امروز مهلت شصت روزه ایران به اروپا پایان یافت. شورای عالی امنیت ملی روز 18 اردیبهشت ماه سال جاری –همزمان با سالگرد خروج آمریکا از برجام- طی بیانیه ای مهم اعلام کرد: «جمهوری اسلامی ایران در مرحله فعلی دیگر خود را متعهد به رعایتِ محدویت های مربوط به نگهداری ذخائر اورانیوم غنی شده و ذخائر آب سنگین نمی داند. به کشورهای باقی مانده در برجام شصت روز فرصت داده می شود تا تعهدات خود به ویژه در حوزه های بانکی و نفتی را عملیاتی نمایند. چنانچه در این مهلت کشورهای مزبور قادر نباشند مطالبات ایران را تامین کنند، در مرحله بعدی جمهوری اسلامی ایران رعایت محدودیت های مربوط به سطح غنی سازی اورانیوم و اقدامات مربوط به مدرن سازی رآکتور آب سنگین اراک را نیز متوقف خواهد کرد. در هر زمان که خواسته های ما تامین شوند، ما نیز به همان میزان اجرای مجدد تعهدات متوقف شده را از سر خواهیم گرفت اما در غیر این صورت، جمهوری اسلامی ایران مرحله به مرحله اجرای تعهدات دیگر را متوقف خواهد کرد.
جمهوری اسلامی ایران آمادگی دارد به مشورت های خود با اعضای باقی مانده برجام در تمامی سطوح ادامه دهد اما نسبت به هر اقدام غیر مسئولانه، از جمله ارجاع موضوع به شورای امنیت ملل متحد یا اِعمال تحریم های بیشتر، عکس العمل قاطع و سریع نشان خواهد داد.»
کشورهای طرف قرارداد ایران در برجام طی این 60 روز جز چند نشست و بیانیه و موضع گیری سیاسی کار خاصی از پیش نبردند. راه اندازی اینستکس نیز به همین منوال بود. ساز و کاری بی نتیجه که نه خرید نفت از ایران را تضمین می کند و نه راهی برای داد و ستد و تجارت با ایران است و بقول آقای روحانی توخالی بوده و بدرد ایران نمی خورد.
مجموع این تحولا باعث شد تا ایران امروز گام بعدی را در جهت مقابله با بدعهدی اروپا آغاز کند. در نشست خبری امروز علی ربیعی سخنگوی دولت به همراه عباس عراقچی معاون ظریف و بهروز کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی این موضوع بطور رسمی اعلام شد که از سطح غنی سازی ایران از این پس 67/3 درصد نخواهد بود و افزایش خواهد یافت. اگرچه رقم این افزایش اعلام نشده اما برخی منابع غیررسمی سطح جدید را 5 درصد عنوان کرده اند. ایران حدود 10 روز پیش نیز از سقف 300 کیلو اورانیوم غنی شده عبور کرده بود.
اقدامات حداقلی ایران در برابر خروج رسمی آمریکا و خروج عملی اروپا از برجام که منطبق با بند 36 متن برجام است از زوایای مختلفی قابل تحلیل و بررسی است اما یکی از مهم ترین نکات و زاویه هایی که نباید از آن غفلت کرد، جریانی داخلی است که عملاً نقش پیاده نظام غرب را بازی می کند. این جریان بگونه ای موضع گیری می کند که اولاً ایران را مقصر وضعیت امروز برجام و بدعهدی غرب نشان دهد و دوماً هرگونه اقدام متقابل را بی فایده و حتی مضر معرفی می کند. این جریان اگر چه کم تعداد است اما مواضع ضد منافع ملی آن از سوی شبکه رسانه ای معاند، بشدت پمپاژ می شود و از این جهت نباید بدون پاسخ بماند.
یکی از این نمونه ها صادق زیباکلام است. وی در مطلبی با حمله به روحانی به دلیل انتقاد از اینستکس و بی فایده خواندن آن، نوشته است: «شما دارید بلایی را که تندروها بر سر برجام آوردند در خصوص اینستکس تکرار میکنید. آنها دیروز شانسی برای تحقق برجام نگذاردند و جنابعالی هم امروز همان رفتار را دارید در قبال اینستکس تکرارمیکنید. آنها هنوزجوهر برجام خشک نشده بود با آزمایش دو موشک که بر روی آنها به عبری نوشته شده بود "اسرائیل باید نابود شود" واکنششان را درقبال برجام به نمایش گذاردند و جنابعالی هم برای دلبری از تندروها هنوز جوهر اینستکس خشک نشده اعلام "عبور ایران از تعهداتش دربرجام" نموده و برای اروپاییها خط ونشان میکشید.»
زیباکلام اصل صنعت هسته ای را زیر سوال برده و مدعی است: «اگر هزینههایی که در چاه ویل هستهای ریخته شده در توسعه صنایع، معادن، کشاورزی، حمل ونقل، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، تامین آب و محیط زیست کشور بهکار گرفته میشد، آیا وضعیت مردم ایران امروز بهمراتب بهتر از وضعیت فلاکتبار کنونی نمیبود؟ آیا چاه ویل هستهای بهجز هزینه بر منافع ملی کشور ثمر دیگری داشته است؟» وی در ادامه مدعی شده است بالا بردن سطح عنی سازی هیچ فایده و سودی برای کشور ندارد.
نمونه دیگر آن سایت اصلاح طلب بهار است که در مطلبی نوشته است: «ایران چه نیازی به اورانیوم غنی شده دارد؟ نیروگاه بوشهر مدتی است که از مدار خارج شده و کار نمیکند، اگر کار کند هم ما نمیتوانیم برای رفع نیاز آن به سطح لازم غنیسازی برسیم و میله سوخت که قطعا نمیتوانیم تولید کنیم چون تکنولوژی آن را نداریم. بعد هم پرسش قدیمی: با این همه نفت و گازی که حالا روی دستمان هم مانده، فعالیت هستهای به چه دردمان میخورد؟ توضیح بیشتر اینکه افزایش سطح غنیسازی به هر میزانی، نیازمند نصب سانتریفیوژها و آبشار کردن آنهاست که هفتهها زمان و میلیاردها تومان پول نیاز دارد چه اینکه با ورود اولین سانتریفیوژهای اضافهتر از توافق، دوربینهای آمانو (آژانس بین المللی انرژی اتمی) آنها را میبیند و دنیا شدیدترین واکنش را نشان خواهد داد. واکنشی که هر چیزی میتواند باشد.»
چنین ادعاهایی درباره بی فایده و پرهزینه بودن صنعت هسته ای کهنه و تکراری است و متخصصین بارها به آن پاسخ داده اند. این عده که با ژست هزینه و فایده و نگاه ظاهراً منطقی وارد گود می شوند، از پاسخ به این سوال کوتاه و ساده عاجزند که این چه صنعت پرهزینه و بی فایده است که کشورهای قدرتمند دنیا در بالاترین سطح دارای آن بوده و سعی دارند آن را بشکل انحصاری درآورده و از ورود هر عضو جدیدی به باشگاه هسته ای جلوگیری کنند؟
اما نکته اصلی و مهم تر از کاربرد و فایده صنعت هسته ای، موضوع دیگری است. این عده امروز باید بجای فرار به جلو پاسخگو باشند. صنعت هسته ای کشور در توافق برجام تقریباً به حالت تعطیل درآمد و بخش عظیمی از ظرفیت آن غیرفعال شد تا به گفته همین افراد، به جای آن رونق اقتصادی و گشایش رخ دهد. امتیازدهی در میدان هسته ای، منجر به کدام گشایش و رونق و پیشرفت شده است؟! قیمت دلار پیش از برجام و امروز چگونه بود و هست؟ کدام وعده برجامی محقق شده است؟ اینها تنها چند نمونه از سوالاتی است که امثال زیباکلام باید بجای فرافکنی و آسمان ریسمان بافتن به آن پاسخ دهند.
نقل می کنند که وقتی انگلیسی ها با خدعه و نیرنگ نفت ایران را به تاراج می بردند، عده ای در داخل برای هموار کردن مسیر استعمار انگلیس می گفتند اصلاً چه نیازی به این ماده بد بو داریم! 70 سال از آن ماجرا می گذرد اما همان شیوه همچنان مورد استفاده بیگانگان است.