اسلام، اختیار راه هدایت را با آزادی، به انتخاب شخص واگذار کرده است و البته عواقب انتخاب مسیر گمراهی را متوجه خود بشر می داند.
برای تربیت میتوان چهار مؤلّفه در نظر گرفت.
مؤلّفۀ تبیین:
هر گاه ایجاد تغییرات مطلوب به لحاظ روشی با تبیین همراه شود، این خصیصه آشکار شده است. تبیین به این معناست که خود فرد نسبت به تغییراتی که قرار است در او ایجاد شود، بصیرت و آگاهی داشته باشد. در این صورت مربّی تنها رفتار و حالتهای فرد را تغییر نمیدهد، بلکه بینشی را در فرد نسبت به آن تغییرات ایجاد میکند. در سه روش عادت، تلقین و تحمیل، در هیچ کدام تبیین ایجاد نمیشود. تبیین با دانش، به معنای مجموعۀ اطّلاعات نیست، بلکه فراهم کردن بصیرت در فرد است، نسبت به چرایی یا حکمت تغییری که قرار است رخ دهد.
مؤلّفۀ معیار:
در حقیقت این مؤلّفه بسط مؤلّفۀ پیشین است. دامنۀ تبیین از روشن ساختن دلیل و حکمت تا به دست دادن قواعد و معیارهای کلی گسترش مییابد. متربّی نه تنها باید دلیل و حکمت رفتاری که در او پدید میآید را بداند، بلکه باید قواعد کلی امور مطلوب و نامطلوب را در جریان تربیت بشناسد تا امکان ارزیابی فراهم شود.
مؤلّفۀ تحرّک درونی:
تربیت فرآیندی است که در آن فرد انگیزههای عمل خود را به نحو روشن و بارز ملاحظه میکند و با انگیزهای روشن، میداند که چگونه رفتار کرده، فکر کند و چه ویژگیهایی داشته باشد.
مؤلّفۀ نقّادی:
هنگامی که متربّی، حکمت اعمال و رفتارهای مطلوب در تربیت و نیز معیارها را شناخت و همچنین خودش هم انگیزهای درونی داشت، آمادگی نقّادی نسبت به مربّی و به طور کلّی نسل گذشته را خواهد داشت. این مؤلّفه، پویایی فرآیند تربیت را فراهم میکند. فایدۀ دیگر مؤلّفۀ نقّادی این است که دیگر مربیان به عنوان مظهر فضیلت، تقوا و عدالت مطرح نمیشوند و ضرورتی ندارد که مربّی از همۀ نقیصهها مبرّا باشد، جریان تربیت به پایان نرسیده و مربّی و متربّی هر دو مشمول جریان تربیت هستند. (باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ۶۴ ـ ۶۸)
مولفههای تربیتی در تربیت دینی
در تربیت دینی نیز چهار مؤلّفه تربیتی، مطرح است.
مؤلّفۀ اعتقادی و فکری:
فرد متدیّن باید اعتقادات خاصی داشته باشد. مانند اعتقاد به وجود و وحدانیت خدا، اعتقاد به معاد و نبوت.
مؤلّفۀ تجربۀ درونی:
شخص متدیّن باید مفاهیمی مانند خوف و رجا، توکّل و دعا را تجربه کند که به طور غالب در ارتباط با مبدأ جهان ظهور میکند. اگر کسی در دیانت خود این حالات را تجربه نکند، متدیّن نیست.
مؤلّفۀ التزام درونی:
در این مؤلّفه، عنصر انتخاب، بارز است؛ لذا فرد رفتاری را انتخاب کرده و نسبت به آن پایبند است.
مؤلّفۀ عمل:
فرد متدیّن کسی است که به مقتضای اعتقادات و ایمان خود، اقدام به انجام اعمالی میکند.
فرد متدیّن کسی است که این چهار مؤلّفه را داشته باشد و اگر دارای حتی یکی از این مؤلّفهها نباشد، در دین داری او کاستی وجود خواهد داشت. (همان، ۶۸ ـ ۷۱)
برآیند این دو گروه مؤلّفههای تربیتی و تدیّن میتواند معنای تعلیم و تربیت اسلامی را بیشتر تبیین کند. دقّت در سازماندهی این مؤلّفه ها، نظامی روشمند مبتنی بر اصول، قواعد و فطرت انسانی به دست میدهد که به آسانی با تولید روش هایی، تغییرات مثبت در فرد را ایجاد خواهد کرد. این مؤلّفهها میتوانند چنان انسان را مجهّز کنند که بتواند از ذخایر وجودی خود بهرهمند گردد. انسانها در درجۀ اول باید معادن درونی خود را کشف و استخراج نمایند تا در پرتو بینش و درک درونی بتوانند خویشتن را مجهّز ساخته و از آنچه در خارج وجود دارد، استفاده نمایند. (رشیدپور، تربیت از دیدگاه علی (ع)، ۱۱)
به همین دلیل امیرالمؤمنین (ع) در خطبۀ اول نهج لبلاغه، هدف پیامبران را، برانگیختن نیروهای پنهان عقول آنها ذکر میکند. فَبَعَثَ فِیهِم رُسُلَهُ.... وَ یُثیرُوا لَهُم دَفائِنَ العُقُولِ. پس خداوند پیامبرانش را برانگیخت.. و نیروهای پنهان عقول آنان را برانگیزاند.
نظر اسلام در خصوص تربیت
اسلام در تربیت پذیری معتقد به اصولی است. پنج اصل مهم آن عبارتند از:
۱- اصل ارسال رسل:
از دید اسلام، پیامبران برای هدایت بشر و جهت دهی او لازم اند. «هُوَالّذی بَعَثَ فِی الأُمّییّنَ رَسوُلاً مِنهُم یَتلوُا عَلَیهِم أیاتِه و یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُم الکِتابَ و الحِکمَه ۲/جمعه»
۲- اصل انذار و تبشیر:
در سایۀ این اصل انسان میکوشد خود را با ضوابطی معقول آشنا سازد. فلسفۀ ارسال رسل بر همین مبنا است و در آیات گوناگون به آن اشاره شده است. به خصوص اصل انذار که تأثیرگذارتر از تبشیر است و در آیات قرآن به پیامبر، نذیر تنها اطلاق میشود، ولی مبشّر تنها گفته نشده است. «وَ اِن مِن أمَّه إلّا خَلا فیها نَذیر ۲۴/ فاطر»
۳- اصل امر به معروف و نهی از منکر:
بر اساس موازین اسلامی، زنده نگه داشتن این اصل بر همگان واجب است. «وَلتَکُن مِنکُم أُمَّه یَدعوُنَ إِلَی الخَیرِ وَ یَأمُروُنَ بِالمَعروُفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَر ۱۰۴/آل عمران»
۴- اصل آزادی:
انسان در کسب کمال آزاد است و، چون فرشته مجبور به عبادت نیست، قدرت بر کشف حقایق داشته و راه تعالی به روی او باز است. برای تربیت صحیح، آزادی مشروط و حقیقی نقشی حیاتی دارد و بدون آن هیچ تربیتی به درستی انجام نخواهد گرفت. آزادی از عوامل مؤّثر برتربیت است، اعم از آزادی بی حد و حصر و یا محدود کردن آزادی. در این باب سه نظر وجود دارد نظری که طرفدار آزادیهای نامحدود در تربیت است. نظر دیگر قائل به محدودیت کامل آزادیهای افراد است و نظر سوم که آزادی مشروط و معتدل را توصیه میکند. (قائمی، حدود آزادی در تربیت، ۱۸ ـ ۶۹) «إِنّا هَدَیناهُ السَّبِیل إمّا شاکِراً وَ إمّا کَفوُراً ۳/انسان» اسلام اختیار راه هدایت را با آزادی، به انتخاب شخص واگذار کرده است و البته عواقب انتخاب مسیر گمراهی را متوجه خود بشر میداند.
۵- اصل فطرت:
تربیت اسلامی بر مبنای فطرت است و منظور از آن شرایطی است که انسان بر مبنای آن آفریده شده و یا صفتی که ذات فرد به آن متّصف است. اسلام مدّعی است که استعدادها و قابلیتهای فطری و استفاده از زمینههای سرشتی انسان به طرز مطلوبی موجب رشد و سعادت انسان خواهد شد و با استفاده از آنها میتوان شخص را در مسیر مناسبی جهت داد. (قائمی، ۱۳۶۵، ۶۴ ـ ۷۶)
«وَ نَفسٍ وَ ما سوّیها فَأَلهَمَها فُجوُرَها وَ تَقویها ۷ ـ ۸/شمس»
وقتی گفته میشود انسان فطرت دارد، به این معناست که انسان افزون بر تواناییهای ادراکی ظاهری و معمولی مانند؛ دیدن، شنیدن و حتی اندیشیدن و همچنین علاوه بر تمایلات حیوانی نظیر؛ میل به غذا، خواب و امور جنسی، از بینش ها، تمایلات و خواستههای فراحیوانی مانند معرفتهای فطری، شهودی، عرفانی، میل به کمال، حقیقت جویی، حس جاودانگی و زیبایی گرایی برخوردار است. (بهشتی، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، ۷۳) با آن که آدمیان از یک سلسله امور فطری مشترک برخوردارند، اما در تواناییها و استعدادهای ذاتی و فطری آنان، تفاوت مشاهده میشود. امکانات درونی و بیرونی و استعدادهای ذاتی، به طور مساوی تقسیم نشده، بلکه افراد از جهت توانایی فراگیری، قدرت حافظه، میزان علاقه به علوم و فنون و مهارتها با یکدیگر اختلاف دارند. این بدان دلیل است که نظام دنیوی و معیشتی مردمان اداره شود و نیازهای گوناگون افراد به وسیلۀ یکدیگر تأمین گردد. (همان، ۶۸ ـ ۷۰)