مناسبات جمهوري اسلامي ايران و عربستان سعودي به منزله دو كشور بزرگ و دو قدرت منطقهاي، طي سالهاي اخير توام با اختلاف و تنش زيادي بوده است. ريشهها و دلايل اين تنش را ميتوان در محورهاي زير واكاوي كرد:
1ـ رقابت ايدئولوژيك: عربستان سعودي با توجه به ظرفيتهاي ديني و تاريخي همچون مكه و مدينه، مدعي رهبري جهان اسلام است. اين در حالي است كه جمهوري اسلامي ايران پرچمدار مقاومت در منطقه است. جمهوري اسلامي با شعار وحدت و تقريب، خواهان صلح و همزيستي منطقهاي بوده است؛ اما در مقابل، سعوديها با تكيه بر آموزههاي تكفيري وهابيت، همواره بر آتش اختلافات مذهبي دامن زدهاند.
2ـ گفتمان مقاومت و سازش: جمهوري اسلامي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي، پيشگام مقاومت عليه استكبار و صهيونيسم در منطقه شد؛ در حالي كه عربستان در مسير سازش گام نهاده و نه تنها با آمريكا اتحاد راهبردي دارد، بلكه درصدد عاديسازي روابط با رژيم غاصب صهيونيستي است.
3ـ حوزههاي نفوذ: عربستان سعي دارد مناطق نفوذ سنتي خود را حفظ كند و آن را توسعه دهد؛ از اين رو افزون بر كشورهاي حوزه خليجفارس، مانند بحرين و يمن، به عراق، سوريه و شمال آفريقا هم چشم دوخته است. اما عراق و سوريه نه تنها در محور مقاومت باقي ماندند، بلكه شيعيان بحرين عليه نظام آلخليفه به عنوان متحد سعودي، به انتفاضه دست زده و در يمن نيز انصارالله به مثابه نماد قدرتمندي از مقاومت، عليه توسعهطلبيهاي سعودي قد برافراشته است.
4ـ مسئله فلسطين: عربستان كه زماني مدعي آرمان فلسطين و دفاع از حقوق فلسطينيها بود، اكنون مشغول پيگيري و كارچاقكني طرحهاي سازش آمريكا، همچون «معامله قرن» است كه هدف آن محو مقاومت فلسطين و تثبيت رژيم اشغالگر قدس است؛ اما جمهوري اسلامي ايران همچنان مدافع اصلي و واقعي فلسطينيها بوده و معتقد است رژيم صهيونيستي مشروعيت ندارد.
5ـ حوزه انرژي: دو كشور منابع عظيم نفتي دارند؛ از اين رو افزون بر عرصه ايدئولوژي و سياسي، در حوزه انرژي و اقتصاد رقابت سختي با يكديگر دارند. تحريم نفتي ايران از سوي دولت آمريكا كه با پشتيباني سعوديها انجام شد، بخشي از جنگ اقتصادي ميان محور مقاومت و سازش محسوب ميشود.
با توجه به موارد فوق معلوم ميشود اختلاف و شكاف ميان ايران و عربستان سعودي بنيادين و عميق است؛ از اين رو دورنماي روشني از رفع تنش و مصالحه بين دو طرف به چشم نميخورد. البته معناي اين سخن آن نيست كه دو طرف لزوماً وارد درگيري سخت خواهند شد؛ بلكه وضعيتي از جنگ سرد را شاهد هستيم كه در مقاطع مختلف دچار فراز و فرود ميشود. براي نمونه، در مواردي، همچون فريضه حج، درهاي ديپلماسي بين دو طرف به طور موقت گشوده شده و پس از مدتي بسته ميشود.
با قدرتيابي «محمدبنسلمان» در عربستان كه نسبت به ايران و محور مقاومت نگاهي تند دارد، به طور طبيعي تنشهاي دو طرف تشديد شده است. از طرفي، دولت ترامپ نه تنها زمينه همگرايي ميان تهران و رياض را فراهم نميكند، بلكه با ادامه پروژه «ايرانهراسي»، خاندان آلسعود را بيش از گذشته عليه جمهوري اسلامي تحريك ميكند.
از اين منظر، ناكامي واشنگتن در اعمال فشار عليه ايران به دليل تمسك نظام به گزينه مقاومت، خواه و ناخواه شكست سعودي را در رقابت خصمانه با جمهوري اسلامي در پي خواهد داشت. اين در حالي است كه عربستان به همراه متحدانش در پروندههايي، مانند جنگ يمن، متحمل ناكامي و هزينههاي سنگيني شده و در نهايت چارهاي جز اعتراف به اقتدار جمهوري اسلامي و جبهه مقاومت ندارد. از پيامدهاي اين اعتراف، گام نهادن در مسير مصالحه و تنشزدايي، هر چند به شكل محدود و جزئي است.