چشمزخم انتخابات اسفند-چشمبند موشهدایان بر چشم آشوبگران!-جبران شکست خیابانی با تمرکز بر جنگ شناختی-بازی در انگلیس تمام نشده است
|
|
چشمزخم انتخابات اسفند
کیهان: «انتخابات»، پیش روی ملت بزرگ ایران قرار دارد و «اصلاح وضعیت» مطالبهای است که بدون تردید هر شهروند ایرانی دنبال میکند. اما در میان دستههای سیاسی و ذینفوذ، «حفظ وضع موجود» و «تغییر وضع موجود» تبدیل به جبههای در مقابل جبهه دیگر شده است و به طور طبیعی آنان که در جبهه تغییر وضع موجود قرار دارند از پشتوانه عظیم مردم بزرگوار ایران برخوردار هستند و از این روست که جبهه حفظ وضع موجود، خود را در وضعیت شکست ارزیابی کرده و اقبالی به انتخابات ندارد و چندی است، زیر سؤال بردن اهمیت و سلامت آن را شروع کرده است، بعضی هم از جایگاههایی که هماکنون در اختیار دارند، اخلال در انتخابات را دنبال میکنند. ده روز پیش یکی از روزنامههای حامی وضع موجود در یادداشتی ضمن زیر سؤال بردن سلامت انتخابات سال 1384، مدعی شد نتایج انتخابات اسفند ماه مجلس شورای اسلامی را نه مردم بلکه «گروهی خاص» با مهندسی رقم خواهند زد! ادعای عدم سلامت انتخاباتی که در مرحله نامنویسی قرار دارد و تا روز برگزاری آن لااقل دو ماه و نیم باقی مانده است، ضمن آنکه از نومیدی این گروه از نتایج انتخابات پیشرو حکایت میکند، از نوعی تهدید انتخابات هم خبر میدهد. یادمان نرفته است که بعضی از بزرگان همین طیف حتی آنگاه که خود سکان دولت را در اختیار داشتند، از سلامت انتخابات ابراز نگرانی کردند و در مواردی از «آتش در میادین، خیابانها و دانشگاهها» خبر دادند و فرزندانشان در صف جلوی اغتشاشاتی قرار گرفتند که «انحلال انتخابات» را خواستار شده و هزینه سنگینی را بر مردم تحمیل کردند. خط دیگری که این دسته سیاسی یعنی «مدافعان وضع موجود» دنبال میکنند، نومید کردن مردم از تاثیر اصلاحگرایانه انتخابات است. بعضی از چهرههای سیاسی این جناح که با شعار «رفع مشکلات داخلی از طریق هماهنگ شدن با محیط خارجی» به دولت و مجلس کنونی شکل دادند و در این راه هرچه خواستند کردند و نظام هم برای گرفتن بهانه از دستشان، حداکثر همکاری با آنان را نشان داد، حالا که به بنبست رسیدهاند و طرفهای خارجی هیچ اعتنایی به تمناهای آنان نکردهاند، به جای اعتراف به شکست و عذرخواهی از نظام، انتخابات و شرکت انبوه مردم در آن را بینتیجه معرفی میکنند. آنان البته میدانند که مردم مثل همیشه و علیرغم دلخوریهایی که از دولت و مجلس کنونی و دستههای سیاسی مؤثر در آنها دارند، در انتخابات شرکت میکنند و با نیروهای تازه نفس وضع متحولی را رقم خواهند زد کما اینکه در لابهلای عباراتشان اعتراف به چنین رویکردی هم دیده میشود
چشمبند موشهدایان بر چشم آشوبگران!
فارس: «موشه دایان» یکی از معروفترین فرماندهان نظامی رژیم اشغالگر قدس بود؛ روزنامه اکسپرسیون فرانسه به نقل از مقامات رژیم صهیونیستی نوشت: «ژنرال موشهدایان معتقد بود که سران اسرائیل باید روشی را در پیش بگیرند که دیگران از آنها تلقی یک «سگهار» را داشته باشند»! سگی که بیملاحظه به هر که بخواهد حمله میکند و گاز میگیرد و میکشد! چه کسی باور میکند که تروریستهای تکفیری داعش آنگونه که ادعا میکردند، درپی تشکیل حکومت (از نوع خلیفهگری) بودهاند؟! کسانی که درپی تشکیل حکومت هستند اصرار دارند که از خود چهرهای مردمدوست ارائه کنند ولی داعشیها ضمن آنکه به انواع جنایات وحشیانه نظیر، سر بریدن، زندهزنده در آتش سوزاندن، قتلعام مردم بیپناه و... دست میزدند، از این جنایات وحشیانه فیلم و عکس نیز تهیه کرده و منتشر میکردند. اقدام تکفیریها به وضوح نشان میداد که تنها ماموریت آنها ایجاد وحشت در میان ملتهایی است که حاضر به پذیرش سلطه آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن نیستند.
دیروز، مزدوران داعشی و بعثی که در پوشش اعتراضات اقتصادی به میان معترضان عراقی نفوذ کردهاند و چند هفتهای است عراق را به آشوب کشیدهاند، در میدان «الوثبه» یک نوجوان ۱۶ ساله را به طرز فجیعی به قتل رسانده و جنازه او را وارونه در خیابان به دار کشیدند! در جریان آشوبهای آبان ماه کشورمان نیز، مزدوران اجارهای ضمن به آتش کشیدن اموال عمومی، خانه و کاشانه مردم، پمپ بنزینها و بانکها، دهها نفر را نیز با سلاح گرم و سرد به قتل رساندند که حمله آنان با تبر به یک رهگذر موتورسوار و قتل فجیع آن انسان بیگناه فقط یکی از آن نمونههاست و... این قصه سر دراز دارد!
شواهد و اسناد یاد شده کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که فرمول آشوبهای اخیر در همه کشورهای ناهمخوان با آمریکا، یکسان است و ماموریت آشوبگران آدمکش و خونریز، ایجاد ترس و وحشت در میان مردم با هدف وادار کردن حکومتهای مستقل به پذیرش سلطه از دست رفته آمریکا در این کشورهاست.
در عراق نیز مانند ایران باید به معترضان عادی توصیه اکید شود که صف خود را از جنایتکاران اجارهای جدا کنند تا نیروهای نظامی و امنیتی فرصت و فضای لازم را برای سرکوب مزدوران داشته باشند. توصیه اکیدی که مرجعیتِ عالیقدر عراق، حضرت آیتالله سیستانی در بیانیه اخیر خود داشتند ولی متاسفانه بیانیه برخی از گروههای سیاسی عراق در محکومیت جنایات مزدوران که همراه با حمایت از اعتراضها بود، مطلوب به نظر نمیرسد. این اطلاعیهها هنگامی کارساز است که مزدوران آدمکش به بهانه اعتراضهای مردمی در صحنه نباشند ولی در حالی که مزدوران هنوز در صحنه حضور دارند، حمایت از اعتراضها، جز تبدیل مردم عادی به سپر مزدوران و کشته شدن یا آسیب دیدن آنها نتیجه دیگری نخواهد داشت.
در آشوب اخیر ایران جدایی مردم عادی از اراذل اجارهای با درایت رهبر معظم انقلاب و هوشیاری مردم خیلی زود اتفاق افتاد و آشوبها در فاصله زمانی کوتاهی جمع شد.
همین جا باید یادآوری کرد که حمایت برخی از گروههای سیاسی بدسابقه از آشوبگران که بیانیه ۷۷ مدعی اصلاحات و اظهارات چند نماینده مجلس نمونه آن است، پرده دوم فرمول آشوب است که نباید از نگاه تیزبین مسئولان اطلاعاتی و امنیتی پنهان بماند. اقدام این جماعت اولاً؛ با هیچیک از معیارهای عقلی و منطقی و ملاکهای دینی و ملی سازگار نیست و ثانیاً؛ همراهی آشکار با آشوبگران و مدیریت بیرونی آشوب است، بدیهی است نمیتوان به آسانی از کنار این احتمال بسیار قوی عبور کرد که میان جماعت یاد شده و اراذل مزدور و اجارهای رابطه و پیوندی پنهانی وجود دارد که از افشای آن به شدت نگران و بیمناک شدهاند وگرنه دلیلی ندارد از دستگیری مزدوران آشوبگر و اعترافات احتمالی آنان تا این اندازه به وحشت افتاده باشند!
جبران شکست خیابانی با تمرکز بر جنگ شناختی
جوان: با شکست در اردوکشی خیابانی، امریکاییها این روزها تمام توان خود را در حوزه جنگ شناختی متمرکز کرده و در پی کشف این سؤال هستند که بهرغم تحمیل بینظیرترین تحریم اقتصادی بر مردم ایران که نشانههای آن در مشکلات معیشتی بخشهای محروم جامعه ایران آشکار شد و برخی اعتراضهای اولیه مردم در آشوبهای آبانماه ایران نشانه آن است و چرا مردم ایران با اغتشاشات همراه نشده و حتی آن بخش معترض جامعه نیز با به خشونت کشیده شدن اعتراضات، صف خود را از اغتشاشگران جدا کرده و حتی در کنار نیروهای انتظامی و نظامی به مقابله با آشوبگران پرداختند. به همین دلیل است که کاخ سفید بعد از شکست عوامل میدانی آشوبهای اخیر، در عین تأکید بر تشدید تحریمهای اقتصادی، تلاش دارد پاسخی برای این سؤال بیابد. آنچه در نشست روز سه شنبه بنیاد دفاع از دموکراسی در امریکا با محوریت برایان هوک مسئول گروه اقدام امریکا علیه ایران گذشت، بیانگر تلاش برای یافتن پاسخ به این سؤال و چگونگی ظرفیتسازی برای آینده است. نشستی که به گزارش صدای امریکا به صراحت در آن تأکید میشود که باید ببینیم در اعتراضات بعدی برای مردم چه میتوانیم بکنیم. یعنی در کنار فشار حداکثری بر رژیم ایران، مراقبت حداکثری از مردم ایران داشته باشیم و نباید در اعتراضات آینده غافلگیر شویم.برایان هوک میگوید که ما در امریکا، در حمایت از مردم ایران متحد هستیم و میخواهیم جامعه جهانی همچنین باشد. هوک در ادامه علت اصلی عصبانیت امریکا از مردم ایران را حمایت ایران از نیروهای مقاومت و پیگیری اقتصاد مقاومتی دانسته و یادآور میشود که ایالات متحده از پیش روشن کرده که رژیم ایران یا باید بپذیرد مثل یک کشور عادی رفتار کند یا شاهد فروپاشی اقتصادش باشد، اما رهبر جمهوری اسلامی ایران راه پذیرش فشار اقتصادی و انزوای سیاسی (؟!) را در پیش گرفته است. در ترسیم صحنه کنونی تقابل نظام سلطه با نظام جمهوری اسلامی ایران پیش از این گفته شد که امریکا در دور جدید تقابل با ایران، پس از ناکامی در جنگ سخت و تهدید نظامی و شکست در پیشبرد اهدافش علیه مردم ایران در جنگ نرم و تهاجم فرهنگی در دوران ترامپ راهبرد خود را بر طراحی و اعمال یک جنگ همهجانبه با هدف اعمال بی نظیرترین تحریمهای اقتصادی و فروپاشی اقتصادی و به تبع آن ایجاد بحران موجودیتی در داخل متمرکز ساخته و تمام ظرفیتهای ممکن خود و متحدانش را نیز به کار گرفته است، اما روند حوادث اخیر نشان داد که امریکا نه در مهار قدرت و نفوذ منطقهای ایران توفیقی کسب کرده و نه در فروپاشی اقتصادی آنگونه که برایان هوک بر آن تأکید میکند و نه در بحران موجودیتی که شکست در آشوبهای اخیر و خنثی شدن توطئه همهجانبه امریکا علیه مردم ایران مصداق آن است. دو رکن اصلی این جنگ همه جانبه، جنگ اقتصادی و جنگ شناختی است. در اعمال جنگ اقتصادی و تشدید تحریمها کاخ سفید به پایان خط رسیده است چراکه تحریمهای اخیر که خود تکرار تحریمهای گذشته و یا تحریم افراد و شرکتهایی است که نقش چندانی در روند فعالیتهای اقتصادی ایران نداشته و صرفاً با هدف آمارسازی و یا اعلام فاز جدید تحریمها رسانهای شده و در نقطه مقابل ایران توانسته است ضمن حفظ انسجام سیاسی و اقتصادی خود حتی تا آنجا پیش برود که بودجه سال آینده خود را با حداقل وابستگی به فروش نفت خام تنظیم کند. نکتهای که بسیاری از کارشناسان امریکا آن را زنگ خطری برای کاخ سفید و نشانه بارز شکست سناریوی فشار حداکثری دانستهاند.
بازی در انگلیس تمام نشده است
رسالت: عليرغم پيروزي قاطعانه حزب محافظه کار در انتخابات سراسري اخير، سد برگزيت در اين کشور هنوز نشکسته و صرفا نوع مواجهه دولت انگليس با آن در نزد افکار عمومي شفافتر شده است. در اين خصوص نکاتي وجود دارد که لازم است موردتوجه قرار گيرد: نخست اينکه با شکست دو حزب کارگر و ليبرال دمکرات نشان داد که گزينه برگزاري همهپرسي دوباره در انگليس بر سر برگزيت منتفي است. در اين ميان دو گزينه ديگر يعني برگزيت نرم و برگزيت سخت باقيمانده و دولت انگليس بايد ميان اين دو، دست به انتخاب بزند. نبايد فراموش کرد که جانسون با شعار برگزيت نرم و توافق با اروپا در انتخابات اخير شناختهشده بود. ازاينرو هرگونه چرخش موضع جانسون از برگزيت نرم به برگزيت سخت مولد بحران هاي جديدي در فضاي سياسي انگليس خواهد بود. در اين صورت بسياري از رأيدهندگاني که آراي خود را به سود جانسون و حزب محافظهکار به گردش درآوردهاند، به مخالفان خشمگيني تبديل ميشوند که هدفي جز ساقط کردن نخستوزير از قدرت نخواهند داشت! بنابراين، عاقلانهترين مسير پيش روي جانسون، تحقق برگزيت نرم و توافق با اتحاديه اروپاست. نکته دوم اينکه در صورت انتخاب گزينه برگزيت نرم از سوي جانسون نيز معادله برگزيت بهراحتي قابلحل نيست! در اين صورت، علاوه بر سه حزب کارگر، ليبرال دموکرات و حزب ملي اسکاتلند و طرفداران آنها، حزب افراطي برگزيت که طرفدار تحقق برگزيت سخت و عدم توافق با اتحاديه اروپاست، نيروهاي سياسي و اجتماعي خود را عليه جانسون و تصميم وي به گردش درخواهند آورد. فراتر از آن، دونالد ترامپ رئيسجمهور آمريکا که خواستار تحقق برگزيت سخت و به عبارت بهتر، وابستگي مطلق اقتصادي انگليس به آمريکا پس از خروج از اروپاي واحد ميباشد نيز در آتش اعتراضات داخلي در انگليس (به ضرر جانسون) خواهد دميد. اگرچه ترامپ در کل حامي بوريس جانسون بوده است، اما نبايد فراموش کرد که تحقق برگزيت نرم، رئيسجمهور آمريکا را در مقابل نخستوزير انگليس قرار خواهد داد. نکته سوم اينکه عواقب و تبعات تصميمي که دولت جانسون در خصوص برگزيت اتخاذ ميکند، حداقل تا ۱۰ سال به قوت خود باقي خواهد ماند.حتي تحقق برگزيت نرم نيز مولد بحرانهايي مانند کاهش رشد اقتصادي انگليس ، کوچک شدن اقتصاد اين کشور و افزايش نرخ بيکاري خواهد شد. فراتر از آن، انگليس در صورت تحقق برگزيت نرم نيز عملا تا يک دهه لندن را به بازيگري معلق در نظام بينالملل تبديل خواهد کرد. در چنين فضایي، حتي براي سياستمداري مانند جانسون که امروز به پيروزي خود در انتخابات سراسري غره شده است فرصتي باقي نخواهد ماند و احتمال تبديلشدن وي به سومين قرباني برگزيت (پس از کامرون و ترزا مي ) به قوت خود وجود دارد. در يک عبارت کلي، ميتوان گفت در انتخابات سراسري اخير انگليس ، تکليف معماي اصلي در لندن، يعني معماي برگزيت مشخص نشده و در آيندهاي نزديک نيز مشخص نخواهد شد