فتنه 88 را ميتوان سناريوي فتنه عليه مردم سالاري ديني دانست. در نظام مردم سالاري ديني امور کشور با مديريت اکثريت مردم ممکن گرديده و انتخابات مظهر تجلي رقابت سياسي و تشخيص راي اکثريت ملت است. راي اکثريتي که تحت هدايت آموزه هاي اسلامي به فرآيندي براي شايسته سالاري بدل گرديده و امور کشور به صاحبان صلاحيت تعلق ميگيرد.
نظامهاي سياسي در دوران حيات خود با فتنهها، چالشها و بحرانهاي مختلف امنيتي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي مواجه ميگردند. مهارت نظام در عبور از اين بحرانها، حکايت از توانايي و اقتدار آنان دارد و شاخصي براي کارآمدي آن به حساب ميآيد. در اين حوادث عمق استراتژيک و مبناي قدرت و اقتدار يک نظام سياسي به نمايش گذاشته ميشود و مشخص ميگردد که ريشه آن تا چه اندازه قدرتمندند که بتوانند در برابر طوفان ها ايستادگي کنند. طبيعي است که اين تنها نظامهاي برخاسته از مردم هستند که خواهند توانستند سربلند بيرون آيند و نظامهاي مستبد خيلي زودتر از آنچه ادعا ميکنند فروخواهند پاشيد.
مردم؛ مهمترين پايه اقتدار نظام مردم سالاري ديني
اگر قرار باشد براي تبيين هويت انقلاب اسلامي دو کليدواژه بنيادين برشماريم، بدون شک يکي از آنان "مردم" است. تحقق هر انقلابي بدون وجود و حضور مردم شکل نميگيرد و در اين باره اتفاق نظر در ميان صاحب نظران وجود دارد. اما در مورد تداوم انقلاب و نقش مردم اختلاف نظراتي وجود دارد. اما از آنجايي که بزرگان خردورز فلسفه اسلامي گفتهاند: «علت موجبه همان علت مبقيه نيز هست»، لذا در نگاه بزرگان انقلاب اسلامي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي به تداوم حضور مردم در صحنه انقلاب وابسته خواهد بود.
انقلاب اسلامي برخلاف بسياري از انقلابات مشهور قرون جديد که يا مبتني بر منافع طبقاتي شکل گرفته اند و يا توسط بخش خاصي از جامعه هدايت و حمايت شدهاند و اهداف خاص قشري، طبقاتي، فرقهاي را هدف قرار دادهاند, نهضتي بود که اهداف خود را منافع همه اقشار و طبقات و توده هاي ملت با همه اعتقادات و گرايشهاي مذهبي قرار داده بود و بدنبال شکل گيري نظامي بود که همه مردم ايران زمين در آن از حقوق اوليه انساني برخوردار باشند و با اين اهداف توانسته بود که همه اقشار مختلف جامعه را به صحنه مبارزه با رژيم کشانده و پير و جوان, شهري و روستايي, باسواد و بي سواد, و همه و همه را در اين "اعتراض بزرگ" همراه نمايد. بهمين خاطر انقلاب اسلامي را بيشک ميتوان بزرگترين انقلاب مردمي عصر حاضر نمايد.
از سويي ديگر مردم در همه امور پيروزي و استقرار گام به گام انقلاب و رهبري در حرکت بودند و زماني را نميتوان به خاطر داشت که مردم به خانه ها رفته باشند و امور انقلاب را به ديگري سپرده باشند. رهبر کبير انقلاب نيز هيچگاه به قرائتهايي که معتقد بود توده ها پس از پيروزي انقلاب بايد عرصه سياست را به نخبگان بسپارند وقعي ننهاد و همواره از آنان خواست که در همه امور نظام مستقر حضور داشته باشند. رفراندوم جمهوري اسلامي, انتخابات مجلس خبرگان قانون اساس, رفراندوم قانون اساسي, انتخابات مجلس شوراي اسلامي, انتخابات رياست جمهوري, انتخاباتي بود که در دو سال ابتدايي شکل گيري اين نظام سياسي با حضور پرشکوه مردم برگزار گرديد و نظام سياسي مبتني بر خواست و راي ملت قانوني شد.
اين روند در طي قريب چهار دهه از عمر اين شجره طيبه ادامه يافته و تقريبا هر سال شاهد برگزاري انتخابات و حضور پاشکوه مردم در صحنه انتخابات بودهايم و همه ارکان نظام بطور مستقيم و غيرمستقيم از طريق راي ملت برگزيده شدهاند. در اين ميان جايگاهي نيست که مردم در قدرتيابي آن نقشي نداشته و از نظارت و کنترل مردمي رهبر معظم انقلاب اسلامي به اين حقيقت چنين اشاره دارند: «نظام جمهوري اسلامي به معناي حقيقي كلمه، نظام مردمسالار و متكي به مردم است. شما ببينيد؛ هر سالي تقريباً يك انتخابات. كشوري با شصت، هفتاد ميليون جمعيت، هر سال يك انتخابات در همهي شؤون، از رهبري نظام گرفته تا رئيس جمهور، تا نمايندگان و تا شوراها. مردم اينها را انتخاب ميكنند و اينها با انتخاب مردم سرِ كار ميآيند.»(22/2/82)
از سويي مشورت با مردم و بهرهبرداري از فكر و عمل مردم در اعتلاي كشور نيز نماد ديگري از جلوههاي مردمسالاري در نظام مقدس جمهوري اسلامي است. بدين معنا که مردم در عرصههاي ساختن کشور بازيگر اصلي محسوب شده و علم و توان و استعداد آنهاست که قرار است نظام اسلامي را شکل دهد. نظام سياسي که مبتني بر استقلال فرهنگي, سياسي و اقتصادي شکل گرفته باشد و هرگونه استيلا و وابستگي به بيگانگان را نفي نمايد، بيشک با رويگرداندن به سوي مردم, تلاش خواهد نمود که براي حل معضلات و مشکلات به استعدادهاي دروني خويش بنگرد و چنين است که مردم در امور محوريت خواهند يافت. انقلاب اسلامي نيز مبتني بر اين باور ساختارمند گرديده است.
عنصر ديگري که از جايگاه رفيع مردم در نظام مردمسالاري ديني حکايت دارد, اهميت آگاه سازي دائمي مردم از حوادث و تحولات سياسي - اجتماعي و تصميمگيريها و اتفاقات نظام سياسي است. اغلب نظامهاي سياسي مدعي دموکراسي امروزه ترجيح ميدهند تا با نوعي "غفلت زايي" مردم را از روند حوادث و اتفاقات کشورشان بي اطلاع نگه دارند و در سايه اين بيخبري منافع فردي, حزبي و طبقاتي خود را پيگيري نمايد. امروز حتي شعار مذموم "سياست را بايد به سياسيون سپرد" به مولفه مترقي توسعه سياسي در اين رژيمها مبدل گرديده و تئوريسينها و ايدئولوگهاي اين نظامها عدم حضور مردم در عرصه انتخابات و بياطلاعي اغلب مردم جامعه از تصميمگيريهاي سياسي کشور را نماد توسعه يافتگي و تفکيک و تقسيم صحيح امور در اين کشور معرفي مينمايند. اين در حالي است که بنيانهاي فکري انقلاب اسلامي برخلاف اين نگرش بر اطلاع سازي و آگاهي بخشي دائم مردم به عنوان رکن اصلي جامعه اسلامي بنا نهاده شده است.
از دل همين نگاه است که مسئوليت پاسخگويي کارگزاران در قبال ملت شکل ميگيرد. در اين نظام همه مسئولين در هر سطح و طرازي بايد در قبال ملت پاسخگو باشند و عدم پاسخگوئي مرادف خروج از شايسته سالاري و مشروعيتزدايي است و اين مهم بارها به انحاء مختلف از زبان رهبري معظم انقلاب اسلامي يادآوري گرديد است.
تداوم اين وضعيت و حفظ مردم در صحنه بدون شک يکي از ضرورتهاي پيش روي آينده انقلاب اسلامي است. همه تصميمات و ريلگذاريها در کشور با اين معيار بايد سنجيده شود و هر تفسير و نگرش و اقدامي براي تضعيف جمهوريت نظام و کاستن از نقش مردم در مديريت کشور، بدون شک ايجاد انحراف در مسير صحيح انقلاب خواهد بود. به همين خاطر نظام اسلامي در راستاي پيشرفت خود نيازمند تقويت نهادهاي مردم سالار و بسترسازي براي افزايش مشارکت مردم در مديريت کشور و در يک کلام تقويت و نهادينه سازي حداکثري گفتمان مردمسالاري ديني است و با اين کار مسير را براي تحقق تمدن اسلامي همواره خواهد ساخت.
اين اعتماد به ملت و سپردن امور به دست ايشان موجب شده تا در مواجهه با چالشها و بحرانها نيز اين ملت باشند که به صحنه آمده و انقلاب را در گردنه هاي سخت عبور دهند.
فتنه عليه مردم سالاري و تداوم فتنه
فتنه 88 را ميتوان سناريوي فتنه عليه مردم سالاري ديني دانست. در نظام مردم سالاري ديني امور کشور با مديريت اکثريت مردم ممکن گرديده و انتخابات مظهر تجلي رقابت سياسي و تشخيص راي اکثريت ملت است. راي اکثريتي که تحت هدايت آموزه هاي اسلامي به فرآيندي براي شايسته سالاري بدل گرديده و امور کشور به صاحبان صلاحيت تعلق ميگيرد.
فتنهگران اما با دروغ پردازي و متهم کردن نظام اسلامي به تقلب در انتخابات با الگوگيري از نسخه هاي کودتاي مخملي که توسط دستگاههاي امنيتي غرب طرحريزي شده بود، پس از اعلام نتايج انتخابات، هواداران را به خيابانها ريختند تا با اردوکشيهاي خياباني مانع از تحقق اراده اکثريت ملت گردند و با ابطال انتخابات و متهم کردن رقيب به عدم پاکدستي و کشاندن پاي بيگانگان به انتخابات کشور، زمينه به قدرت رسيدن غيرقانوني خود را فراهم کنند. اما هوشياري ملت و دستگاه هاي مختلف اطلاعاتي - امنيتي و در راس همه عوامل، تدابير رهبر معظم انقلاب اسلامي موجب شد تا اين پروژه به شکست بينجامد.
نمازجمعه تاريخي 29 خرداد 1388 به امامت حکيم فرزانه انقلاب اسلامي را ميتوان "روز شکست سناريوي کودتاي مخملين" نامگذاري کرد. در اين روز حضرت آيت الله خامنهاي به عنوان "فصل الخطاب" نظام اسلامي با تحليل حوادث هفته پس از انتخابات، با سران فتنه و حاميان خارجي آن اتمام حجت کرد و خطاب به آنها فرمودند که: «زير بار بدعتهاي غيرقانوني نخواهم رفت!»
ايشان با صراحت اعلام داشتند: «اين تصور هم غلط است كه بعضي خيال كنند با حركات خياباني، يك اهرم فشاري عليه نظام درست ميكنند و مسئولين نظام را مجبور ميكنند، وادار ميكنند تا به عنوان مصلحت، زير بار تحميلات آنها بروند. نه، اين هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غير قانوني، زير فشار، خود اين، شروع ديكتاتوري است. اين اشتباه محاسبه است؛ اين محاسبهي غلطي است. عواقبي هم اگر پيدا كند، عواقبش مستقيماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.»
تاثير همين سخنان بود که در تجمع غيرقانوني 30 خردادماه 88 که به دعوت "مجمع روحانيون مبارز" و در سال روز آغاز خروج مسلحانه گروهک منافقين عليه جمهوري اسلامي در سال 1360 برگزار شد، شاهد تفاوت فاحش حاضرين در صحنه نسبت به تجمع غيرقانوني 25 خرداد بوديم. در اين روز تنها جمعي از اراذل و اوباش و ضدانقلابيون که کينه ديرينه از انقلاب اسلامي داشتند با تخريب اماکن عمومي، "مسجد لولاگر" را نيز به آتش کشيدند. بيانيه شماره پنج ميرحسين نيز که صبح روز 30 خرداد ماه در فرداي بيانات رهبري معظم صادر گرديده بود تا شايد بتواند هواداران را در خيابانها نگه دارد اثري نداشت و کودتاگران ديگر نتوانستند هواداران خود را به جهت فشار بر نظام اسلامي به خيابانها آورند.
فتنه گري و مردم فريبي
با شکست سناريوي کودتا، تلاش شد تا به هرنحو ممکن فتنه و تضعيف نظام اسلامي ادامه يابد. مهمترين برنامهاي که فتنه گران براي تداوم کار خود در نظر کردند تا همچنان نشان دهند که زنده بوده و خواهند توانست حيات خود را ادامه دهند، سوء استفاده از مناسبتهاي ديني و مذهبي بود.
در اين ميان به تدريج كنترل شرايط از اختيار موسوي و كروبي خارج شد و عناصر ضدانقلابي چون "محسن سازگارا" سردمدار حاشيه سازي براي مناسبتها شدند. موسوي و كروبي نيز كه در اداره فتنه مستاصل شده بودند، براي اينكه از معركه جا نمانند گاه در آخرين ساعات وارد صحنه شده و با صدور اطلاعيه و بيانيه با اغتشاشگران همراه و همگام ميشدند.
آغاز جدي اين سناريو از روز جهاني قدس بود كه فتنه گران از مدتها قبل وعده حضور در آن را داده و ادعا كرده بودند كه روز قدس سبز را در تاريخ ثبت خواهند كرد. البته در آن روز تنها جمع معدودي در يكي از خيابانهاي پايتخت گرد آمدند تا با روزه خواري در ماه مبارك رمضان و سر دادن شعار "نه غزه، نه لبنان" ننگ ديگري بر پيشاني فتنه گران براي هميشه تاريخ ثبت نمايند! اين جمع معدود در اقيانوس ميليوني مردم تهران غرق شدند و در ديگر شهرهاي كشور حتي حاشيهاي نيز از رنگ سبز فتنه بوجود نيامد كه قابل طرح باشد. اما همانطور كه از قبل هم مشخص بود رسانه هاي فتنه گر داخلي و ضدانقلاب خارجي چنان به بزرگنمايي اين حاشيه در فضاي مجازي پرداختند كه گويا صدها هزار نفر در خيابانها با جريان فتنه همراهي كردهاند! درست همانند تصوير توهمي و دروغيني كه از ادعاي پيروزي در انتخابات 22 خرداد براي خود ساختهاند.
روز 13 آبان نيز همين گونه تكرار شد و ناكامي ديگري براي آنها به ثبت رسيد و دانشجويان و دانش آموزان انقلابي در كنار ديگر اقشار ملت چنان عرصه را فتنه گران تنگ كردند كه جمعيت چندصد نفره روز قدس نيز ديگر مجال تجمع نيافت. اما فتنه گران بار ديگر توهم زده از حماسه هزاران نفري خود در اين روز در فضاي مجازي سخن گفتند.
روز 16 آذر دانشگاه در اختيار نيروهاي انقلابي بود و علي رغم تلاش موسوي براي ناآرام سازي فضاي دانشگاه با صدور بيانيه شماره 16، باز هم فتنه گران، "ناكامان بزرگ روز دانشجو" بودند.
تداوم فتنه گري ها تا فرا رسيدن ايام عزاي حسيني ادامه يافت. جريان مستأصل شده خط نفاق براي تداوم حيات خود اين بار نيز استفاده ابزاري از دين را برگزيد و به ايام محرمالحرام به چشم فرصتي براي احياي دوباره فتنه سبز بعد از شکستهاي پي در پي در ماههاي قبل مينگريست.
فتنهگران، محفلها و هيئتهاي مذهبي را مکان مناسبي براي فريب مردم دانستند و برنامهريزي کردند تا با ارائه چهرهاي بهظاهر عزادار و معتقد, در اين محافل مذهبي نفوذ كنند و اقدامات منافقانه و تفرقهافکنانه خود را در بين عزاداران دنبال كنند. ايجاد اغتشاش، درگيري و اختلاف بين تودههاي ملت که در صدر تاکتيکهاي جنگ رواني دشمن قرار داشت, اين بار در بستر تجمعات ماه محرم توسط فتنهگران سبزپوش دنبال ميشد.
اما به دلايل متعددي پروژه «محرم سبز» به شکست انجاميد و آنها نتوانستند از هيئتهاي مذهبي و فضاي عزاداري حسيني استفاده لازم را ببرند. اعتقاد نداشتن به فلسفه عزاداري براي امام حسين(ع) در بين بخشي از سران خارجنشين کودتاي سبز، مهمترين مانع اساسي اين جريان براي بهرهبرداري از مراسم محرم بود. لذا در حالي که فتنهگران مدعي بودند خواهند توانست فتنه سبز را در ايام محرم به حرکتي سراسري و تودهاي تبديل کنند و در نهايت، عزاداري روز عاشورا را به تظاهراتي عليه نظام اسلامي مبدل سازند, همه مردم شاهد بودند که ايام محرم نهتنها فرصتي به مشروعيتبخشي حرکت نفاق سبز نداد؛ بلکه با افزايش بصيرت عزاداران, بيش از پيش چهره منافقين جديد براي تودههاي ملت نيز آشکار شد.
اين آگاهي بخشي تودههاي ملت، در کنار ناتواني فتنهگران در نفوذ بين عزاداران, سران خارجنشين فتنه سبز را بهشدت عصباني و برآشفته ساخت؛ از اينرو پروژه ايجاد آشوب و هتک حرمت عاشورا در دستورکار منافقين قرار گرفت. صبح روز عاشورا در حالي که اغلب عاشقان حسين بن علي(ع) در هيئتهاي مذهبي مشغول عزاداري بودند، آشوبگران که سران آنها را اعضاي وابسته به گروهکهاي منافقين, سلطنتطلبان, بهائيان و ... تشکيل ميدادند, با هدايت رسانههاي آشوبگر بيگانه همچون VOA و بيبيسي، خيابان انقلاب و آزادي را به محلي براي حرمتشکني روز عاشورا و ايجاد اغتشاش و تخريب اموال عمومي تبديل کردند. انتشار اخبار اين جنايات در روز عاشورا, ملت را در سراسر کشور برآشفت و به اعلام انزجار از منافقين واداشت. و حاصل آن خلق حماسه 9 دي با حضور ميليوني ملت بود.
9 دي، تجلي مردم سالاري ديني
عظمت نهم دي را به واقع بايد در عبور موفق ملت بصير ايران از چنين "فتنهاي عميق" دانست که همه ابزارهاي تزوير و فريب براي اغواء ملت دست به کار شده بود. آوردگاهي که بخشي از بزرگان و خواص صاحب تشخيص که قرار بود در بزنگاهها به پرچمي براي هدايت ملت تبديل شوند نيز در آن دچار ترديد و کج فهمي شده بودند و نتوانستند به موقع و به خوبي عمل کنند و با سکوتشان و يا مواضع ناصوابشان بر ترديدها افزودند و يا نشانه اشتباه دادند و خواسته ياناخواسته نامشان در صف مردودين فتنه 88 ثبت گرديد! در اين بين، عبور از اين فريبها و تزويرها نيازمند زماني بود تا نقابها به تدريج برافتد و چهره نفاق عيان شود، که اين اتفاق با گذشت قريب به هفت ماه پس از آغاز فتنه 88 طي شد و در قالب واکنش ميليوني ملت ايران در نهم دي ماه 88 تجلي يافت.
نهم دي را بايد تجلي مردم سالاري ديني در ايران اسلامي دانست. آنگاه که در مواجهه با چالش ها و بحرانها، اين صاحبان اصلي نظام هستند که به ميدان آمده و فتنه را مهار و سرکوب ميکنند و راه براي عبور نظام اسلامي از چالشها فراهم ميسازند.
براي فهم حقيقت پيام و حقيقت نهم دي ماه بايد به اين مطلب توجه نمود که در آن روز اقشار مختلف ملت با گرايشها و سلائق مختلف در ميدان حاضر شده بودند:
1. بخش قابل ملاحظهاي از خالقان حماسه بزرگ نهم دي، ملتي بودند که مظلومانه نظارهگر هتک حرمت به رايشان در طول چند ماه پس از انتخابات خرداد ماه بودند. همانهايي که معمولا آرام و بيسر و صدا و بيادعا در صحنهاند و در 22 خردادماه نيز بيش از 24 ميليون به نامزدي راي داده بودند که از سران فتنه نبود! اما فتنهگران هيچگاه حاضر نشدند که راي آن اکثريت مطلق را به حساب بياورند و برايش احترام قائل شوند! بلکه برعکس آن را تقلبي خواندند و خواستار ابطال آن شدند! دلهاي پرکينه و سرهاي پرباد و متوهم فتنهگران آنچنان چشم عقلشان را کور کرده بود که هيچگاه اين جمعيت چندين ميليوني را نديدند و در معادلاتشان به حساب نياوردند. آن اکثريت براي صيانت از راي خود در روز نهم ديماه بار ديگر به ميدان آمده بودند.
2. حاضرين در نهم دي ماه تنها کساني نبودند که به احمدي نژاد در خرداد 88 راي داده باشند. بدون شک برخي از آنها به موسوي و کروبي راي داده بودند، اما آنروز آمده بودند که با فريادهايشان به سران فتنه اعلام نمايند که "رايشان را پس دهند"، چرا که راي آنها در پاي صندوق راي به کساني بوده که ادعاي خط امامي بودن را يدک ميکشيدند، اما عملا بعد از آغاز فتنه نشان دادند که در خدمت دشمنان امام و انقلاب قرار گرفتهاند!
3. بخشي از حماسهسازان نهم دي آنهايي بودند که حضور بيگانگان در صف فتنهگران را خيانت به کشور ميدانستند. آنها معتقد بودند که اگر هم اختلاف و دعوا و رقابتي بين سياسيون وجود دارد، قرار نيست يک جريان با توسل به بيگانگان، زمينه ساز نفوذ اجنبي درکشور گردد و اهداف سياسي خود را دنبال نمايد. آنها به ميدان آمده بودند که از اين وابستگي فتنهگران به استکبار جهاني و دشمنان ملت ايران اعلام برائت نمايند و استقلال خود را از وطن فروشان طلب نمايند.
4. در جمع حاضرين در حماسه نهم دي، بودند کساني که به سياستها و تصميمگيريهاي دولت در حوزه اقتصاد و فرهنگ و ... اعتراض داشتند و در جرگه منتقدين دولت قرار ميگرفتند، اما آمده بودند تا به فتنه گران اعلام نمايند که انتقاد داشتن دليلي بر قرار گرفتن در صف ضدانقلاب و براندازان نيست! آنان آمده بودند تا به فتنهگران چارچوب انتقاد و اعتراض را بفهمانند و بياموزند که همه انتقادها و اعتراضها بايد در چارچوب منافع ملت و قانون صورت گيرد و در اين مسير نبايد مرزهاي خودي و غيرخودي در هم آميزد. مطالبه اين بخش از مردم از قانون شکنان، تمکين به قانون و حرکت در چارچوب آن بود.
5. بخشي از حماسه سازان نهم دي نيز ملتي بودند که از اين همه جنجال و آشوب و ناآرامي به تنگ آمده بودند. آنها باور داشتند که تداوم هر مناقشه و اختلافي اگر براي نفع ملت است حد يقف و ميزاني دارد، و قرار نيست برخي زياده خواهان، براي کسب قدرت زندگي عادي شهروندان را دچار مخاطره کنند. اينان نيز در آوردگاه نهم دي بودند تا آرامش و امنيت خود را از سران فتنه طلب نمايند.
6. بخشي از اعتراضات حاضرين در نهم دي توسط آنهايي بودکه دل در گرو ارزشهاي ديني و اسلامي داشتند و نتوانستند تحمل کنند که اوباش حامي فتنه حتي از روز عزاي حسيني نيز مامني براي جولان در خيابانها بسازند و به همه شعائر ديني از هيات و حسينيه و حجاب و مسجد و نمازجمعه و ماه رمضان و حتي قرآن کريم توهين نمايند. اينها به صحنه آمده بودند تا احترام به مقدسات ديني را از اصحاب فتنه مطالبه نمايند و اعتراض خود را فرياد بزنند.
7. و سر آخر آنهايي بودند که جان و مال و عمرشان و فرزندانشان و جوانيشان را براي پيروزي انقلاب و دفاع از جمهوري اسلامي و حمايت و تبعيت از امام و رهبري گذاشته بودند و متاسفانه بعد از سي و چند سال شاهد آن بودند که عدهاي سياسي ورشکسته، ميداندار فتنهاي شدهاند که هواداران آن با صراحت به همه ارزشهاي انقلاب اسلامي و امام و رهبري توهين ميکنند و با هدف براندازي همه دستاوردهاي يک ملت را به سخره گرفتهاند! رزمندگان و جانبازان خانوادههاي محترم شهدا و ايثارگران و بسيجيان از جمله اين بخش از جامعه بودند که در نهم دي به ميدان آمدند تا اعتبار انقلاب اسلامي و ارزشهاي آن را از فتنه گران طلب نمايند.
به واقع حفظ نظام اسلامي، احترام به راي ملت، احترام به قانون، حفظ آرامش و امنيت جامعه، احترام به ارزشهاي ملي، اسلامي و اخلاقي، حساسيت به دخالت بيگانگان در امور کشور، از جمله مطالبات اصلي حماسه آفرينان نهم دي بود که موجب شد اقشار مختلف ملت با سلايق و گرايشهاي مختلف، خودجوش و بيآلايش به ميدان بيايند و حماسهاي ماندگار را براي هميشه تاريخ سرزمينمان به يادگار بگذارند.