کشورهای عضو در ائتلاف به اصطلاح مبارزه با داعش که بیشتر اروپایی بودند، در اثر ترس از قدرت جمهوری اسلامی در حال ترک عراق و منطقه هستند و هم اکنون میتوان گفت سیاست اجماعسازی صوری نیز در عراق با شکست اساسی مواجه شده است.
اقدام تروریستی آمریکا در ترور حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه واکنشهایی را در صحنه بینالمللی به دنبال داشت. در این میان واکنش کشورهای اروپایی به عنوان مدعیان حقوق بشر ویژه بود. کشورهای اروپایی در برجام نشان دادند نه تنها نمیخواهند به تعهدات مورد تأیید خودشان عمل کنند، بلکه همواره با کشوری مثل ایران که تمامی تعهدات بینالمللی خود را انجام داده است، از سر دشمنی برخورد میکنند. در موضوع به شهادت رسیدن حاج قاسم و سیلی محکم سپاه به مسببان اصلی ترور نیز اروپا واکنشی نشان داد که به همگان ثابت شد راه آنها از راه آمریکا جدا نیست. در واقع آنها با حمایت از رفتار آمریکا و بستن چشمان خود بر حقایق، عملاً مسیر خود را در امتداد سیاستهای تروریستی آمریکا ترسیم کردند. رفتار دوگانه تروئیکای اروپایی بار دیگر ثابت کرد، غرب نه تنها نمیتواند در ایجاد صلح جهانی نقشی ایفا کند، بلکه حافظان صلح جهانی را نیز ترور میکند. با توجه به رفتار دوگانه اروپا باید دو نکته را در نظر گرفت؛ نخست اینکه مسیر اروپا با توجه به رخدادهای گوناگون بینالمللی که تا به حال اتفاق افتاده است، هیچگاه در راستای منافع جامعه بینالمللی نبوده است. اروپا باید قدردان شخصیت والا مقامی مانند سپهبد سلیمانی باشد که عمر پربرکت خود را در راه مبارزه با تروریسم سپری کرد و عامل اصلی ثبات در اروپای فعلی است؛ اما متأسفانه کشورهای اروپایی در همراهی با آمریکا برای تضعیف مقاومت در برابر تروریسم، از همدیگر کوی سبقت را ربودهاند. با این حساب اروپا دیگر هیچگاه قابل اعتماد نخواهد بود. دوم آنکه به نظر میرسد بین کشورهای اروپایی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران، نوعی تقسیم کار صورت گرفته است. فرانسه در برجام همواره در تلاش بود خود را به عنوان بازیگر اصلی در پیگیری منافع آمریکا نشان دهد و در ترور حاج قاسم نیز، آلمانیها تلاش کردند رفتار آمریکا را عادی جلوه دهند و به نوعی شهدای مقاومت را تروریست معرفی کنند. یعنی جای داعش و تروریست تکفیری را با مقاومت عوض کنند. روباه پیر نیز با سیاست پنهانی خود میکوشد کشورهای منطقه را نسبت به محور مقاومت حساس و آن را خطری برای این کشورها تعریف کند.
حال این سؤال مطرح است رفتار اروپا چه معیاری دارد و این رفتار از کجا نشئت میگیرد؟
با در نظر گرفتن رفتار چهار دهه اخیر اروپا در برابر جمهوری اسلامی، باید گفت آنها همواره و با شیوههای گوناگون به دنبال بیثباتسازی نظام اسلامی هستند. پشیبانی اروپا از صدام در جنگ تحمیلی و ارسال سلاح، به ویژه سلاحهای شیمیایی آلمان که باعث شهادت هزاران نفر از مردم غرب کشور شد و پیامدهای آن همچنان پابرجاست و نیز حمایت از فتنهگران در سالهای 78، 88، 96 و 98 ثابت کرد آنها تحمل پیشرفت و توسعه انقلاب اسلامی را ندارند. غرب در این مدت نتوانست از راه عناصر داخلی به نظام مقدس جمهوری اسلامی ضربه بزند، این بار به دنبال تحقق سیاست خود از طریق حضور در کشورهای منطقه است. حال که شهید حاج قاسم سلیمانی تمام توطئههای آنها را در منطقه نقش بر آب کرده، طبیعی است اروپا از ترور این شهید شجاع و باتدبیر حمایت و آن را در راستای سیاست خودشان تعریف کند. نکته بعدی این است که بیثبات نگه داشتن منطقه در مرحله اول سبب میشود آنها همچنان نسبت به ناآرامسازی داخلی ایران امیدوار بمانند و در مرحله دوم ثروتهای ملی کشورهایی همچون عراق را بین خود تقسیم کنند. فراموش نکنیم کشورهای غربی به دلیل خوی استکباری خود و تلاش برای به غارت بردن منابع کشورهای ضعیف، دو جنگ جهانی عظیم را به راه انداختند؛ بنابراین غارت کشورها اولویت اصلی غرب است، نه ایجاد صلح و ثبات در جامعه بینالمللی. نکته پایانی، سیلی سپاه پاسداران به عامل اصلی ترور شهید مقاومت چنان دقیق و حسابشدهانتقام صورت گرفت که در مرحله اول نه تنها به تعطیلی ائتلاف به اصطلاح مبارزه با تروریسم در عراق منجر شد، بلکه چون سدی محکم در برابر تجاوز و جسارتهای دیگر آمریکا و اروپا بود که برای همیشه قدرت پوشالی آنها را فرو ریخت. کشورهای عضو در ائتلاف به اصطلاح مبارزه با داعش که بیشتر اروپایی بودند، در اثر ترس از قدرت جمهوری اسلامی در حال ترک عراق و منطقه هستند و هم اکنون میتوان گفت سیاست اجماعسازی صوری نیز در عراق با شکست اساسی مواجه شده است.