
در چهلویکمین سالروز انقلاب اسلامی و در سال آغازین گام دوم ملت ایران در مسیر تحقق آرمانهایش، نکتهای که دوست و دشمن به آن معترف هستند، «قدرتیابی نظام اسلامی» است. جمهوری اسلامی ایران با وجود همه دشمنیها از جنگ تحمیلی هشت ساله تا سختترین تحریمهای تاریخ به قدرتی تعیینکننده در منطقه و بازیگری مؤثر در جهان تبدیل شده است! دستیابی به پیشرفتهای بزرگ در شاخههای گوناگون علمی به ویژه علوم نوین، موفقیتهای بزرگ در ارائه تعریف جدید از قدرت عمومی و تغییر بافت فکری در منطقه و حتی فراتر از آن، تبدیل شدن به قدرت نظامی بومی و... انکارناپذیر است! اما سؤال اینجاست که چگونه ممکن است کشوری با وجود بحرانها و فتنهسازیهای متعددی که هر یک میتوانست نظامهای قدرتمند و مستحکم را در هم شکند، چنین در مسیر پیشرفت قرار گیرد؟! در پاسخ به این پرسش میتوان دلایل متعددی را برشمرد؛ اما بیتردید یکی از اصلیترین این دلایل راهبری حکیمانه حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای و دکترین و مسیری است که ایشان به منزله مسیر اصلی انقلاب و سیاستهای کلی کشور در ۳۰ سال زعامت خود نشان دادهاند؛ گفتاری راهبردی از دکتر سیدجلال دهقانیفیروزآبادی معاون سیاسیـ حقوقی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی میتواند تبیینگر این مسئله باشد.
در بررسی آرا و اندیشههای رهبری در وجوه و ابعاد گوناگون، تأکید میشود که چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی، گفتمان امام و گفتمان رهبری آرمانگرایی واقعنگر یا واقعبین است. در واقع، گفتمان و اندیشه ایشان در حوزههای موضوعی مختلف پایدار و قابل بسط است؛ زیرا، از نظر گفتمانی و فکری، اینگونه نیست که یک اندیشمند در یک حوزه اندیشهای داشته باشد، ولی در حوزه دیگر متناقض با آن بیندیشد. کلیت این موضوع در حوزههای متعدد، از جمله سیاست خارجی و داخلی، حوزههای دفاعی، امنیتی و... قابل بحث است؛ این نکته مهمی است، یعنی گفتمان آرمانگرایی و واقعنگر در کل ابعاد فکری و رفتاری ایشان در حوزههای موضوعی مختلف قابل بحث است.
گفتمان «آرمانگرایی واقعنگر» عبارت است از پیگیری آرمانها بر مبنای واقعیتها.
اندیشمندان گوناگون، به ویژه در حوزههای امنیتی، دفاعی و سیاسی به دو دسته کلی «آرمانگرا» و «واقعگرا» تقسیم میشوند که در روابط بینالملل دو نحله فکری ریشهدار است. اما همیشه این پرسش مطرح است که آیا آرمانگرایی و واقعگرایی قابل جمع هستند یا نه؟ البته قصد این نیست که یک نظام اندیشهای در قالب آرمانگرایی و واقعگرایی متعارف در روابط بینالملل را بر اندیشه رهبری تحمیل کنیم؛ بلکه وقتی گفته میشود گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمان رهبری یا امام «آرمانگرایی واقعنگر» است، یعنی انقلاب اسلامی آرمانهایی دارد که بر اساس واقعیتها آن را پیگیری میکند. رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدارهای چند سال پیش خود با دانشجویان به صراحت تأکید کردند گفتمان انقلاب اسلامی، گفتمان «آرمانگرایی واقعنگر» است و این موضوع در حوزههای مختلف حیات اجتماعی و سیاسی، صادق است.
بنابراین آرمانگرایی واقعبین یا واقعنگر ویژگیهای آرمانی و واقعی دارد که نمیتوان اینها را از هم جدا کرد. این گفتمان و نظام معنایی یک کلِ واحد است که همه این مؤلفهها را باید با هم داشته باشد و نمیتوان بین دو جزء آرمانگرایی و واقعگرایی آن تفکیک قائل شد. یکی از سوءبرداشتها این است که هر کسی بر بخشی از این گفتمان تأکید میکند؛ یعنی آرمانگرایی یا واقعگرایی، هر یک به صورت منفک از هم مورد توجه قرار میگیرد.
مؤلفههای گفتمان آرمانگرایی واقعبینانه
مؤلفههای این گفتمان شامل دو دسته است که البته باید به عنوان یک نظام معنایی واحد تلقی و تبیین شود.
مؤلفههای آرمانگرایانه گفتمان
آرمانگرایی به معنای داشتن یک نظم مطلوب اجتماعی و سیاسی برای انسان و جهان بشری و تعقیب و تحقق آن در عالم واقع است. هیچ ملتی فاقد یک نظم مرجح و مطلوب در حوزه سیاسیـ اجتماعی نیست و این یعنی آرمانگرایی. مهمترین مؤلفههای آرمانگرایی این گفتمان عبارتند از:
۱ـ جهانگرایی اسلامی؛ یعنی تلاش برای برقراری جامعه جهانی اسلامی به مثابه؛ یک آرمان راهبردی؛
۲ـ شالودهشکنی نظم بینالمللی مستقر از طریق مشروعیتزدایی از آن؛
۳ـ ترسیم مؤلفهها و ابعاد نظام جهانی مطلوب؛
۴ـ وحدت جهان اسلام؛ این موضوع یک آرمان اسلامی و آرمان انقلاب اسلامی است. حضرت امام(ره) و رهبری نیز این موضوع را در نظام اندیشهای خود در وجوه مختلف دارند. هرچند این موضوع یک آرمان است، ولی وجه راهبردی و عملیاتی نیز دارد؛ به ویژه در حوزه دفاع و امنیت حائز اهمیت است و یک راهبرد دفاعی و امنیتی به شمار میآید. در نظریههایِ متعارف روابط بینالملل نیز این موضوع وجود دارد که مجموعهای از کشورها توان خود را روی هم بگذارند و به صورت یک بازیگر مقتدرتر و مؤثرتر در روابط بینالملل نقشآفرینی کنند. دین مبین اسلام نیز برای همه امور راهکار و راهبرد دارد و به تبع آن رهبران دینی و سیاسی نیز اینگونهاند. در نظریههایِ متعارف روابط بینالملل این موضوع با عنوان همگرایی منطقهای یا ائتلاف و اتحاد بحث میشود؛ از این رو، اتحاد مسلمانان جهان یک مفهوم راهبردی و کاربردی در حوزه امنیت و دفاع به شمار میآید و متضمن ارتقای جهان اسلام در هندسه قدرت جهانی است؛ به گونهای که مسلمانان با تحقق این امر به عنوان یک قطب قدرت در نظام بینالملل مطرح خواهند شد. این موضوع، یک راهبرد مبتنی بر اتحاد و ائتلاف در راستای صلح بینالمللی است؛ به گونهای که مسلمانان از طریق اتحاد و ائتلاف میتوانند به صلح عادلانه بینالمللی دست یابند. از سوی دیگر، اتحاد مسلمانان جهان یک عامل بازدارنده در برابر تهدیدهای دشمنان مسلمانان و جهان اسلام است و سبب افزایش توان دفاعی و تقویت مسلمانان در برابر دشمنان میشود. اتحاد جهان اسلام همچنین متضمن یک نظم منطقهای است؛ یعنی مشارکت فعال و دستهجمعی همه مسلمانان و کشورهای اسلامی در تأمین نظم و امنیت منطقهای و بینالمللی.
۵ـ سلطهستیزی؛ سلطهستیزی در دو بعد قابل تعریف است: نخست، نفی سلطه استکبار و دوم، استضعافزدایی؛ زیرا استعمار و استکبار در کنار استضعاف معنی و امکان مییابند؛ در واقع این دو متضمن یکدیگر و دو روی یک سکهاند. از این رو، تلاش برای رهایی از ساختارهای سلطه و سرکوب در نظام بینالملل در متن و بطن مفهوم و عملِ استکبارستیزی نهفته است. چون امروزه آمریکا مظهر استکبار است، استکبارستیزی نیز بیشتر به معنای آمریکاستیزی تعریف و تعقیب میشود؛ در حالی که این موضوع یک مفهوم استراتژیک و عام است که مصداق امروزی آن آمریکاست.
۶ـ حقطلبی، عدالتخواهی و ظلمستیزی؛
۷ـ استقلالطلبی؛ به معنای تلاش برای کسب آزادی عمل در عرصه بینالمللی و حفظ هویت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران؛
۸ـ صلحطلبی مثبت؛ به معنای الغای جنگ و خشونت فیزیکی از یک سو و الغای خشونت پنهان در ساختار نظام بینالملل از سوی دیگر؛ یعنی خشونتی که در ساختارهای نظام بینالملل وجود دارد و باید از بین برود. برای نمونه در موضوع فلسطین دو نگرش به صلح وجود دارد: نگرش اول صلح حداقلی است که تأکید دارد تنها اگر جنگ و خشونت فیزیکی وجود نداشته باشد، صلح برقرار میشود و نگرش دوم در قالب صلح مثبت است که استدلال میکند صلح در صورتی برقرار خواهد شد که نظام سیاسی غاصبانه رژیم صهیونیستی و ساختارهای ظالمانهای که در نظام بینالملل وجود دارد و حامی رفتارهای ظالمانه رژیم صهیونیستی است و امکان اعمال خشونت علیه مردم مظلوم فلسطین به آن میدهد، به طور کامل از بین برود.
۹ـ عزتطلبی؛ این مؤلفه برآیند و عصاره دیگر مؤلفههاست که در حوزههای دفاعی بسیار حائز اهمیت است.
مؤلفههای واقعگرایانه گفتمان
مهمترین مؤلفههای واقعگرایی در گفتمان آرمانگرایی واقعبین عبارتند از:
۱ـ مصلحتگرایی؛ به معنای اقدام بر اساس مصالح اسلام و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران. نکته مهمی که وجود دارد، این است که این دو مؤلفه در طول یکدیگرند و نه در عرض یکدیگر. بنابراین در بحث امنیت، دفاع از مصالح اسلامی و منافع ملی در طول یکدیگر مطرح میشوند و مؤید و مقوم یکدیگر هستند.
۲ـ امنیتطلبی همهجانبه؛ در این زمینه دو نکته در اندیشه رهبری حائز اهمیت است:
اول اینکه، به نظر رهبری امنیت پیششرط تحقق هر ارزش و آرمان دیگری است و امنیت ارزش برتر و عالی است که هر ملتی باید از آن برخوردار باشد. امنیت موضوعی همهجانبه است و فقط به بحث امنیت نظامی محدود نمیشود؛ هر چند امنیت نظامی مهم است؛ ولی کلیت امنیت محدود به آن نیست. امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و... همگی اهمیت دارند. کشوری امنیت دارد که در همه این ابعاد ایمنی داشته باشد. همچنین امنیت در سطوح منطقهای، بینالمللی، جهانی و انسانی تعریف و تأمین میشود؛ به گونهای که امنیت در تمام این سطوح به هم پیوسته است. اسلام نیز چنین نگرش همهجانبهای به امنیت دارد.
دوم اینکه؛ امنیت بسطمحور مد نظر است. در امنیت ملی ما با این پرسش راهبردی مواجه هستیم که آیا فقط حفظ امنیت نظامی و محدود شدن در مرزهای ملی کفایت میکند یا اینکه امنیت باید از طریق ایجاد پیرامون امن و امنیت پیرامونی تأمین شود. از منظر اندیشه رهبری، امنیت همهجانبه ایجاب میکند که راهبردی با محوریت امنیت بسطمحور داشته باشیم. البته این نوع امنیت، خود متضمن امنیت حفظ محور و رشد محور است؛ زیرا اگر کشوری نتواند خود را حفظ کند و به اندازه کافی توسعه و تکامل یافته باشد، نمیتواند بسط قدرت دهد.
۳ـ بازدارندگی همهجانبه؛ مؤلفه دیگری که در گفتمان دفاعیـ امنیتی رهبری بسیار حائز اهمیت است، بازدارندگی همهجانبه است. بازدارندگی در ادبیات دفاعی و امنیتی مفهومی بسیار مصطلح و جا افتاده است. هر گفتمانی و هر ایدئولوژی و جهانبینی و هر نظام سیاسی به تأمین امنیت خود نیاز دارد. بهترین راهکار برای جلوگیری از تهدیدها و ایجاد امنیت در وهله اول این است که از وقوع تهدید و عملی شدن آن جلوگیری شود و سپس دفاع و جنگ مطرح میشوند. اگر بخواهیم تعریف جامعی از بازدارندگی ارائه دهیم، باید بگوییم بازدارندگی یعنی منصرف و مأیوس کردن دشمن از اقدام نظامی و عملی کردن تهدیدش از طریق ایجاد شک و تردید یا ترس به وسیله اقدام و مقاومت فعال در برابر فشارهای دشمن. بنابراین ما هنگامی از یک قدرت بازدارنده برخورداریم که دشمن در حمله به ما دچار شک و تردید شود یا از عواقب آن دچار ترس شود. افزون بر این، بازدارندگی وجه مقاومت نیز دارد؛ البته مقاومت فعال و هوشمندانه برای باز داشتن دشمن از جنگ و تجاوز.
به عبارت دقیق، زمانی میتوان گفت بازدارندگی محقق شده است که هدف آن عینیت پیدا کند که این هدف عبارت است از به کارگیری قدرت برای چانهزنی راهبردی؛ یعنی بازدارندگی تلاشی است برای به کار گرفتن مسالمتآمیز قدرت با هدف جلوگیری از جنگ و تجاوز دشمن و ایجاد این قدرت که از دشمن امتیاز بگیریم.
به معنای خاص بازدارندگی شامل مواردی است از جمله بازدارندگی هستهای که مورد بحث ما نیست و هدف از آن ایجاد ترس از به کارگیری سلاح هستهای است؛ چرا که سلاح هستهای سلاحی برای استفاده نکردن و نجنگیدن است.
دستهبندی انواع بازدارندگی
بازدارندگی دو دسته است؛ یک، بازدارندگی متعارف که تهدید به کارگیری سلاح متعارف و غیر هستهای است. برای نمونه بازدارندگی از طریق استفاده از توان موشکی که عبارت است از اینکه اگر دشمن تجاوز کند ما چگونه میتوانیم از توان موشکی خود استفاده کنیم تا دشمن دچار ترس شود و از عواقب آن نگران باشد. دوم، بازدارندگی نامتعارف که در این بازدارندگی تهدید استفاده از سلاح نامتقارن مطرح است و حتماً نیاز نیست تهدید به استفاده از سلاحی متعارف و متقارن باز گردد. برای نمونه ایران یک قدرت هستهای نیست؛ ولی آمریکا یک قدرت هستهای است و در این فرایند جمهوری اسلامی به سمت یک بازدارندگی نامتقارن در کنار بازدارندگی متعارف حرکت کرده است.
وجه غیر نظامی بازدارندگی: وجه غیر نظامی بازدارندگی عبارت است از سلب امکان بسیج نیرو و منابع و عناصر قدرت ملی دشمن برای ضربه زدن به کشور، یعنی باید بتوانیم از بسیج نیروی دشمن جلوگیری کنیم یا اجازه و امکان استفاده از آن علیه خود را ندهیم.
منع دسترسی: وجه و بعد دیگر بازدارندگی منع دسترسی است؛ یعنی از ورود دشمن به حوزه پیرامونی خود جلوگیری کنیم؛ برای نمونه در منطقه خلیجفارس یا غرب آسیا این امکان را داشته باشیم که اجازه ورود دشمن به منطقه پیرامونی و محیط بلافصل امنیتی خود را ندهیم.
ممانعت منطقهای: اگر دشمن در منطقه حضور دارد، موضوع ممانعت منطقهای پیش میآید که نوع دیگر بازدارندگی است؛ یعنی جلوگیری و سلب آزادی عمل دشمن در حوزه پیرامونی و در منطقه خلیجفارس و آسیا. از آنجا که آمریکا در منطقه حضور دارد، بازدارندگی در این موضوع از طریق ممانعت منطقهای ایجاد میشود؛ یعنی ما به اندازهای هزینههای این حضور و اقدام را برای آمریکا افزایش دهیم تا آمریکا از این حضور منصرف شود. برای نمونه مانند عراق یا سوریه؛ آمریکا در این موارد هرچند به حضور علاقه داشت؛ ولی بر اساس برآورد صورت گرفته هم آزادی عمل تهاجمی نداشت و هم هزینههای حضور آنها بسیار زیاد بود که مجبور شد این مناطق را ترک کند.
هدف از مجموع این راهبردها، تقویت قدرت و توان دفاع ملی جمهوری اسلامی ایران به منظور فرسودن و تحمیل هزینه حداکثری به دشمن است. بنابراین بازدارندگی به معنای این است که جمهوری اسلامی ایران به اندازهای توانمند و قدرتمند باشد که دشمن و تهدیدات دشمن را دچار فرسایش کند و هزینههای دشمن را به میزان حداکثری افزایش دهد.
۴ـ دفاع فعال و همهجانبه؛ مؤلفه دیگر گفتمان دفاعیـ امنیتی رهبری دفاع فعال و همهجانبه است. طبیعی است که هم به لحاظ گفتمان انقلاب اسلامی و هم گفتمان رهبری، با وجود شایعهسازیها، جمهوری اسلامی ایران یک کشور تدافعی است. برخلاف اینکه گفته میشود ایران توسعهطلب است و یک سیاست تجاوزکارانه دارد، راهبرد امنیتیـ دفاعی ایران کاملاً بازدارنده و تدافعی است؛ اما باید توجه داشت دو نوع دفاع وجود دارد: دفاع «انفعالی» و «دفاع فعال».
در دفاع انفعالی شما منتظر هستید تا دشمن حمله کند و شما از خود دفاع کنید، ولی در دفاع فعال شما امکان تهاجم را به دشمن نخواهید داد و به صورت فعالانه تهدید را از بین خواهید برد؛ البته این موضوع با تجاوزگری و توسعهطلبی تفاوت ماهوی دارد. برای نمونه حضور ایران در منطقه از جمله در سوریه یک نوع دفاع فعال است، چرا که اگر در سوریه با تهدید مقابله نشود در مرزهای سرزمینی خود با تهدید مواجه خواهیم شد.
انواع دفاع فعال: دفاع فعال هم به صورت یکجانبه مطرح است و هم به صورت چندجانبه. دفاع فعال یکجانبه یعنی ما توان دفاعی خود را به صورت یکجانبه و بدون کمک دیگران و بر اساس قابلیتهای داخلی به اندازهای افزایش دهیم که بتوانیم از خود دفاع کنیم. معمولاً در روابط بینالملل بهترین راهبرد دفاعی همین نوع دفاع است؛ یعنی کشور به اندازهای از مؤلفهها و توان دفاعی برخوردار باشد که بتواند از خود دفاع کند؛ اما گاهی به موازات دفاع یکجانبه، دفاع چندجانبه نیز مطرح میشود؛ یعنی با همکاری، اتحاد و ائتلاف با کشورهای همسو میتوانیم توان دفاعی خود را افزایش دهیم تا از آن در موقع تهدید بهرهبرداری کنیم.
دفاع نظامی و غیرنظامی: این دستهبندی نیز در بحث انواع دفاع مطرح است. معمولاً وقتی صحبت از دفاع میشود، دفاع نظامی به ذهن متبادر میشود. هر چند این نوع دفاع مهمترین شکل دفاع است و ضرورت راهبردی دارد، ولی با این حال کافی نیست؛ به گونهای که به موازات دفاع نظامی انواع دیگر دفاع در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... نیز با توجه به دو گونه تهدیدات سخت و نرم لازم است؛ به گونهای که کشوری میتواند پیروز شود که در دو حوزه سختافزاری و نرمافزاری بتواند از خود دفاع کند.
دفاع مردمی: مؤلفه دفاعی دیگری که در اندیشههای رهبری مطرح است، دفاع مردمی است. از مهمترین ویژگیهای گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمان رهبری این است که اصل دفاع بر توان مردمی مبتنی است. در جنگ نیز شاهد بودیم که نیروهای مسلح وجود داشتند؛ ولی ضلع بسیار مؤثر و مهم دفاع از کشور بسیج بود که به عنوان یک الگوی موفق دفاعی مطرح است.
دفاع فراسرزمینی؛ دفاع فراسرزمینی یکی دیگر از مؤلفههای گفتمان دفاعی رهبری است که به معنای دفاع از جمهوری اسلامی ایران فراتر از محدوده مرزهای سرزمینی ایران است. اگرچه دفاع از موجودیت کشور در مرزهای ملی ایران قدر متیقن دفاع ملی است؛ ولی به حکم منطق دفاعی واقعبینانه باید فراتر از مرزهای خود از خود دفاع کنیم که شاهد آن همان بحثهای حضور منطقهای ایران است.
۵ـ مؤلفه قدرت، اقتدار و افزایش این دو؛ اگر به قرآن کریم و آموزههای اسلامی و بیانات امام و اندیشه رهبری نگاه کنیم، بحث قدرت و اقتدار پس از امنیت مطرح میشوند؛ زیرا برای تأمین امنیت ملی به قدرت و اقتدار ملی نیاز است. با وجود این، باید توجه داشت در گفتمان انقلاب اسلامی و به تبع آن گفتمان رهبر معظم انقلاب، قدرت هدف نیست. برخلاف برخی مکاتب روابط بینالملل که قدرت را هدف میدانند، اسلام قدرت را هدف نمیداند؛ بلکه ابزاری برای دستیابی به آرمانهای گفته شده میداند. در بحث اسلامی حتی عدالت نیز خود هدفی برای ایجاد یک حیات طیبه و الهی برای انسانها به شمار میآید. بنابراین قدرتافزایی و اقتدارافزایی همهجانبه یکی از مؤلفههای اندیشه دفاعی رهبری است که با تأسی به آموزههای اسلام و قرآن، از جمله آیه «وَ أعِدّوا لهم مااستَطَعتم مِن قوّه تُرهِبُونَ به عدوالله و عدوّکم» است.
کلیه وجوه امنیتی و دفاعی مبنی بر قدرتافزایی و بازدارندگی در این آیه مطرح است. بنابراین اسلام یک دین واقعبین است که بر کسب و افزایش قدرت به منظور حفظ کیان اسلام و مسلمین تأکید میکند. برخی به اشتباه تصور میکنند، چون یک مکتب نظری واقعگرایی در روابط بینالملل وجود دارد که «مورگنتا» و «والتس» مهمترین نظریهپردازان آن هستند و بر عنصر بقا و قدرت تأکید میکنند، پس ما به پیروی از آنها بر امنیت و دفاع تأکید میکنیم؛ در حالی که این آیه قرآن مربوط به بیش از ۱۴۰۰ سال پیش است.
بنابراین در این گفتمان بر قدرت و امنیت تأکید نمیشود، چون واقعگرایان بر روی آن تأکید میکنند؛ بلکه این مفاهیم در متن اندیشه اسلامی مطرح هستند و رهبری نیز به عنوان یک اندیشمند اسلامی بر روی این موضوعات تأکید دارند. در واقع، این عناصر دفاعی اخذ شده از آموزههای اسلامی است. غربیها نیز اذعان دارند، هیچ دینی مانند اسلام یک دین واقعبین نیست. با این حال، نکته اینجاست که قدرت به نظر ما هدف نیست؛ بلکه ابزاری است برای تحقق سایر اهداف. اهمیت قدرت به این موضوع بر میگردد که تحقق تمام موارد گفته شده به میزان قدرت دولت بستگی دارد و ما اگر در حوزه منطقهای و بینالمللی قدرت کافی نداشته باشیم، نمیتوانیم حیات و بقای خود را تأمین کنیم.
بهترین نوع قدرتافزایی: افزایش قدرت نیز میتواند به صورت یکجانبه یا چندجانبه باشد. قدرتافزایی یکجانبه به آن معناست که ما به لحاظ درونی و خودکفایی با تقویت ساخت درونی قدرت بتوانیم مؤلفههای قدرت خود را افزایش دهیم که بهترین نوع قدرتافزایی است. قدرتافزایی چندجانبه عبارت است از افزایش قدرت از طریق اتحاد و ائتلاف با کشورهای همسو در مواقع ضروری و مواجهه با تهدید مشترک.
قدرت سختافزاری و نرمافزاری: قدرت در دستهبندی دیگر به سختافزاری و نرمافزاری تقسیم میشود. نکته بسیار مهم این است که در اندیشه دفاعی رهبری، جمهوری اسلامی ایران برای دفاع از خود باید هر دو نوع قدرت سخت و نرم را توأمان کسب کند. در بحث منطقهای نیز جمهوری اسلامی ایران باید بتواند به مثابه یک قدرت هوشمند که از مؤلفههای نرمافزاری و سختافزاری قدرت برخوردار است، عمل کند.
بنابراین قدرت و اقتدارافزایی در اندیشه دفاعی رهبری بسیار حائز اهمیت است.
۶ـ مؤلفه عقلگرایی؛ عقلگرایی در اندیشه دفاعی اسلام شیعی و رهبران انقلاب اسلامی جایگاه ویژهای دارد؛ به گونهای که خردمندی، خردگرایی و عمل بر اساس عقل و عقلانیت در حوزه امنیت و دفاع بسیار حائز اهمیت است. دو نوع عقلانیت توأمان مورد توجه قرار میگیرد، یک عقل نظری به معنای شناخت واقعیتها و هستها و نیستها و دیگر عقل عملی به معنای شناخت بایدها و نبایدهای رفتاری.
عقل نظری، خود متضمن زمانشناسی، فرصتشناسی و وضعیتشناسی است:
وضعیتشناسی: وضعیتشناسی، یعنی ضمن شناخت کافی از مقدورات و محذورات خود، شناخت دقیق و درستی از محیط منطقهای و بینالمللی داشته باشیم. یعنی شناخت این واقعیت که جمهوری اسلامی در چه وضعیتی از حیث میزان قدرت و امکانات قرار دارد و شرایط منطقه و نظام بینالملل چگونه است.
زمانشناسی: زمانشناسی نیز در اندیشه دفاعی رهبری بسیار حائز اهمیت است؛ به گونهای که تأکید ایشان بر پیچ تاریخی در شرایط حاضر به اهمیت شناخت زمان بازمیگردد؛ اینکه ایران بتواند جایگاه خود را در این بزنگاه تاریخی در هندسه قدرت جهانی مشخص کند. بنابراین زمان در سطح کلان و استراتژیک بسیار مهم است و این موضوع اهمیت دارد که هندسه قدرت جهانی و نظام بینالملل در زمان فعلی در حال تغییر و تحول است.
فرصتشناسی: فرصتشناسی نیز به این معناست که در حال حاضر ایران در سطح ملی چه فرصتهایی دارد که به معنای قابلیتهای کشور است؛ قابلیتها و ظرفیتهایی که انقلاب اسلامی برای ایران ایجاد کرده است. چگونه میتوان از این قابلیت ها و ظرفیتها برای افزایش قدرت ملی و دفاع از کشور استفاده کرد؟! انقلاب اسلامی برخی قابلیتها و ظرفیتهای ژئوپلیتیک برای ایران ایجاد کرده است که باید به صورت بهینه از این آنها استفاده کرد؛ همچنین فرصتهای منطقهای در سطح بینالمللی و جهان اسلام از طریق اتحاد و وحدت میتواند ایجاد شود که این فرصت در صورتی که به یک مؤلفه قدرت تبدیل شود، میتواند به مثابه یک ابزار دفاعی مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
با وجود اینکه گفته میشد بحث بیداری اسلامی که در جهان اسلام به وقوع پیوست، پایان یافته است، شاهد شروع و آغاز موج دوم بیداری اسلامی در الجزایر و سودان هستیم و به لحاظ راهبردی این جنبش متوقف نمیشود و این فرصتی است که میتوان از آن استفاده کرد. فرصتهای بینالمللی و جهانی نیز وجود دارند که شناخت آنها و استفاده درست و به موقع از آنها لازمه عقلانیت راهبردی است. از جمله این واقعیت که جهان روابط بین الملل وارد دوره پساغربی شده است؛ به گونهای که برخلاف گذشته، همه تحولات و تصمیمات در غرب رخ نمی دهد و همه مسائل و مشکلات بینالمللی از سوی غرب مدیریت نمی شود. این یک فرصت جهانی است که برای جهان اسلام و جمهوری اسلامی ایران فراهم شده است.
حضور بازیگران غیر غربی: ویژگی دیگر جهان پساغربی حضور و نقش تعیینکننده بازیگران غیر غربی در روابط بینالملل است؛ در حالی که به لحاظ تاریخی همه بازیگران عرصه بین الملل غربی بودند، ولی در حال حاضر نظام بینالملل وارد دوره ای شده است که بازیگران غیر غربی نقش تأثیرگذاری دارند که این وضعیت فرصت هایی را برای ما ایجاد میکند. از نظر رهبری، نیروهای ضد هژمونی که در جهان شکل گرفتهاند، حتی با وجود اینکه مسلمان نیستند، نوعی فرصت به شمار میآید که جمهوری اسلامی ایران میتواند از آن استفاده کند. این موارد در حوزه عقل نظری مطرح است.
عقل عملی؛ عقل عملی نیز معطوف به شناخت بایدها و نبایدهاست و اینکه ما از نظر دفاعی و امنیتی چه هنجارها و قواعد و اصولی را باید رعایت کنیم. در حوزه عقل عملی، عناصر اخلاق گرایی، قانون گرایی و نهاد گرایی را می توان از اندیشه دفاعی رهبری استنباط و استخراج کرد. برای نمونه، منع تولید و استفاده از سلاح های کشتار جمعی که به عنوان یک باید و نباید استراتژیک در اندیشه دفاعی رهبری مورد تأکید است. این اصل نه به دلیل اینکه ما میخواهیم دشمن را فریب دهیم؛ بلکه واقعاً به لحاظ اخلاقی و هنجاری در گفتمان اسلام و انقلاب اسلامی و رهبری این موضوع یک کار ضد اخلاقی و نامشروع است.
۷ـ حزماندیشی: حزماندیشی و مشکلگشایی مؤلفه دیگری در گفتمان و اندیشه رهبری است. اولاً، حزماندیشی و احتیاط شرط عقل است. وجه دیگر آن تفکر راهبردی به جای تفکر اقتضایی است؛ از ویژگیهای مهم اندیشه رهبری این است که تفکر راهبردی بر تفکر اقتضایی غلبه دارد. برخلاف بسیاری از اندیشمندان و تحلیلگرانی که بیشتر تفکر اقتضایی ایشان در حوزه دفاع و امنیت تفکر کاملاً راهبردی دارند. وجه یا مؤلفه دیگر حزماندیشی برآورد دقیق امکانها و واقعیتهای موجود و مطلوب است و اینکه ما در حال و آینده چه امکانهایی برای اقدام و دفاع داریم.
۸ـ صبر راهبردی: در نهایت صبر راهبردی و پرهیز از شتابزدگی از ویژگیهای مهم اندیشه دفاعیـ امنیتی رهبری است که بارها بر آن تصریح کردهاند. از منظر ایشان در بحث دفاعیـ امنیتی یا به طور کلی در حوزه تصمیمگیری باید از شتابزدگی پرهیز کرد؛ به گونهای که باید یک بینش، بصیرت و صبر استراتژیک داشت؛ برای نمونه در بحران سوریه بسیاری، حتی در داخل میگفتند که کار بشار اسد و دولت سوریه تمام است و باید آن را رها کرد. این در حالی است که حتی دشمنان جمهوری اسلامی ایران نیز اذعان دارند بر اساس یک تفکر راهبردی و استراتژیک، رهبری تصمیم گرفتند برای تأمین منافع ملی ایران از دولت قانونی سوریه حمایت شود؛ از اینرو بصیرت و صبر راهبردی از ویژگیهای مهم اندیشه دفاعی ایشان است.
آثار، نتایج و پیامدهای گفتمان دفاعیـ امنیتی و ژئوپلیتیکی رهبری
از جمله موضوعات بسیار مهم این است که اندیشه و گفتمانی که مؤلفههای آن ذکر شد، چه آثار و نتایجی در منطقه و جهان اسلام و به طور کلی برای جمهوری اسلامی ایران داشته است؟
نتیجه مطلوب: نتیجه مطلوب یک اندیشه دفاعیـ امنیتی این است که بتواند امنیت جمهوری اسلامی ایران را تأمین و حفظ کرده و به تبع آن شرایط منطقهای مطلوب را ایجاد کند. یکی از مهمترین آثار و نتایج گفتمان دفاعی ژئوپلیتیکی رهبری در منطقه عبارت است از تبدیل جمهوری اسلامی ایران به یک قدرت منطقهای. واقعیتی که دوست و دشمن به آن اذعان دارند. تمام تلاش دشمنان ایران به ویژه ایالات متحده آمریکا این است که این جایگاه که بر اساس این تفکر استراتژیک به وجود آمده از جمهوری اسلامی ایران گرفته شود.
تعریف قدرت منطقهای: قدرت منطقهای مختص کشوری است که از اقتدار و قدرت لازم برای نفوذ و تأثیرگذاری بر یک منطقه برخوردار باشد یا اینکه برد قدرت، نفوذ، و منافع آن سراسر منطقه را شامل شود. بر اساس این تعریف، جمهوری اسلامی ایران یک قدرت منطقهای است. دوست و دشمن نیز اذعان دارند جایگاه منطقهای که جمهوری اسلامی ایران از آن برخوردار است، نتیجه تفکر دفاعیـ امنیتی و راهبردی رهبر معظم انقلاب اسلامی است. تفکرات استراتژیک ایشان، به منزله یک رهبر سیاسی، کشور را به جایگاهی رسانده که تردیدی نیست یک قدرت منطقهای است.
ویژگیهای قدرت منطقهای
مؤلفههای قدرت منطقهای نیز تأیید میکنند کشور ایران در حال حاضر یک قدرت منطقهای است که ویژگیهای آن عبارت است از:
۱ـ برخورداری از منابع قدرت ایدئولوژیک، سیاسی، جمعیتی، نظامی، اقتصادی و... در سطح منطقه برای اعمال قدرت در سطح منطقه. همه هیاهویی که درباره سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، به عامل افزایش قدرت ایران در منطقه باز میگردد.
۲ـ تعیینکننده قطبیت در منطقه بودن، یعنی قدرت منطقهای یکی از قطبهای قدرت در منطقه است. ایران یکی از قطبهای قدرت در منطقه غرب آسیا به شمار میآید.
۳ـ برخورداری از قدرت هنجارسازی و گفتمانسازی در منطقه. گفتمان انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی را از قدرت گفتمانسازی و هنجارسازی در سطح منطقه برخوردار کرده است.
۴ـ مشارکت فعال و تأثیرگذار در تعریف و تعیین دستور کارهای مختلف در منطقه. اگر گفته نشود جمهوری اسلامی به تنهایی دستور کارهای منطقه را تعریف و تعیین میکند، بیشک میتوان گفت یکی از مهمترین بازیگرانی است که دستور کارهای منطقه را تعریف میکند. برای نمونه، نخست در سوریه سعی شد جمهوری اسلامی ایران نادیده گرفته شود؛ ولی در نهایت دریافتند بدون ایران نمیتوان در منطقه تصمیمی گرفت. قدرت شکلدهی به حوادث و بحرانها و مدیریت تحولات منطقه، که از ابعاد قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه است، شاهد دیگری از برخورداری ایران از این مؤلفه قدرت منطقهای است.
۵ـ جایگاه جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی دیگر بازیگران منطقهای و حتی بازیگران فرامنطقهای. هیچ کشوری نمیتواند در سیاستگذاری و راهبرد خود در منطقه غرب آسیا ایران را نادیده بگیرد.
۶ـ تأثیرگذاریِ تصمیمها و تحولات داخلی جمهوری اسلامی ایران بر سایر کشورها و منطقه غرب آسیا؛ به گونهای که تصمیمهایی که در داخل کشور گرفته میشود، در سطح منطقهای تأثیر میگذارد.
۷ـ مسئولیت و مشارکت فعال در برقراری نظم منطقهای.
۸ـ برخورداری جمهوری اسلامی از توان تأثیرگذاری و شکلدهی به تعاملات و ترتیبات و نهادسازی منطقهای غرب آسیا.
۹ـ توانایی ایستادگی و مقاومت در برابر هر کشوری در منطقه و حتی فرامنطقهای؛ یعنی ایران امروزه به جایگاهی از قدرت رسیده که میتواند به تنهایی در برابر هر یک از کشورهای منطقه ایستادگی کرده و از خود دفاع کند.
۱۰ـ برخورداری از ثبات و پویایی لازم برای بسیج منابع که اجازه ایجاد نقش ثباتبخش و پیشرو را در منطقه میدهد. این واقعیت از جمله مهمترین ویژگیهایی است که نشان میدهد در پرتو تفکر راهبردی رهبر معظم انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی به یک قدرت منطقهای بلاشک تبدیل شده است و خصومت آمریکا و دشمنان منطقه ایران به این موضوع باز میگردد. با توجه به موارد بالا میتوان ادعا کرد، در حال حاضر ایران به یک قدرت منطقهای تبدیل شده است که تأثیرگذاری بیتردیدی در منطقه دارد و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و حتی جهان تا حد زیادی ارتقا پیدا کرده و میزان نقشآفرینی و بازیگری جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا به مراتب افزایش یافته است.
۱۱ـ قدرت بالای چانهزنی: در واقع قدرت چانهزنی جمهوری اسلامی ایران در منطقه افزایش یافته و به جایگاهی رسیده است که جمهوری اسلامی ایران میتواند در تعامل با سایر قدرتهای منطقهای و حتی فرامنطقهای چانه بزند و در برخی موارد نیز نظرات دیگران را رد میکند.
۱۲ـ مؤلفه دیگر، گسترش و توسعه گفتمان انقلاب اسلامی به منزله یکی از مؤلفههای قدرت ایران در منطقه است.
نتیجه بسیار حائز اهمیت آن شکست راهبردها و سیاستهای آمریکا در منطقه و خنثی شدن راهبردهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی در پرتو گفتمان و اندیشه راهبردی رهبر معظم انقلاب اسلامی، راهبردهای آمریکا علیه خود و در منطقه را شکست داده است که برآیند آن کاهش نفوذ آمریکا در منطقه است.
رؤسایجمهور ایالات متحده از دوران بوش پدر تا دوران کلینتون، بوش پسر، اوباما و حالا ترامپ در پی به شکست کشاندن انقلاب اسلامی بوده و هستند، اما با وجود هزینههای هنگفت در این زمینه شاهد بنبست استراتژیک آمریکا در مقابل ایران هستیم. بنبست استراتژیک آمریکا و برهم خوردن محاسبات آمریکا به این واقعیات باز میگردد که از یک سو، حمله نظامی به ایران و جنگ با آن عقلانی نیست؛ چرا که هزینههای غیر قابل تحملی برای آمریکا دارد؛ از سوی دیگر، متحدان منطقهای آمریکا به تنهایی نمیتوانند قدرت جمهوری اسلامی را محدود و آن را مهار کنند. بنابراین جنگ غیر عقلانی و ناممکن است.
بنابراین جمهوری اسلامی بر اساس راهبردی که در پیش گرفته و در منطقه عمل کرده است، آمریکا را در یک بنبست استراتژیک قرار داده و محاسبات استراتژیک آمریکا را برهم زده است. آمریکا از طرفی قادر به مداخله نظامی مستقیم در منطقه نیست و از طرف دیگر احاله مسئولیت به متحدانش برای مهار ایران نیز عملاً ممکن نیست. اینکه گفته میشود حضور و نفوذ آمریکا در منطقه کاهش یافته، در اثر راهبرد دقیق و بسیار هوشمندانهای است که جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته است. هرچند بعضی شاید عنوان کنند آمریکا اشتباه راهبردی کرده است که موقعیتش در منطقه تضعیف شده است؛ ولی همانطور که ذکر شد باید توجه داشتف این وضعیت بیشتر به طراحی استراتژیک ایران باز میگردد.
به این ترتیب، کاخ سفید که در سطح بینالمللی سیاست یکجانبهگرایی را در پیش گرفته، در مقابل جمهوری اسلامی ایران و برای تأمین هدف مهار قدرت منطقهای آن ناچار به همراهی بازیگران بینالمللی است.