صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۸:۱۷  ، 
کد خبر : ۳۲۰۲۸۴

چرا خاورمیانه این‌قدر مهم است؟

چرا خاورمیانه این‌قدر مهم است؟

حسین صادقی‪-‬ قصد دارم به سه پرسش پاسخ دهم. نخست این‌که چرا ایالات متحده‌ آمریکا طی شش دهه‌ گذشته، این همه توجه به منطقه‌ خاورمیانه داشته. پرسش دوم آن است که چرا همواره جایگاه ایران در بین روسای جمهور آمریکا، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده. پرسش سوم، سناریو‌های احتمالی آمریکا در مقابل ایران چیست؟
ابتدا مقدمه‌ کوتاهی راجع به خاورمیانه می‌گویم. چرا خاورمیانه اهمیت دارد؟‌ یا چرا خاورمیانه در مقایسه با دیگر مناطق دنیا از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است؟ در چهار حوزه می‌توانیم این اهمیت را نشان دهیم. سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی. در این منطقه چهار نژاد در کنار هم زندگی می‌کنند. نکته دوم، این که خاورمیانه، مهد سه دین ابراهیمی است؛ یهودیت، مسیحیت و اسلام. نکته‌ سوم، مسائل فرهنگی این منطقه است که در شرایط کنونی، فرهنگی مبتنی بر آموزه‌های دین اسلام است. نکته‌ آخر مسائل اقتصادی است، اهمیت نفت و انرژی و بازاری که در این منطقه وجود دارد. محور بعدی که این منطقه را فوق‌العاده می‌کند وجود پنج تنگه‌ مهم و استراتژیک است، از شمال آفریقا اگر نگاه کنیم، جبل‌الطارق، که دریای آزاد را به منطقه‌ مدیترانه وصل می‌کند، کانال سوئز هست که دریای مدیترانه را به دریای سرخ وصل می‌کند و باب‌المندب که دریای سرخ را به دریای عرب متصل می‌کند و از همه مهم‌تر تنگه‌ هرمز است که اهمیت بسیار فوق‌العاده و حساسی دارد و روزانه شاید بیش از ۶۰درصد مصرف نفت جهان از این منطقه عبور می‌کند و تنگه‌ پنجم داردانل است که دریای سیاه را به دریای مدیترانه وصل می‌کند. این‌ها باعث می‌شوند خاورمیانه اهمیت فوق‌العاد‌ه‌ای داشته باشد. محور بعدی، ترکیب روسای جمهور آمریکاست. طی این شش دهه گذشته، چهار رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه و چهار رئیس‌‌جمهور دموکرات آمدند که هر کدام رویکرد خاصی نسبت به منطقه ما داشتند. چهار رئیس جمهور دموکرات، یکی کندی بوده، یکی کارتر، سوم کلینتون و چهارم اوباما. اینها با رویکردهای خاصی که نسبت به منطقه داشتند هرکدام تاثیرگذاری خیلی روشنی را در این منطقه‌ مهم و استراتژیک داشتند.
اما جمهوری‌خواهان آمریکا، یکی نیکسون بود که استراتژی‌اش سیاست دو ستونی بود. یعنی ایالات متحده آمریکا به این جمع‌بندی رسید که باید با تکیه بر نیروهای محلی بتواند امنیت منطقه خاورمیانه و خلیج فارس را حفظ کند. دوم، دوره‌ ریگان بود که باز دوره‌ خاصی بود، دوره‌ جنگ و تصمیماتی که اتخاذ کرد، از جمله گفت‌و‌گوهایی که با ایران شروع کرد. دوره‌ بعدی بوش پدر بود و بوش پسر که بوش پسر جنگی را آغاز کرد و در نهایت اشغال عراق. آخرین رئیس جمهوری این حزب هم آقای ترامپ است که با یک رویکرد جدیدی وارد شده. در میان اتفاقات مختلف، شاید بتوانیم روی دو واقعه‌ مهم انگشت بگذاریم، یکی انقلاب اسلامی، دوم اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی. در واقعه اول، نظمی که به وجود آمده بود، فرو ریخت.
اما وقتی یک نظم فرو می‌ریزد چه اتفاقاتی می‌افتد؟ اصلا نقش ایالات متحده‌ آمریکا زمانی پررنگ شد که دولت انگلیس تصمیم گرفت از خاورمیانه خارج شود. در این زمان یک خلا امنیتی ایجاد شد. این خلا امنیتی را که باید پر می‌کرد؟ ‌در گذشته نیروهای بیگانه به صورت مستقیم این نقش را ایفا می‌کردند. در آن مقطع انگلستان. آن موقع این خلا که به وجود آمد، همه احساس نگرانی کردند. منظورم از همه، کشورهای عربی منطقه به خصوص حوزه‌ خلیج فارس است. به هرحال قرار می‌شود این نقش روی دوش ایران و عربستان سعودی نهاده شود. یعنی ایران به عنوان کشوری که ظرفیت‌های بسیار بالا و قابل توجهی دارد و عربستان سعودی هم به عنوان کشوری که از امکانات بالا به ویژه در خصوص منابع یا ذخایر نفتی برخوردار است. این خلا امنیتی یک سری بحران‌هایی به وجود آورد یعنی هرجا که خلا امنیتی ایجاد شود، پنج حالت متصور است. فرق نمی‌کند چه در یک کشور باشد، چه در یک منطقه چه در جهان باشد. وقتی یک نظمی فرو می‌ریزد، تا یک نظم جدیدی شکل بگیرد این اتفاقات می‌افتد. یک هرج و مرج و فروپاشی به‌وجود می‌آید. امروز می‌بینید نزدیک به ۱۵سال از اشغال عراق می‌گذرد، رژیم صدام حسین فروپاشید ولی هنوز عراق نتوانسته خودش را پیدا کند و معلوم هم نیست چند سال دیگر بتواند یک نظمی را حاکم کند و آرام آرام آن نقشی را که در منطقه داشت پیدا کند. دومین اتفاق، تجزیه است یا شکاف‌های عمیقی که در یک منطقه یا در یک کشور شکل می‌گیرد. سوم این‌که یک قدرت جدیدی به وجود بیاید تا بتواند این ظرفیت و پتانسیل را داشته باشد که نظم جدیدی را شکل دهد. چهارم، باید یک منطقه یا یک کشور بتواند در پرتو بلوغ سیاسی، به یک همکاری جمعی برسد. یعنی در پرتو همکاری جمعی بتواند یک نظم جدیدی را شکل دهد و اتفاق پنجم این است که وقتی هیچ‌کدام این حالت‌ها اتفاق نیفتد، به خصوص در مناطق حساس، حضور مستقیم یک نیروی بیگانه تقویت می‌شود. به خصوص در مناطق حساس نمی‌توانند منطقه را رها کنند. یک نیروی خارجی باید بیاید که امروز می‌بینیم در منطقه‌ ما نیروهای آمریکایی وارد شدند و خودشان مستقیم مسئولیت برقراری امنیت را به عهده گرفتند، چون طی این ۴۰ سال هنوز هیچ نظم جدیدی در منطقه شکل نگرفته. حالا تا کی ادامه پیدا کند خیلی روشن نیست.


حکومت‌ها در منطقه‌ خاورمیانه به سه دسته تقسیم می‌شوند. حکومت‌هایی که گرایشات غربی دارند، مثل تونس، زمان بن‌علی و مصر، زمان حسنی‌ مبارک. اینها کنار کشیدند. چون دست به اصلاحات جدی نزدند و با کم‌ترین خسارت در این دو کشور، انتقال حکومت صورت گرفت. دسته دوم کشورهایی بودند که گرایشات شرقی داشتند مثل لیبی، یمن، سوریه و… اینها مقاومت از خودشان نشان دادند. آن وقت الگوهای رفتاری هم متفاوت بود. در لیبی درگیری‌های داخلی خیلی بالا رفت. تعداد زیادی کشته شدند که در مقایسه با تونس و مصر اصلا قابل مقایسه نیست. در سوریه می‌بینیم این بحران ادامه دارد، هنوز آمارهای غیررسمی بر این دلالت دارد که تا امروز بیش از نیم میلیون نفر جان خود را ازدست دادند. همه کسانی که در این منطقه جان خود را از دست دادند، مسلمان بودند. یعنی درگیری بین کشورهای مسلمان با مسلمان بود. در یمن هم شاهد هستیم چه اتفاقاتی افتاده، یعنی منطقه در اثر خلایی که ایجاد شد دچار یک ناامنی و بحران شده است. از توضیح بیشتر این مطالب عبور می‌کنم چون بحث منطقه‌ خاورمیانه و استراتژی آمریکا بحثی درازدامن است که فرصت زیاد می‌خواهد.
آمریکایی‌ها از بعد از پیروزی انقلاب‌ اسلامی تا به امروز یک نقش تخریبی را ایفا کردند. یعنی به جای ثبات‌سازی در جهت بی‌ثبات‌سازی کار می‌کردند، مثال‌هایش هم سوریه، عراق، لبنان و بحرین. دوم این‌که می‌گویند متحدین ما را دچار ناامنی کردند و نهایتا آن‌ها ما را به سمتی می‌برند که دیگر بحران را نتوانیم مدیریت کنیم و به سمت فروپاشی می‌رویم. می‌گویند مسبب این هم ایران بوده. نزدیکی ایران به روسیه، یک نگرانی است که آنها مطرح می‌کنند.
نکته‌ برجسته‌تری که روی آن انگشت تاکید می‌گذارند این است که معتقدند ایران تلاش می‌کند برای ایجاد بحران و فروپاشی دولت‌های مستقر در منطقه یا دولت‌های ملی. مناقشه‌ شیعه و سنی، گسترش نفوذش، سلاح هسته‌ای و رقابت‌ تسلیحاتی که ممکن است در منطقه شکل بگیرد. اگر این رقابت تسلیحاتی شکل بگیرد دیگر قابل کنترل نیست، مهاجرت، قیمت نفت و نکته‌ای که باز برجسته ‌است و مطرح می‌کنند این‌که ایران به عنوان یک کشور بزرگ که در مقایسه با همسایگانش – منهای روسیه – از همه قدرتمندتر است، می‌تواند مشکل‌آفرین باشد. یعنی اگر بخواهیم ایران را با همسایگان پیرامونی خودش مقایسه کنیم،‌ ایران یک قدرت بزرگ است، ظرفیت‌های بسیار بزرگی دارد که اصلا قابل مقایسه نیست. دو اتفاق در ایران افتاد که این دو اتفاق از دیدگاه من خیلی قابل توجه است، چون نشان داده ایران به نظام‌های بین‌المللی وفادار است.
یکی پذیرش قطعنامه‌ ۵۹۸ بود، که بالاخره نظام بین‌الملل آن را قبول کرد، دوم برجام بود. برجام یک دستاورد بسیار بزرگی است، حالا کاری نداریم امروز به اینجا رسیده، یعنی بالاخره ایران با نظام بین‌الملل، به گفت‌وگو نشست. یعنی پنج عضو دائمی شورای امنیت به اضافه‌ ایران. نظام بین‌الملل که صحبت می‌کنیم بالاخره همین‌ها هستند.
پنج سناریو از دیدگاه آمریکایی‌ها برای ایران متصور است. یکی ایرانی مستقل که بر اساس احترام متقابل و حفظ اصول می‌توان با آن رابطه برقرار کرد. دوم، ایرانی که در پی براندازی اسرائیل و ناامنی در منطقه است. سناریوی سوم، ایران متحد و هم‌پیمان ایالات متحده آمریکا. سناریوی چهارم، ایران دشمن آمریکا باقی بماند و سناریوی پنجم ایرانِ متحد دشمنان و رقبای ایالات متحده آمریکا.
این پنج سناریو در همین لایحه‌ دفاع امنیت ملی آمریکا به عنوان یک دستورالعمل آمده است و به صورت دقیق ایران را رصد می‌کنند. اما ایران بر اساس شاخص‌هایی که وجود دارد قابلیت رهبری و برقراری امنیت در منطقه را دارد. مهم این است که بتواند چگونه خودش را تعریف کند و سطح و کف بازیگری خودش را تعریف کند. در چه سطحی می‌خواهد بازی کند. در سطح داخلی؟ سطح منطقه‌ای یا سطح جهانی؟ ‌ظرفیت‌های ایران به‌ویژه در حوزه تمدنی و جامعه‌ مدنی‌اش، با هیچ کدام از کشورهای منطقه قابل قیاس نیست. یعنی بالاخره ایران در سال ۱۹۰۶ قانون اساسی برای خودش تدوین کرده؛ در مقطعی که هیچ کدام از کشورهای منطقه و خیلی از کشورهای آسیایی و حتی بعضی‌ کشورهای اروپایی اصلا قانون اساسی نداشتند.
ایران این پتانسیل و ظرفیت را دارد که نه تنها یک قدرت بزرگ و بلامنازع منطقه‌ای باشد بلکه به عنوان یک بازیگر جهانی مطرح باشد. صرف‌نظر از این‌که چه حکومتی در راس کار باشد، ایران به ماهو ایران این ظرفیت و پتانسیل را دارد که به این جا برسد. دوم این‌که ایران با توجه به تنوع قومی، مذهبی و نژادی که در آن هست و باتوجه به این حوزه‌ تمدنی و تنوع فرهنگی و قومی که در محیط پیرامونی ما وجود دارد، یک قدرت قابل توجه است.
زبان فارسی، قومیت‌های مختلف از اعراب گرفته تا اکراد، اتراک و خود فارسی‌زبانان، یک ظرفیت و پتانسیل بسیار بالایی است و همین امروز، اگر بخواهیم جمهوری اسلامی ایران را با استانداردها و شاخص‌هایی که در صحنه‌ بین‌المللی وجود دارد مقایسه کنیم، باز ایران در خیلی از عرصه‌ها با بقیه‌ کشورهای منطقه قابل مقایسه نیست.
نکته‌ آخر این که امروز با توجه به پیوستگی‌هایی که ایجاد شده، این جهان پیوسته‌ای که شکل گرفته – گرچه آقای ترامپ مساله یک‌جانبه‌گرایی را دنبال می‌کند -حکومت‌ها و حکمرانی‌ها نمی‌توانند خارج از این مدار حرکت کنند، کما این‌که ایران هم بالاخره در خیلی از عرصه‌ها در مدار حرکت می‌کند. در برخی حوزه‌ها این حرکت در مدار مشهود است.
در ورزش، محیط زیست، هوانوردی و… مسائل خیلی زیادی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم در نظام بین‌الملل حرکت می‌کنیم. یعنی آن‌ها را به رسمیت شناختیم. اگر هم به رسمیت نشناسیم ممکن است در همه‌ این عرصه‌ها بحران ایجاد شود و در نهایت ما را کنار بگذارند. ما در یک شرایط بسیار حساس و تعیین‌کننده‌ای هستیم. بستگی دارد چه تصمیمی بگیریم.
در مقابل تصمیم دشوار و سختی قرار داریم. این تصمیم می‌تواند ایران را به جایگاه واقعی خودش به عنوان یک قدرت بلامنازع و یک بازیگر بزرگ منطقه‌ای در حد جهانی برساند یا ما را به یک شرایط خاص برساند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات