قوی شدن یک فرآیند است که در این فرآیند میتوان تمامی عناصر و ارکان یک جامعه و نقش آنها در قوی شدن را مشاهده کرد
برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی/ که در نظام طبیعت ضعیف پامال است
در طول تاریخ کشورهایی وجود داشتند که به دنبال تسلط و استیلا یافتن بر کشورهای دیگر بودند تا از این طریق منابع کشورها را مورد چپاول قرار داده و آنها را به سمت قهقرا ببرند. تاریخ ثابت کرده است که کشورهایی که مورد استثمار قرارگرفتهاند تنها دو راه در پیش داشتهاند؛ راه اول آنکه با کشور استعمارگر و چپاول کننده کنار بیایند و به اصطلاح امروزی از در مذاکره وارد شوند و این یعنی گردن نهادن به تمامی آنچه که آن کشور میخواهد و میباید؛ راضی نگهداشتن آن کشور، دسترسی آن کشور به منابع اصلی و اساسی، غارت کردن منابع حتی تا رسیدن به غارت کردن مال و ناموس مردم. تاریخ را که ورق میزنیم از این قبیل حوادث، بسیار مشاهده میکنیم.
راه دوم مقاومت و ایستادگی در مقابل سلطه گران است که در این راه کشور استعمار زده با ایجاد راهکارهایی برای مقابله با سلطه گران به مقابله با آنها رفته و توانسته است با مقاومت و ایستادگی مثالزدنی به سمت قدرت و اقتدار گام بردارد و خود را تبدیل به یک جریان یا کشوری قوی نماید؛ که بازهم تاریخ نتیجه این قبیل ایستادگیها را در خود ثبت کرده است.
حال جمهوری اسلامی ایران که در پیچ تاریخی قرار گرفته است تا رسیدن به قدرتی مضاعف و قامتی استوارتر یک قدم فاصله دارد و آن هم قوی شدن است. جای این سؤال وجود دارد که قوی شدن در شرایط کنونی چگونه به دست میآید:
اولین راه قویتر شدن، دین است.
دین دارای دستورالعمل جامع زندگی و سبک زندگی در تمامی ابعاد ازجمله سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی است. دین تمامی مراحل زندگی بشر از سادهترین تا پیچیدهترین رفتارها را در بر میگیرد. دین از ناحیه خداوند تبارکوتعالی است که خود قواعد و قوانین زندگی بشر را به وجود آورده است و همو است که این قواعد و قوانین را برای مردم در قالب دین بیان میدارد. دین با دارا بود هماهنگی با فطرت و درون انسان، این قدرت و عظمت را دارد که در مسیر پرتلاطم زندگی، انسان را به سرمنزل مقصود برساند. «فاقم وجهک للدّین حنیفا»؛ از منظر قرآن نه تنها دین اسلام تحمیل بر فطرت نیست بلکه پاسخ مثبت به ندای فطرت است: «فطرت الله التی فطر الناس علیها» به همین دلیل است که وقتی کشوری مورد ستم و ظلم و استعمار قرار میگیرد، اولین عاملی که سلطه گران بدان حمله میکنند و سعی میکنند آن را از متن جامعه دور کنند، دین است. به همین دلیل است که در شرایط کنونی با توجه به اینکه دشمن به دنبال تضعیف ارکان نظام و مردم است، حملات خود را به دین آغاز کرده و تهاجم همه جانبهای را در قالب تهاجم فرهنگی و جنگ روانی بر علیه دین به راه انداخته است تا از این طریق توان و یارای مقابله با مردم و نظام اسلامی را پیدا کند. مادامیکه دین در بین مردم و در افکار و عقیدههای قوی مردم ریشه دارد، هرگز دشمن یارای مقابله نخواهد داشت. این دین است که فرهنگ شهادت و ایثار و مقاومت را به ما آموخته است و در سایه این فرهنگ ما توان مقابله با هر ابرقدرتی را خواهیم داشت.
دومین راه قوی شدن، رعایت حقوق متقابل در جامعه است.
امام علی (ع) حق را یک طرفه نمیداند بلکه آن را دوطرفه بیان میدارد. در مکتب علوی، محق بدون تکلیف و مکلف بدون حق، یافت نمیشود. انسانها در زندگی اجتماعی خود نیز حقوق متقابل دارند. هر انسانی بر گردن دیگری حقی دارد، در مقام دیگری نیز مکلف است و حقی بر گردن اوست و تنها آفریدگار جهان است که مُحِق محض است و در برابر دیگران تکلیف ندارد. حضرت علی (ع) دراینباره فرموده است: «حق، هنگام وصف و گفتگو، فراخترین چیزهاست و زمان کردار و انصاف دادن با آن، تنگترین امور [یعنی تعریف حق، آسان و عمل بدان سخت است]. کسی را بر دیگری حقی نیست؛ مگر اینکه آن دیگری نیز بر او حقی دارد. آن دیگری را حقی بر او نیست؛ مگر اینکه او را نیز حقی است. اگر کسی را بر دیگری حقی باشد که دیگری را بر وی حقی نباشد، تنها خداوند سبحان است و آفریدهها را چنین حقی نیست.» رعایت حقوق افراد در جامعه علاوه بر اینکه یک جریان اجتماعی سیاسی است، اقتصادی نیز هست. رعایت حقوق در جامعه اتحاد و وحدت را قویتر کرده و میزان اعتماد در جامعه را افزایش میدهد و هرچقدر میزان اعتماد در جامعه افزایش یابد، بدون شک جامعه از تاروپودهای محکم در روابط بین فردی و اجتماعی استفاده خواهد کرد و هرچقدر روابط نزدیکتر، دوستانهتر و صمیمانهتر باشد، رسیدن به قدرت اجتماعی نیز آسانتر است.
از دیگر عوامل قوی شدن، رعایت حقوق متقابل مردم و حکومت است.
در بین حقوق، برترین حق را امام علی (ع) به حقوق بین حاکم و مردم میدهد. حقوق میان حاکم و مردم از دیدگاه نهجالبلاغه از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چنانکه آن را از سایر حقوق در چنین جامعهای متمایز میکند. آن حضرت دراینباره میفرمایند: «بزرگترین حقوقى که میان مردمان جریان دارد همانا حق والى بر مردم و حق مردم بر والى است.» امام علی (ع) در خصوص حق، ولی و مردم در خطبه ۳۴ اینگونه بیان میدارند «اى مردم! مرا بر شما حقّى است و شما را بر من حقّى:، امّا حقّ شما بر من (نخست) این است که از خیرخواهى شما دریغ نورزم و بیتالمال را در راه شما به طور کامل به کار گیرم و شما را تعلیم کنم تا از جهل و نادانى رهایى یابید و شما را تربیت کنم تا فراگیرید و آگاه شوید؛ و، امّا حقّ من بر شما، این است که در بیعت خویش وفادار باشید و در آشکار و نهان، خیرخواهى را (در حقّ من) به جا آورید و هر وقت شما را بخوانم، اجابت کنید و هر زمان به شما فرمان دهم اطاعت کنید.» آنگاه امام به بیان نتایج و فواید پاى بندى حاکم و مردم در خطبه ۲۱۶ به این حقوق مى پردازند: پیامدهای احترام به حقوق متقابل حاکم و مردم: ۱. سازماندهی پیوند و ارتباط میان والى و مردم؛ ۲. اعتلاى دین و سربلندى آن؛ ۳. رستگارى و صلاح مردم و حاکمان؛ ۴. محوریت یافتن حق در جامعه؛ ۵. زمینهسازی براى اجراى دین؛ ۶. تحقق عدالت اجتماعى؛ ۷. اجراى سنّتهای الهى؛ ۸. امکان استمرار حکومت؛ ۹. یأس و ناامیدى دشمنان؛ و همه اینها از عناصر اصلی قویتر شدن یک جامعه و رسیدن به استقلال و قدرت در آن جامعه است. از سوی دیگر از دیدگاه نهجالبلاغه عواقب پایبند نبودن حاکم و مردم به حقوق متقابل منجر به داشتن جامعهای ضعیف و بدون قدرت و اقتدار خواهد بود که منجر به: ۱. اختلاف کلمه؛ ۲. رواج نشانههای ستمگرى؛ ۳. آشکار شدن دینگریزی؛ ۴. رها کردن عمل به سنّتها؛ ۵. معمول شدن هواپرستی؛ ۶. تعطیلی احکام الهى؛ ۷. زیاد شدن مشکلات روحى؛ ۸. از بین رفتن حساسیت نسبت به فروگذارى حقوق بزرگ و انجام اعمال ناپسند سترگ؛ ۹. خواری نیکان؛ ۱۰. بزرگی بدکاران؛ ۱۱. مردم در برابر خداوند به سبب گناهان، بسیار سنگینبار میشوند.
راه دیگر قوی شدن، داشتن قوانینی قوی در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی است.
قوانین هر جامعهای نشان دهنده میزان کارآیی آن جامعه و میزان قدرت آن است. این قوانین است که میزان تعامل و مقابله با کشورهای دیگر را مشخص خواهد کرد و باز همین قوانین است که نحوه پاسخگویی مسئولین به مردم را نشان خواهد داد. قوانین سالم موجب گسترش رفاه عمومی و محرومیتزدایی و اجرای عدالت میگردد؛ و در جامعهای که میزان رفاه اجتماعی و محرومیتزدایی صورت گیرد و مسئولین پاسخگویان مردم و مردم قاعده مندانه به برنامههای مسئولین روی خوش نشان دهند، فاکتورهای اولیه سازمان دهنده جامعه قوی است. قوانینی که مطابق با واقعیات و مشکلات جامعه نباشد بدون شک قوانین محکم و متقن و قوی ساز جامعه نخواهد بود. برای داشتن قوانینی قوی نیازمند مجلسی قوی و کارآمد است، مجلسی که مستقل بوده و به هیچیک از مبادی ثروت و قدرت وصل نباشد تا بتواند آزادانه به وضع قوانین قویتر کردن جامعه اقدام نماید. قانون اساسی انتخاب مستقیم نمایندگی مجلس شورای اسلامی که وظیفه وضع قوانین را بر عهده دارند، بر عهده مردم قرار داده است و با انتخاب اصلح و یک نماینده قوی و احساس وظیفه و تکلیف در قبال دین و اجتماع، میتوان به سمت وضع قوانین محکم و قوی حرکت کرد؛ بنابراین جامعه قوی نیازمند قوانینی قوی است؛ قوانین قوی نیازمند نمایندگان قوی است و انتخاب نمایندگان قوی بر عهده مردم گذاشته شده است.
پنجمین راه قویتر شدن، اعتقاد راسخ به تفکر مقاومت و خود مقاومت برخواسته از دین ناب و راستین است.
شهید سلیمانی این راه قوی شدن در مقابل ظالمانهترین گروههای جهانی را به ما ثابت کرد و اثبات کرد که میتوان با فرهنگ مقاومت آنچنان قوی شد که جریان و گروهی که با حمایت ۶۰ کشور جهان برای ریشهکن کردن اسلام ناب ایجاد شده است، در طول چندین سال به شکست بکشاند و او را از صحنه روزگار محو کند. فرهنگ مقاومت ریشه در آیات قرآن کریم دارد؛ وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ (بقره ۲۵۰) در این آیه طالوت برای پیروزی بر لشگریان جالوت از خداوند درخواست ثبات قدم و صبر دارد که ثبات قدم را میتوان به استعاره همان مقاومت دانست؛ و یا آیه ۱۱۲ سوره هود که خداوند در این آیه در جهت موفقیت دستور مستقیم بر مقاومت داده است و پیامبر را امر به مقاومت کرده است؛ فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ.
ششمین راه قوی شدن، تکیه بر توان خود و عدم نگاه به فراتر از مرزهاست.
زمانی که فرد بتواند نقاط قوت و ضعف خود را پیدا کرده و سعی در قدرت بخشیدن به نقاط قوت خود و از بین بردن نقاط ضعف برآید، بدون شک مرحلهای بسیار مهم از قویتر شدن را پیموده است. توجه به ظرفیتهای داخلی اعم از نیروی انسانی موجود، معادن غنی و سرشار، متخصصان و مهندسان و افراد نخبه و .... توجه به ظرفیت داخل نیازمند دو عنصر اساسی و مهم است: اول اینکه تفکر داشتن این ظرفیتها و توان مقابله با مشکلات به وجود بیاید که ما توان حل مشکلات و یارای رسیدن به قلههای پیشرفت را داریم. زمانی که یک دیدگاه و نگرش نسبت به قدرت و توان شکل گرفت، پیمودن راه بعدی را سهل و آسان مینماید. وقتی با این دیدگاه که «میتوانیم» به سمت رفع مشکلات و موانع حرکت کنیم، بدون شک قدرت و توان مضاعفتری در برخورد با مشکلات و موانع خواهیم داشت و بالعکس که در صورت عدم شکلگیری این تفکر و یا شکلگیری فکر متضاد با این تفکر مواجه شویم، انگار نمیتوان کاری کرد و انگیزه خود را از دست میدهیم. وقتی که این تفکر به وجود آمد حال نوبت به عوامل اجرایی برای پرداختن به این موضوع است که بدون وقفه و با تمام توان عوامل اجرایی اعم از دولت و مجلس اقدام به قواعد و قواره سازی بر اساس ظرفیتهای داخلی نمایند. اگر قواعد حرکت مجلس و دولت به سمت ظرفیتهای داخلی نرود بدون شک منجر به هدر رفتن منابع در دست و وابسته شدن را در پی خواهد داشت؛ بنابراین قوی شدن یک فرآیند است که در این فرآیند میتوان تمامی عناصر و ارکان یک جامعه و نقش آنها در قوی شدن را مشاهده کرد و فرآیندی که از یک مسیر در ابتدا آغاز شده و به یک هدف خاص که همان قوی شدن است ختم میشود. از سویی هم همه ما در قبال قوی شدن مسئول هستیم «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» و هر کدام به اندازه و سهم خود میتوانیم نسبت به قوی شدن گام بردارم. زمانی قوی شدن محقق میشود که تبدیل به تکلیف فردی و اجتماعی گردد و تنها به عنوان یک تکلیف سیاسی بدان نگاه نشود و هر کس در جایگاه خودش و از جایگاه خودش بدان نگاه کند و از جایگاه خودش قویتر شدن را دنبال نماید.