علی احمدی در یادداشتی نوشت: الف- بارها تکرار شده که جولان و سریان پر سرعت و هر روز و لحظه «شایعه»، در پهنه افکار عمومی و به هر بهانه ای، فارغ از سایر عوامل دخیل در این آسیب، از منظر بررسی رسانهای، جامعه شناختی و روان شناسی اجتماعی، یک علت زمینهای اصلی دارد و آن؛ از دست رفتن َمراجع خبری معتمد و رسمی و معتبر ملی در مراجعه «افکار عمومی» و حداقل در بعد داخلی آن است؛ افکار عمومی سایر ملتها و هم وطنان خارج از کشور و اهمیت این دو مهم و نیز آسیبها و علل آن، بماند.
«خبر- شایعه» تایید نشده، عمدتا و بیشتر در شرایط ناپایدار و اضطراری و یا بحرانی اجتماعی، خود شبیه یک «خبر- ویروس» عمل میکند، منتقل شونده، پر سرعت و سیال و مسری است، بسیار تغییرپذیر است، به اصطلاح دهان به دهان منتقل میشود، معمولا ناشناخته و از منبع نامشخص منتشر میشود و ... ، اما یک تفاوت نگران کننده دارد و آن اینکه در گرفتن قربانی از نوع انسان، بسیار خطرناک تر از هر ویروسی از جمله «کرونا»؛ فراگیر، نابود کننده، خشن و بی رحم است و حیات و انسانیت او را تهدید میکند؛ چون میتواند به عنوان شکل و جهت دهنده هر چند مقطعی افکار عمومی؛ با معجونی از چند خبر راست و دروغ اصلی و فرعی پیوسته؛ به اصطلاح چیزخورمان کند و همین انسان مدرن متمدن قرن بیستمی، اما وحشت زده و مجنون از ترس و فوبیای آموخته شده و البته بدون دلیل مشخص را، به راحتی چون درندهای خون آشام به جان هم نوع خود بیندازد. او را دیوانه و افسرده کند، او را آنقدر بترساند تا از ترس مرگ، خودکشی یا دیگر کشی کند، غارت کند، به خاک و خون بکشد و در یک کلام نابودگر باشد.
این ویروس بر روی اخبار و اطلاعات درست و غلط، سوالات و ابهامات پاسخ داده نشده و نگرانیهای تشدید شده افکار عمومی مینشیند و با دروغهایی که قبلا در ذهن افراد «تله گذاری» کرده است، رکاب میگیرد و با هیجان و ترس کاذبی که همزمان توی بوق و کرنا میکند، رجز میخواند و تاخت میکند و از جامعه، جان میستاند.
ترس و وحشتهای زمینهای و آخرالزمانی آموخته شده اصطلاحا هالیوودی و انباشت شده در طرحوارههای ذهنی و ترس دانهای نوع انسان معاصر، رویکرد مشهود و رقابت در عملکرد عمدتا؛ سوگیرانه، غیر اخلاقی و غیرحرفهای و التهاب آفرین رسانههای جمعی و موثر جهانی و محلی، ابهام و برآورد و برخی شواهد موجود در ارتباط و اتصال بند ناف ابر رسانهها با مافیای قدرت و سیاست سرمایه داری مرموز جهانی و بالطبع کاهش اعتماد عمومی به آنها، افزایش مخاطرات و نارضایتیهای مختلف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و یا زیست محیطی ملتها با برخی دولتها و کاهش روز افزون میزان اعتماد عمومی به حاکمان جهانی و محلی اعم از حقیقی و حقوقی مثل انواع نهادها و سازمانهای بین المللی، همزمان؛ گسترش زمینه امکانات ارتباطی الکترونیکی خبری فرد- فرد و فرد – جمع و برعکس؛ بدون –کنترل گرهای ارتباطی رسمی و قبلی و البته باز هم مشکوک و متهم به کنترل شدگی توسط همان مافیای قدرت جهانی؛ همه از عوامل زمینه ساز و مستعد کننده «جامعه انسانی معاصر» برای پذیرش هر نوعی از ویروس شایعه در جسم و جانش شده است و همزمان با ادامه کاهش هر چه بیشتر «عنصر اعتماد و همبستگی اجتماعی» در مقام «توان سیستم دفاعی جامعه » و در مقابل خانواده این گونه "خبر – ویروس"های ویرانگر، انسان معاصر را هر روز زمین گیرتر خواهد کرد.
ب- از طرفی «استرس» یا «فشار روانی» ناشی از انتشار حجیم و گسترده این گونه شایعهها به عنوان پاسخهای افراد به رخدادهایی که مختل کننده یا تهدید کننده فعالیتهای مثبت و پیش برنده جسمی و روانی هستند؛ عنصری گریز ناپذیر از زندگی مدرن و امروزی است که لاجرم و ناتوان در حذف آن میبایست با روشهای معمولی مثل، حفظ و افزایش تندرستی و یا بهبود آداب زندگی و عادات غذایی و کنترل وزن که بارها شنیده ایم، به مقابله با آن در شرایط عادی ادامه بدهیم.
البته فهرست بالابلندی از عوامل مختلف، شرایط و موقعیتها، رویدادها و اتفاقات فشار افزای شخصی زندگی؛ از جدایی و یا از دست دادن عزیزی تا جنگها و اعتراضات و اپیدمیها و یا مواردی مثل داستانکهای ما از روزمرگیهای محل کار و آپارتمان و ... ، در کم و کیف «فشار روانی»؛ این چاشنی تند و تیز زندگی این روزهای ما مداخله دارد. لذا هر چه نمرات فشار روانی ما، ناشی از عوامل مختلف مذکور بیشتر باشد به همان میزان احتمال ابتلای ما به انواع بیماریها بیشتر میشود.
اما استفاده از روشهای فردی و یا گروهی تکنیک «کنارآمدن» با این مهمان ناخوانده و مزاحم بهداشت و سلامت روانی و جسمی و تضیف کننده سیستم دفاعی و آسیب پذیر کننده فرد در مقابل انواع بیماریهای نهفته و یا تهاجم ویروسی و باکتریایی، میتواند با هدف کاهش چشمگیر و به حداقل رساندن اثرات نامطلوب آن، کمک بیشتری، علی الخصوص در شرایط خاص برای افراد و نیز مدیران کنترل بحران و تصمیم سازان داشته باشد.
«کنارآمدن مسئله محور»؛ روش و راهکار پیشنهادی بررسی و تغییر موقعیت و علت مسئله است، هم زمان در روش«کنارآمدن هیجان محور»؛ جایگزینی آگاهانه و غیرآگاهانه و عملگرایانه هیجانات منفی ایجاد شده بوسیله استرس با هیجانات مثبت و در نهایت برنامه ریزی و بهره برداری بیشتر برای دریافت و هم زمان ارایه «حمایت اجتماعی» و پناه بردن و پناه دادن از طریق منابع هیجانی مثبت و حمایت دیگران (خانواده- دوستان و همکاران و ...) است. تحقیقات و پژوهشهای بسیاری در حوزه روان شناسی اجتماعی در سطح دنیا و در طول سالها و مسایل و بحرانهای اجتماعی مختلف، موید راه کارهای اشاره شده است. همچنین بر اساس همین تحقیقات زنان و مردان هر کدام عمدتا روشهای متفاوتی را ترجیح می دهند، مردان بیشتر برخورد مستقیم و یا انکار و روش غیر آگاهانه مسئله محور و گروه زنان عمدتا روش هیجانی گسترده تری از راهبرهای کنارآمدن (بحث و بررسی مسئله با دیگران و دوستان، بروز رفتاری و کلامی بیشتر و هیجان گرایی جایگزینی مثبت و ...) را انتخاب میکنند.
ج- باید توجه داشت که بطور کلی اولین تجربه حسی و دریافت و واکنش روانی جامعه از شنیدن مفاهیمی مثل شرایط ویژه یا بحران، تجربه حسی استرس و افزایش فشار روانی است. لذا مدیران و تصمیم سازانی که در این شرایط معمولا و در ابتدا روش «کنارآمدن مسئله محور» را انتخاب و اولویت میدهند باید توجه داشته باشند که مجاز به این اشتباه و انتخاب و واکنش فردی نیستند و ایشان در مقام مسئول و مدیر بحران لازم است هر دو روش را هم زمان و بصورت موازی در دستور کار و تنظیم پروتکلها مد نظر داشته باشند و نه در راستا و در طول یکدیگر؛ تا با غافلگیری و سردرگرمی و تشدید خرده بحرانهای پیوسته بعدی مواجه نشوند و لذاست که بطور کلی انتخاب دو روش مواجهه مذکور لزوم «اصل برنامه ریزی»، «اصل آینده نگری و پیش بینی» و نیز «اصل مدیریت سیستمی» را به دنبال خواهد داشت؛ غفلت و مهمی که متاسفانه به عنوان یک انتقاد تکراری بر نهادهای مرتبط با مدیریت بحران در کشورمان مطرح میشود و هر بار غافلگیرتر عمل میکنند.
در این راستا اما هم افراد جامعه و نیز مدیران و تصمیم سازان در شرایط خاص، مثل مسئله این روزها؛ شیوع ویروس کرونا و ایجاد تنشهای مرتبط با مواجه و مقابله با درمان و همه گیری آن در کشورهای مختلف، میتوانند با لحاظ روشهای مذکور و نیز تعیین و تدوین مصادیق عملی فردی و عمومی دو نکته و الگوی شش گانه و پیشنهادی زیر، در کاهش هر چه بیشتر آسیبها و تنشها و سرعت در «حل مسئله» آن نقش بسیار موثری ایفا کنند؛
نکتهها:
1- باید یاد گرفت، تمرین کرد و توجه داشت که روزها و لحظات روندی بروز یک بحران یا شرایط ویژه، زمان قضاوت و پیداکردن و محکومیت مقصران و یا تخلیه هیجانات و انتقامهای سیاسی و جناحی نیست، این رفتار میتواند در میان جامعه، غیر اخلاقی، سودجویانه و نابخشودنی تلقی شده و توان ملی برای مقابله با چالش و بحران پیش آمده را کاهش دهد.
2- مرز باریکی بین اصل عمومی الزام دولتها به ارایه اطلاعات شفاف و دقیق در همه شرایط به رسانهها و ایجاد اعتماد عمومی و جلوگیری از ایجاد زمینه رواج شایعه و هر گونه سوء استفاده و در عین حال عملکرد مسئولانه و حرفهای در شغل شریف و مقدس خبرنگاری است و شاید نقطه عطف و نشانگر شرافت و قداست این حرفه – هنر، در همین باریکهها و «شرایط خاص» نمایان و ثابت میشود.
شاید در این گونه رخدادها، رسانهها و روزنامه نگاران و دولتها به دلایل مختلفی از جمله مواردی که پیشتر اشاره شد؛ در حین انجام وظایف، با یکدیگر به رقابتی منفی و چالشی مخرب برسند. در این شرایط دو طرف باید در عین احترام و درک لزوم حفظ استقلال و تقسیم کاری و اصول حرفهای خودشان متوجه شرایط ویژه و اولویتهای ملی بوده و مراقبت کنند تا درکار یکدیگر مداخلهای نداشته باشند. عدم انتشار آمارهای دقیق و ریز منفی مربوط به یک پدیده و رخداد خاص و بحرانی، عملا و در شرایط ناپایدار، ناممکن است و در پروتکلهای مربوطه نیز، عمدتا دارای اولویت نیست، همچنانکه این اعداد بالطبع در روند رخداد و مدیریت آن تکمیل و بروزرسانی میشود و در عین حال لازم است در همان شرایط، گزارشات آماری مختلف و دریافتی، راستی آزمایی و پایش هم بشود.
لذا در این موارد به نظر میرسد که سماجتها و تمرکز برخی رسانهها بر دریافت آمار دقیق و ریز و لحظهای تلفات انسانی و صدمات احتمالی (آمار منفی) و فشار رسانهای به مدیران اجرایی بحران، به جای تمرکز بر آموزشهای عمومی، آگاهی بخشی و همراهی و همدلی و همکاری در قالب برنامهها و اصول پروتکلهای ملی؛ یا رفتار و خطایی غیر حرفهای است و یا ناشی از رقابتهای سیاسی و یا در راستای سوگیریهای معمول رسانهای اپوزیسیونی.
این رفتار به هر دلیل، همانطور که اشاره شد خارج از اصول، قوانین و یا اولویتهای حرفهای و اخلاقی پروتکلهای ملی و بین المللی «شرایط بحران» است و لازم است در همه سطوح محلی، ملی و نیز بین المللی مد نظر و محترم شمرده شود.
باید توجه داشت که صرفا، ابرام و تمرکز بر افشا و انتشار آمار و «اخبار منفی» توسط رسانهها در شرایط مذکور برای عموم مخاطبان، با افزایش شدید «نمره استرس و فشار روانی» افراد به بهداشت و سلامت روانی جامعه آسیب مضاعف و جدی وارد میکند. البته بدیهی است که آمار دقیق مذکور میتواند به عنوان یک متغیر موثر، برای کمک به مدیران در برنامه ریزی و کنترل بحران، تعیین کننده و مهم باشد؛ لذا همچنان که شاهد هستیم در این شرایط تمام دولتها و به دور از هیجان زدگی، بر اساس گزینههای امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی پروتکلهای ملی و بین المللی مرتبط، عمل کرده و به عنوان مثال شاهد، در خصوص شیوع «ویروس کرونا» به بیان گزارشات کلی آماری و کنترل شده و اقناعی عمومی و روندی میپردازند و آمار دقیقی در این زمینه منتشر نمیکنند.
در این میان رسانهها باید به اولویت و نیاز مخاطب در شرایط رخداد بحران و روند مدیریت آن دقت داشته باشند و با افزایش دانش حرفهای خود و یا بازآموزیهای دورهای روزنامه نگاری بحران، رفتار حرفهای خود را هر چه بیشتر ارتقا دهند.
الگوها:
1- باید توجه داشته باشیم که همواره لازم است برنامهها و بستههای فرهنگی متنوع دیداری و شنیداری و متنی، پیش بینی شده و دپو شده توسط نهادها، انجمنها، سمنها و یا رسانههای دیداری و شنیداری ( انواع فیلمها و سریالهای سرگرم کننده و طنز و آموزشی و...) ملی و محلی متناسب با موضوع بحرانهای قابل پیش بینی، فراهم آمده باشد، همچنانکه این مهم، معمولا در اقلام زیستی، دارویی و غذایی توسط نهادهای مرتبط فراهم است. این دقت و توجه موجب میشود که در شرایط ویژه و احتمال هر گونه رخداد از جمله نبود یا کاهش نیروی انسانی ماهر و خدمات زیر ساختی، در تامین این اقلام ضروری برای حفظ و پایداری سلامت روانی افراد و کنترل مسئله، کمتر غافلگیر شویم. 2- سازماندهی قبلی و عضو گیری فراگیر ملی و محلی گروههای مختلف و موثر اجتماعی و مرجع، از میان هنرمندان، ورزشکاران، فعالان اجتماعی، سیاسیون و ... به عنوان کمک رسان و معین در بحرانها و یا جمع آوری اقلام ضروری و یا کمکهای مالی تحت نظارت و کنترل شده با تدوین پروتکلهای مختص و برای مواجهه با انواع رخدادها و متناسب با نوع کارکرد ایشان و تمرین و مرور آن در مانورهای آمادگی سالانه با تکیه بر نقش مسئولیت اجتماعی افراد 3- افزایش کمی و کیفی و بروزرسانی آموزشهای عمومی در سطح ملی و محلی و در موضوعات مختلف مرتبط از امداد و نجات و کمکهای اولیه و بهداشت تا موضوعات سلامت و بهداشت روانی و یا دانش رسانهای و مقابله با جنگ روانی و خود مدیریتی و کنترلی فردی، خانوادگی، فامیلی و محلی. 4- بروزرسانی و یا تدوین پروتکلهای متناسب انواع رخدادهای طبیعی، بهداشتی، اجتماعی- سیاسی در سطح فردی – شهروندی، خانوادگی و یا سازمانی ( بخش دولتی و خصوصی) در سطوح ملی و محلی ( خود مختاری استانی- ایالتی ) و ابلاغ و آموزش و مرور و انجام تمرینات و مانورهای دورهای برای آمادگیهای لازم. 5- اتخاذ سیاستهای بالادستی و کلان ملی کوتاه مدت و دراز مدت برای بهبود و کاهش منازعات داخلی و ملی و چالشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و یا زیست محیطی و تصویب و اصلاح قوانین مرتبط با این برنامهها و نیز تامین و تکمیل حداکثری انواع زیر ساختهای لازم و متناسب نرم افزاری و سخت افزاری توسط دولتها 6- تدوین پروتکل مستقل و دقیق رسانهای و آموزش نیروی انسانی و کادر نشان گذاری شده فعال در انواع رسانههای موثر و رسمی در سطح ملی و محلی ( با توجه به ضریب نفوذ احتمالی بیشتر و اعتماد اجتماعی به این رسانهها نسبت به رسانههای سراسری) در شرایط ویژه و مرور و انجام تمرینات و مانورهای دورهای برای آمادگیهای لازم.
د- آخر آنکه، انسان، هر کدام در مقام خلق و در مقابل خویش و دیگران، دارای مسئولیتی بارز است، چه رسد به شرایطی که از یک سو بلا و تهدیدی جدی و خطرناک، ایشان را هدف قرار داده باشد و در پارادوکسی دردناک، و از طرفی، پای انسانِ دو پایِ انگشت به ماشه فورواردی دیگر، در میان.
از رذایل و رفتار غیر انسانی در بحرانهای تاریخی بشر، پیش از آنکه مستوجب دشنام و تحقیر و تادیب و فضا سازی بر علیه خودش باشد، باید محل مداقه همه ما برای بازبینی بینشها و رفتارها و قراردادهایی باشد که باعث این شرمساریهای انسان شده است. از تراکم «دروغ» تا «احتکار» و «کم فروشی» و «گران فروشی» و تا این اواخر و صدقه سری توسعه علوم و دسترسی انسان معاصر به فرصت و نعمت امکانات ارتباطات نوین الکترونیکی؛ موسوم به فضای مجازی و پدیدهِ شومِ فراگیر و مبتلابه «فورواردِ» بدیها و رذایل و بی اخلاقیها.
«کرونا ویروس» با هجمهای که بر ما داشت نه تنها سلامت جسم و جان و یا اقتصاد جهان را به بازی گرفت و پایین کشید، بلکه در مقام یک استعارهِ نوپدید در هزاره کنون، میرود تا پای دریافتها و دانش و تجارب هزاران ساله علم و فرهنگ و بینش بشری، از علوم تجربی تا الهیات و علوم انسانی و سبک زندگی مان را نیز به قربانگاه چالش و تغییر و یا اصلاح و بازبینی بکشاند.
شاید این وجود و انسانیت ماست که در این آخرین فرصتها و آیینه داریهای فرشتگان کاتب، به چالش کشیده میشود؛ شاید با کیمیای ترکیب مفهوم هزاران ساله و انسان زاد «استعارهِ پرهیزکاری و اخلاقمندی» و استعارهِ نوانداختهای مثل «فوروارد»؛ این آرزوی فوران کرده و خفته اساطیری انسان برای ابراز و اثبات سریع و همه گیر بودن خویش؛ «تقوایِ فوروارد»، این دو غریبِ آشنا؛ دیگر نه تنها ترکیبی اضافی نیستند، بلکه به عنوان گوهر توصیف گر اخلاق، امنیت، حرمت و به یک معنی انسانیتِ انسان خواهد درخشید و شاید حجت و نشانهای باشد هر چند دیر هنگام، برای آن فرشتگانِ شاهد و ناظر، برآنچه که نمیدانند از انسان و ِان قُلتهایی که در بدو کار و از اَسلاف ایشان، بر ما روا میداشتند.
حالا دیگر کرونا تنها یک ویروس نیست و بار مفهومی آن همه زندگی ما را در برگرفته و در خاطرهها و در کتاب تاریخ بشر ثبت خواهد شد، خواه و ناخواه امروز، ترکیبات و استعاره مفاهیمی پیشنهادی و نوظهور مثل «کرونالوژی» و یا «تقوایِ فوروارد» از سرمشقهای دوباره ایست که، مجبوریم در دفتر اندیشه ورزی و کتاب بینشها و لغتنامههایمان، از «دهخدای فارسی» و «زی دیان چینی» تا «روبرهای فرانسوی» و «آکسفورد انگلیسی»، اضافه و بازمعنی کنیم.
حرص و آز و طمع و نیاز که همزاد همه ماست، اما شاید در این آخرین فرصتها و رقابت و جنگ جهانی فرهنگها و عرض اندامهای ملل و در شلوغی بانک و ولوله غارتگری فروشگاههای زنجیرهای و قحطیها، پربیراه نیست این ادعا و تمنا و آرزو، که ایستادن بر «سکوی انسانیت» و دستگیری قهرمانانه دیگران؛ شایسته و بالا پوش چهار فصلی است؛ که به اصالت و فرهنگ ما ایرانیان از هر رخت و لباسی بیشتر میآید.