در عصری که پیورتانیسم زیربنا و پایه اصلی فرهنگ و تمدن دنیای غرب قرار گرفته است، نظریات تنازع بقا و انتخاب اصلح داروین و اسپنسر ایدئولوژی اصلی مکتب نشئت گرفته از این تمدن را شکل داده است.
محور اصلی در مکتب لیبرال دموکراسی و سرمایهداری غرب، انسان و اصالتش، ماده است. اندیشه انسان مکتب سرمایهداری فقط حساب و کتاب مادی، سود و زیان، تولید هرچه بیشتر ثروت و کار برای بازار سرمایه است.
جهان جدیدی در حال شکلگیری است. سرمایهداران مسابقه بزرگی برای تصفیه جوامع از گونههای بشری نامناسب و ناصالح آغاز کردهاند. در کوره داغ این رقابت فقیران، ضعیفان، جاهلان، بیماران و... که توان کار، بهرهوری و تولید برای بازار سرمایه را ندارند، حذف خواهند شد.
در طراحی سناریوی جدید برای اداره دنیای مدرن که امکان استفاده از کورههای آدمسوزی وجود ندارد، رشد فزاینده آگاهیهای بشر مانع عمده طراحان نظم نوین در اجرای برنامههای آدمسوزی است. اما جمعیت جهان، به ویژه در کشورهای جهان سوم، در حال افزایش است. استفاده از منابع طبیعی روز به روز بیشتر میشود. دیگر دولتها حاضر به درگیر شدن در جنگهای خانمانسوز نیستند. این رشد فزاینده جمعیت و مصرف منابع طبیعی، سردمداران دنیای سرمایهداری را به شدت نگران کرده است.
«برتراند راسل» فیلسوف یهودی، در سال ۱۹۵۳ در کتاب «تأثیر علم در جامعه» مینویسد: «من وانمود میکنم که کنترل بارداری تنها راه جلوگیری از افزایش جمعیت است. جنگ تاکنون در این رابطه ناامیدکننده ظاهر شده است؛ اما شاید جنگ باکتریایی مؤثرتر باشد. اگر بتوان در هر نسلی یک بار مرگ سیاه (طاعون، وبا و...) را در سراسر جهان گسترش داد، بازماندگان (شما بخوانید یهودیان) میتوانند آزادانه و بدون اینکه جهان بیش از حد پر شود، تولید مثل کنند.»
کرونا ویروسی است که این روزها دنیا را از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... با چالشهای جدی مواجه کرده است. ابتکار عمل این ویروس در حذف انسانهای ناتوان، بیمار و سالخورده بسیار شگفتانگیز است. این ویروس هوشمند با شناسایی دقیق افراد ضعیف، بیماران و سالخوردگان، عملیات آفندی بسیار دقیقی را تا انهدام کامل اهدافش برنامهریزی و اجرا میکند.
به جرئت میتوان گفت این کوره آدمسوزی عصر مدرن محصول اندیشه و سناریوی لیبرال دموکراسی غرب، برای کنترل جمعیت جهان است. اندیشهای که بحرانی بزرگ برای ایجاد تحولی عظیم را دنبال میکند؛ تحولی که کارکرد آن ایجاد نظم نوین جهانی است.