«ویروس کووید 19» یا همان کرونای معروف که همه کشورهای جهان را درنوردیده، دارای آثار و پیامدهای گوناگون بوده است. ایجاد ترس و وحشت فراگیر، بیماری و مرگ، خانهنشین کردن انسانها، بیکاری و از رونق انداختن اقتصادهای بزرگ و کوچک از جمله آثار و پیامدهای منفی، و ایجاد تحرک و پویایی در برخی جوامع برای مقابله از طریق افزایش حسن تعاون و همکاری، تقویت رویکردهای معنویتگرایی و منجیگرایی، تقویت همبستگی اجتماعی و پویایی روحیه ایثار و فداکاری توصیفناپذیر در برخی جوامع نیز از پیامدهای مثبت این ویروس است. در این میان، ویروس مرگبار کرونا کارویژههایی داشته است که دارای آثار و پیامدهای راهبردی خواهد بود. این ویروس به ظاهر ناپیدا پردههایی را کنار زد و واقعیتهایی را آشکار کرد. فروریختن «هیمنه غرب» و بهویژه «هیمنه آمریکا» به عنوان مدعی قدرت برتر جهان یکی از مهمترین کارویژههای این ویروس بهظاهر خطرناک و بیارزش در عصر حاضر است. پس از رنسانس و با پدیدآیی انقلاب صنعتی، شکلگیری تمدن غربی و مظاهر عجیب و غریب، انسان غربی با محوریت اروپاییان سپس آمریکاییها، گرفتار نوعی توهم «خودبرترپنداری» شد. پیشرفتهای علمی و صنعتی در حوزههای گوناگون، روز به روز بر این توهم غربیها افزود، تا جایی که آنان خود را شایسته سروری بر دیگر انسانها پنداشتند. بر مبنای چنین نگاهی بود که کشورهای غربی با محوریت چند کشور اروپایی تا مقطع جنگی جهانی دوم، و آمریکا از جنگ جهانی دوم و بهویژه از زمان فروپاشی بلوک شرق تاکنون، مدعی جایگاه برتر جهان بودند. در سالهای اخیر، آمریکا با همین نگاه به دنبال رهبری جهان و اثبات برتری ارزشهای لیبرال دموکراسی نسبت به ارزشهای دیگر ملل بود. بر اساس این رویکرد، کشورهای استعمارگر غربی زیادهخواهیها، استعمارگریها، چپاول و غارتها، اشغالگری و کشتار ملتهای دیگر را توجیه میکردند. با همین نگاه «خود برترپنداری» بود که آمریکا به خود اجاز داد در دو دهه اخیر کشورهایی چون افغانستان و عراق را اشغال کند و برای بسط سلطه خود بر جهان و بهدستگیری مدیریت بینالمللی، دست به هر جنایتی بزند. آمریکاییها در سالهای اخیر تلاش فراوانی کردند تا با بهرهگیری از ابزارها و شیوههای گوناگون، «برتر بودن»، «اول بودن» و «لایق سروری بودن» خود بر دیگران را به همه تفهیم کنند. سردمداران نظام سرمایهداری حاکم بر آمریکا تمام ابزار، اهرمها و ترفندهای قابل تصور را به کار بستند تا هم در این جایگاه برتری قرار گیرند و هم دیگران را به پذیرش این جایگاه متقاعد کنند. گرچه ایستادگی چهلساله ملت مؤمن و انقلابی ایران در برابر آمریکا راه سلطهگری را در مهمترین منطقه راهبردی جهان، یعنی منطقه جنوب غرب آسیا، بر آمریکا بست، اما با پدیدآیی ویروس کووید19، هیمنه غرب و بهویژه آمریکا با همه ادعاهایی که داشتند، فروریخت. اکنون سردمداران نظامهای لیبرال دموکراسی در غرب، بهویژه در کشورهایی چون آمریکا، انگلیس، فرانسه و ایتالیا خود را در برابر این ویروس و مهار آن ناتوان میبینند، در حالی که جمهوری اسلامی و ملت مؤمن و انقلابی ایران به رغم فشارهای حداکثری همین غربیها در 40 سال گذشته، قابلیتها، ظرفیتها و توانمندیهای خود را در مواجهه با ویروس منحوس کرونا به نمایش گذاشتند؛ حال آنکه مردم در کشورهای غربی به شدت نگران حال و آینده خود هستند. رشد نگرانیها، دغدغهها، بیماریهای عصبی و خودکشی در جوامع غربی از یک سو و بروز رفتارهای نامتعارف دولتهای غربی برای عبور از این بحران، مانند دزدیهای مدرن از یکدیگر از دیگرسو، ناتوانیها و اشکالات نظامهای سرمایهداری را آشکار کرد. پدیدآیی بحرانهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در آمریکا، جایگاه آمریکا در نظام بینالمللی را نشان داد. اکنون آبروی نداشته آمریکاییها نزد دیگر دولتها و ملتها بیش از پیش رفته است و همگان نسبت به تهی و پوشالی بودن قدرت ادعایی آمریکا پی بردهاند. بر مبنای همین واقعیتهای آشکارشده در غرب و بهویژه آمریکا، بسیاری از صاحبنظران و نظریهپردازان روابط بینالملل، از نظم نوین جهانی پساکرونا سخن میگویند. گرچه در میان این صاحبنظران، دیدگاههای مختلفی درباره مختصات نظم جدید پساکرونا مطرح شده است، اما همگی در یک نکته اتفاق نظر دارند و آن اینکه کرونا نظم جهانی را تغییر خواهد داد.