اينكه پس از پيروزي انقلاب چه نيازي به تأسيس سپاه بود را هنگامي ميتوانيم پاسخ دهيم كه بدانيم روزهاي اول پيروزي انقلاب كه سپاه متولد گرديد، جامعه انقلابي در چه وضعيتي بود و چه ضرورتهايي ايجاب ميكرد كه انقلابيون نسبت به تأسيس آن اهتمام جدي كنند.
دوم ارديبهشت مصادف است با سالروز تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به فرمان امام راحل. از همان روزها همواره سوالات و شبهاتي درباره سپاه مطرح مي كردند كه اكنون بیش از چهل سال از آن روزگار مي گذرد و هنوز هم درباره اين نهاد پر بركت و مقدس سوال و شبهه مطرح ميكنند. در همان روزهاي اول پيروزي انقلاب نهادهاي متعدد نظامي و امنيتي وجود داشت مانند كميته هاي انقلاب اسلامي و دادگاه هاي انقلاب، اما هيچكدام به اندازه سپاه تحت فشار سوالات و شبهات نبود . مثلاً ميپرسيدند كه با وجود كميته هاي انقلاب اسلامي، شهرباني، ژاندارمري، ارتش و حتي گروه هاي مسلح وفادار به انقلاب و غير فعال ديگر چه نيازي به تأسيس نهاد جديدي به نام سپاه پاسداران مي باشد!؟
اين سوال در طول سال هاي جنگ و پس از جنگ هم جريان داشت، البته به شكل هاي ديگري از قبيل اينكه «ادغام شوند در ارتش»، «سازمان هاي موازي حذف شوند.» از اينگونه موارد بسيار مطرح ميشد. طرح اين سوالات و بررسي شبهات و پاسخگويي به آنها در حد ظرفيت اين مطلب نميباشد، اما اينكه پس از پيروزي انقلاب چه نيازي به تأسيس اين نهاد بود را هنگامي ميتوانيم پاسخ دهيم كه بدانيم روزهاي اول پيروزي انقلاب كه سپاه متولد گرديد، جامعه انقلابي در چه وضعيتي بود و چه ضرورتهايي ايجاب ميكرد كه انقلابيون نسبت به تأسيس آن اهتمام جدي كنند.
بهترين راه براي يافتن پاسخ رجوع به اظهارات موسسين اين نهاد است که در آن روزهاي سخت درشکال گيرياين نهاد مقدس نقش آفرين بودند.
سردار حاج عبدالله محمودزاده در اين رابطه در مصاحبه اي اظهار نموده است: «پس از پيروزي انقلاب اسلامي و آن شور و حال خاصي كه در آن روزها به وجود آمد، شرايطي چون از هم گسيختگي و عدم وجود يك نظم و انسجام عميق ايجاد شده بود كه در اثر آن گروه هاي ضد انقلابي و ضد اسلامي مانند گروه هاي چپي و ماركسيستي از همه جاي دنيا مثل آمريكا، اروپا و كشورهاي مختلف همچون هند و نقاط ديگر در ايران جمع شدند و فعاليت هاي سياسي، فرهنگي خود را شروع كردند و از اين مهم تر به جمع آوري اسلحه و تجهيز خود پرداختند. در اين هنگام نيروهاي انقلابي كه از متن خود مردم بودند احساس خطر كردند و به فكر زمينه سازي براي دفاع از انقلاب افتادند كه اولين نمونه آن تشكيل كميته هاي انقلاب اسلامي بود. نمونه بعدي تشكيل سپاه بود. من يادم هست كه چند روز بعد از پيروزي انقلاب با شهيد مطهري و شهيد بهشتي صحبت كردم و گفتم عده اي از دوستان دور هم جمع شده اند و به فكر تشكيل نيرويي براي دفاع و حفاظت از انقلاب افتادند. شهيد بهشتي فرمودند: شما هم بهتر است به همين جمع بپيونديد. سپس ما فهميديم كه دوستان ديگري در جاهاي ديگر همين طور خودجوش به فكر تشكيل نيرويي براي حفاظت از انقلاب افتاده اند...
اوضاع نابسامان آن روزها و بي سر و ساماني پادگان هاي ارتش و افتادن تعدادي زيادي اسلحه به دست گروه ها و افراد غيرمسئول باعث نگراني شده بود، به خصوص بعضي از افراد گروهك هاي مسلح ضد انقلاب پادگان ها را تحت اشغال و كنترل خود در آورده بودند كه بي نظمي و آشوب را دامن مي زد و هر كس بنا به ميل و سليقه يا احتمالاً به وابستگي گروهي و فكر جناحش عمل مي كرد و اقدامات خودسرانه و غارت بيت المال دل هر انقلابي و مبارزي را به درد آورده بود.»
دكتر جواد منصوري كه چندسال از عمر خود را در زندان ها به سر برده بود و از ماهيت گروهك ها و اوضاع انقلاب به خوبي آشنا بود در پاسخ به اين كه چه نيازي به تأسيس سپاه بود در مصاحبه اي اظهار داشت: «بعد از سقوط رژيم شاه طبعاً اولين سوال مطرح اين بود كه چگونه كشور - بالخصوص- توسط نيروهاي انقلابي اداره شود؟ بنابراين به فكر افتادند قبل از هر كاري يك مجموعه نيروهاي مسلح تشكيل گردد. البته كميته هاي انقلاب اسلامي به صورت خودجوش از 23 بهمن پنجاه و هفت تشكيل شدند و مقدمات آن هم از قبل فراهم شده بود و مورد تأييد و حمايت حضرت امام(ره) بودند. كميته ها نقش بزرگي در حفظ و حراست از وضعيت و امنيت كشور در همان روزهاي اول ايفا كردند، اما به تنهايي كافي نبودند و قطعاً براي مقاصد بلند مدت و اساسي، تشكيلات منسجم، سازمان يافته و اصولي لازم بود. براي اين منظور از ابتدا يك تشكيلاتي درست شد و دولت موقت در نظر داشت اين تشكيلات را در اختيار بگيرد و نامش را نيز «گارد ملي» گذاشت. ولي ما تعدادي از عناصري كه در جريان انقلاب بوديم از جمله شهيد محمد منتظري اين را قبول نكرديم چون وابسته به دولت بود و در كل آن را قبول نداشتيم. بنابراين اولين تشكيلات سپاه پاسداران را در روز سوم اسفند 1357 تشكيل داديم و با موافقت شوراي انقلاب و حضرت امام (ره) اساسنامه و شوراي فرماندهي تأييد شد. به اين ترتيب سپاه كار خود را آغاز كرد. البته در آن مقطع كار بسيار بديع و طبعاً براي بسياري ناشناخته بود و براي ضد انقلاب نيز حادثه بسيار مهمي بود. به همين دليل، از روز اول به مقابله به آن پرداختند، دولت موقت با سپاه همكاري نمي كرد و ما از لحاظ پشتيباني و مالي و حمايت هاي سياسي به شدت در مضيقه بوديم و اگر حمايت هاي حضرت امام و شوراي انقلاب نبود عملاً ما نمي توانستيم كاري انجام دهيم.»
سردار حاج محسن رفيق دوست درباره اوضاع بودجه و حمايت هاي مالي سپاه در خاطراتش اظهار داشته است: «در شش ماه اول سپاه پاسداران كه تشكيل شد هيچ نهادي از ما پشتيباني مالي نمي كرد و منابع مالي ما بيشتر از سوي نيروهاي انقلابي مردمي تأمين مي شد مثلاً فردي بود به نام حاج آقا جابر انصاري كه در خيابان شريعتي لوستر فروشي داشت و هر وقت در تنگنا قرار مي گرفتيم، از او پول مي گرفتيم. البته چون كساني كه عضو سپاه بودند حقوقي دريافت نمي كردند تا حدودي خرج مان هم كمتر بود و اعضاي اوليه سپاه شب و روز در محل سپاه مي خوابيدند و هيچ حقوق و مزايايي هم نداشتند.»
حاج محمد ابراهيم محمدزاده از سابقه دارهاي مبارز و انقلابي و از موسسين سپاه پاسداران درباره چرايي تأسيس سپاه در مصاحبهاي ميگويد: «سپاه چيزي جز سازماندهي مردم براي تداوم انقلاب و پاسداري از دستاوردهاي آن نبود، ولي متأسفانه از همان ابتدا توسط دولت موقت با اين ديدگاه مخالفت مي شد. يعني دولت موقت معتقد بود كه ما ارتش داريم، شهرباني و ژاندارمري هم داريم، بنابراين كميته ها و سپاه به طور موقت تا زماني كه اين نيروها بتوانند تجديد سازماني پيدا كنند بايد وجود داشته باشند و بعد از آن از صحنه پاسداري از انقلاب در عمل كنار بمانند. بنابراين نقطه آغاز انقلاب بين موسسين سپاه و دولت موقت از همين جا ريشه گرفته بود. دولت موقت مي گفت كه شما مي خواهيد حكومتي در حكومت به وجود بياوريد و قدرت را از دست دولت بگيريد، اما نظر ما اين بود كه مگر نه اين است كه همه ما اين انقلاب را مديون ولايت فقيه و رهبري مي دانيم. آنجا كه ولايت فقيه اين حركت ها را صحيح بداند، انجام مي دهيم و آنجا كه صحيح نداند مسلماً انجام نخواهيم داد. اين قدرتي در درون دولت نيست، بلكه آماده داشتن مردم در مقابله با هر گونه انحراف[است].»
عليمحمد بشارتي از عناصر سابقهدار در مبارزه كه مدتي در زندان تحت شكنجه هاي سخت بود پس از پيروزي انقلاب به موسسين سپاه پيوست. وي با اشاره به چگونگي و شرايط تأسيس سپاه پاسداران گفت: «هر جا كه ناآرامي به وجود مي آمد، سپاه پاسداران در آنجا حضور پيدا مي كرد و آرامش را برقرار مي نمود. نمونه اين گونه اقدامات را مي توان به وضوح در بحران ها، ناآرامي هاي ايجاد شده در پاوه، مريوان، سنندج، سقز، بانه، مهاباد، بوكان، تركمن صحرا و خوزستان مشاهده كرد، اما شايد اوج افتخار سپاه در جنگ تحميلي باشد كه توانست در جريان آن قابليت هاي خود را آشكار كند و حرف آخر را بزند. وقتي امام خميني اين عملكردها را از سپاه مي ديدند خيلي ابراز رضايت و امتنان مي كردند. مثلاً در ملاقاتي كه با ايشان داشتيم، فرمودند: «اگر سپاه نبود، كشور هم نبود.» اين جمله خيلي مهم و نشان از اعتقاد عميق حضرت امام خميني به سپاه پاسداران و ضرورت توسعه و تقويت آن بود. اين ملاقات در تاريخ 29 مرداد 1358 صورت پذيرفت كه من به اتفاق فرمانده وقت سپاه خدمت امام خميني رسيديم و گزارشي از حوادث كردستان، نحوه عمليات و فعاليت هاي سپاه به اضافه مجموعه مشكلات روياروي سپاه از جمله كمبود بودجه اين نهاد را خدمت ايشان ارائه داديم، امام خميني ضمن ابراز رضايت و تشكر از مجموعه فعاليت ها، پيام مهمي خطاب به پاسداران دادند و طي آن گفتند: من از سپاه راضي هستم و به هيچ وجه نظرم از شما برنمي گردد. اگر سپاه نبود كشور هم نبود، من سپاه پاسداران را بسيار عزيز و گرامي مي دارم. چشم من به شماست، شما هيچ سابقه اي جز سابقه اسلامي نداريد. سلام مرا به همه برسانيد و من از همه شما تشكر مي كنم و به همه دعا مي كنم، اوضاع هم ان شاء الله به تدريج درست مي شود و نارضايتي ها رفع مي گردد. خطر مملكت را تهديد نمي كند [فقط] زحمت ما را فراوان مي كنند و آن را سركوب مي كنيم، بايد بيشتر كار كرد، بايد بيدار بود. اوضاع مملكت خوب مي شود و اين طور نمي ماند. به دولت هم دستور مي دهم سريعاً به كارهاي شما رسيدگي كند و بودجه شما را هر چه سريع تر بپردازند. خداوند همه شما را تأييد كند.» پس از اين ديدار و تأكيد امام راحل، دولت موقت بودجه اي براي سپاه اختصاص داد كه محسن رفيق دوست در خاطراتش به اين موضوع اشاره دارد كه مي گويد: «تا اينكه20 ميليون به سپاه اختصاص يافت كه آن را دولت موقت در وجه آقاي هاشمي رفسنجاني - زماني كه نماينده امام و مأمور رسيدگي به سپاه بودند- در حدود شهريور ماه 1358 صادر كرد. اين قضيه به مطبوعات كشيده شد و حتي در روزنامه هاي چپي نوشتند كه تقسيم غنايم شروع شد و آقاي هاشمي بيست ميليون تومان گرفت. در حالي آن را براي سپاه پاسداران گرفته بود. اين مشكلات و كمبود اعتبار تا زمان نخست وزيري شهيد رجايي ادامه داشت و تا آن زمان هر وقت ما پول نياز داشتيم با هزار زحمت با سفارش و توصيه هاي به خصوص مهندس بازرگان مي گرفتيم ولي وقتي رجايي نخست وزير شد تا حدودي مشكلات مالي از ميان رفت.»