امام رضا (ع)، مانند سایر ائمه (علیهم السلام)، مبانی اعتقادی اسلام را دارای پایههای برهانی و عقلانی میداند؛ از این رو با اطمینان به حقانیت دین، ضمن استقبال ازژرف نگری در معارف الهی، همواره پرسشهای مطرح شده را حتی از سوی حاکمان و اتباع آنها ارج مینهد. بر همین اساس، به خلاف برخی از رهبران که پرسش را زمینۀ گسترش شبهات و مقدمه بی اعتقادی میدانند، با استقبال از سؤالات متعدد در حوزههای مختلف، به مناظره میپردازد. سبک منطقی آن حضرت در این گونه جلسات، با الهام از قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) شکل میگیرد و با تکیه بر اصول عقلایی، امکان تبیین اعتقادات اسلامی و تحکیم پایههای معرفتی دین را مییابد.
به عنوان نمونه، در یکی از مجالس عمومی که مأمون در کنار متکلمین و فقها قرار دارد، در پاسخ به خلیفه دربارۀ ادلۀ امامت ائمه (علیهم السلام) و رد غالیان به آیات و روایات استناد کرده، به طور جامع چنین پاسخ میدهد:
«بی شک، پروردگار این حجج الهی، منزه از صفات مخلوقین و بالاتر از خصوصیات محدودین است، بی تردید، هر کس یکی از این ائمه را به غیر خدا معبود خود گیرد، از جمله کافرین بوده و راه راست را گم کرده است. مع الأسف جماعت غالی دنبال هوای نفس رفته و در سرکشی خود سرگشته ماندند» (طبرسی، ۱۴۰۳ ق، ج ۲، ص ۴۳۲)؛ و یا در یکی از احتجاجات آن حضرت با مأمون دربارۀ مقسم بودن علی (ع) برای بهشت و جهنم، احادیث معصومین (علیهم السلام) را در تأیید سخن خود میآورد. نمونۀ دیگر را در تبیین مفهوم یکی از احادیث پیامبر (ستارگان ثوابت و سیارات، امان اهل آسمان هستند) میتوان یافت؛ امام رضا (ع) دربارۀ این روایت که ائمه (علیهم السلام) عامل امنیت معرفی شده اند فرمود: «مراد آن است که خداوند به واسطۀ اهل بیت من در میان امتم به آنها رحم میکند چنان که نفس شریف پیامبر (ص) تا در امت بود، عذاب نازل نمیشد» (صدوق، ۱۳۷۳، ج ۲، ص ۸۶).
استناد آن حضرت به دلایل عقلی را در احتجاج ایشان با مأمون نسبت به شبهۀ گناه آدم (ع) میتوان مشاهده کرد (طبرسی، ۱۴۰۳ ق، ج ۲، ص ۴۲۷). این شیوه در پاسخ به شبهۀ اشتراک نسب امام (ع) با مأمون، به کار گرفته میشود. بدین ترتیب، آن حضرت پس از شنیدن سؤال خلیفه و نظرات او در این مورد، با بیان شیوا و لیّن خود، او را قانع میکند تا جایی که مأمون میگوید: «به خدا سوگند شما در مقایسه با ما به پیامبر (ص) نزدیک ترید» (عطاردی قوچانی، ۱۳۸۸، ج ۲، ص ۶۵۰).
بدیهی است آن حضرت به شیوۀ دیگر پیشوایان الهی، در احتجاجات خود از هر نوع مغالطه و سفسطه پرهیز کرده، با جملات کوتاه و پرمغز طرف مقابل را مجاب میکند (طبرسی، ۱۴۰۳ ق، ج ۲، صص ۴۲۶۴۳۰).
دقت در زوایای رفتار امام (ع) نشان میدهدکه ایشان ضمن قاطعیت در بیان برهانهای منطقی، از توجه به ظرائف اخلاقی و رعایت ادب در نحوۀ تکلم، نوع خطاب طرف مقابل و احترام به او کوتاهی نمیکند. این موضوع در برخوردهای گوناگون با مأمون قابل مشاهده است. از این رو گرچه در واقع حاکمیت با امام (ع) دشمنی عمیقی دارد، اما این مسأله هیچ گاه باعث نمیشود که آن حضرت به قصد انتقام از وی اصول اخلاق اسلامی را کنار بگذارد.
تأمل در شیوۀ مباحثۀ امام (ع) در جلسات مناظره با مأمون، نمایان گر برخورد منطقی و در عین حال ملایم آن حضرت با خلیفه است؛ لذا در این گونه جلسات، با دادن فرصت کافی به حاکم یا دیگر مخاطبان حاضر، امکان طرح سؤالات متعدد را فراهم میکند، آن گاه با زبان نرم و در عین حال قاطعانه و مستدل بیانات معقول خود را به تناسب بحث و شرایط موجود، به طریق موجز (اربلی، ۱۳۸۱، ج ۲، صص ۳۱۰ و ۳۰۹) و یا مفصل (طبرسی، ۱۴۰۳ ق، ج ۲، صص ۴۲۶۴۳۲) اظهار میکند. به عنوان مثال، هنگامی که مأمون قصد داشت امام (ع) را به عنوان ولیعهد خود به بنی هاشم معرفی کند، برای نشان دادن علم و دانش آن حضرت، به ایشان گفت: «ای ابوالحسن، بر منبر برو و ما را راهنمایی کن تا خدا را به طور صحیح شناخته و براساس آن عبادت کنیم». امام (ع) پس از حمد و ثنای خدا و رسولش (ص) به طور مبسوط دربارۀ توحید و پرستش خدای یگانه، بحث نموده، اهمیت عقل و فطرت را در این مسأله تبیین فرمود. سخنان معقولانۀ آن حضرت دربارۀ عصمت انبیاء، رجعت و تناسخ نیز شیوۀ خاص ایشان در پاسخ گویی به شبهات و تمسک به برهانهای منطقی در حل آنها را تأیید میکند (طبرسی، ۱۴۰۳ ق، ج ۲، صص ۴۲۶، ۴۳۲؛ صدوق، ۱۳۷۳، ج ۱، صص ۱۲۱۱۲۳).