مدتی است که سریالهای شبکه نمایش خانگی تبدیل به اصلی ترین دغدغه حوزه فرهنگی کشور شده است، یکی می نویسد؛ سریالهای شبکه نمایش خانگی سریال بچه پولدارهاست و دیگری می گوید هنوز تکلیف متولی بودن و نظارت بر شبکه نمایش خانگی روی هوا مانده است.
سریالسازی از قدیم تاکنون جذاب ترین نوعِ تولیدات بوده است، هنوز هم مردان کوهستان و اوشین، آینه عبرت، و بعدها قصههای جزیره و سریالهای دوست داشتنی دیگر از خاطرمان نرفتهاند، سریالهای ساده ای که از یک یا دو شبکه محدود پخش می شدند اما ماندگار شدند، دقیقا برعکس آن چه امروز شاهدش هستیم، سریالهایی فراوان از شبکههای مختلف تلویزیونی و خانگی بدون آن که بتوانند رونقی به زندگی مان ببخشند.
سریالهایی با فیلمنامههای ضعیف در رسانه ملی و سریالهای با فیلمنامههای ترکیهای و زرق و برق و تجملات فراوان در شبکه نمایش خانگی! تمامی این کمبودها و نقصها در حالی صورت می گیرد که حال مردم کشورمان به خاطر وضعیت اقتصادی نامناسب و به تازگی ورود ویروسی مرگ بار خوب نیست اما جالب است که محتوا و تغذیه فرهنگی هم که در دسترسشان قرار می گیرد این گونه با زندگی اجتماعی و شخصیشان فاصله دارد! مگر چند درصد از مردم هستند که می توانند و توانش را دارند که ماشینی میلیاردی سوار شوند، همان چیزی که در سریالی مانند «دل» شاهدش بودیم!
رونق بخشیدن به زندگیهای سخت و شادی ارمغان آوردن به لحظههای هم میهنان پیکش، حداقل نمک بر زخم نپاشید!
مدتی قبل بود که روزنامه همشهری در گزارشی خبر داد که «با توقف صدور مجوز سریالهای خانگی در وزارت ارشاد بزودی صدور مجوزها در اختیار صدا و سیما قرار میگیرد.» این خبر در اوایل تیرماه منتشر شد و هنوز اما خبر قطعی در رسانهها منتشر نشده است.
با این حال همه منتظرند تا تصمیم گیری در این رابطه نهایی شود و تکلیف همگان مشخص گردد، در واقع سبک زندگی کاملا ترکیهای ارائه شده در این سریالها، به تصویر کشیدن زندگی لاکچری دور از دسترس برای مردم، عشقهای مثلثی و ... بسیار موارد دیگر قطعا آن چیزی نیست که مناسب سبک زندگی ایرانی- اسلامی باشد، به خصوص در چنین شرایط اجتماعی و اقتصادی! مگر این که واقعا تولیدکنندگان و سازندگان این فیلم یا واقعا از حال و روز مردم کشورشان بی خبرند که این بدان معنا است که هنرمند واقعی نیستند و از دغدغههای اصلی مردم دور هستند و یا دوست دارند این فاصله از نظر سبک زندگی را کم کنند و آرام آرام در بین مردم سبک زندگی مد نظر خود را جا بیندازند!
جالب است وقتی همین بینندگان انتقادی به یکی از فیلمهای منوچهر هادی، یکی از پرکارترین کارگردانان شبکه نمایش خانگی می کنند، در جواب انتقادی که یا درست است و یا نادرست می گوید؛ «شما صد هزار تومان میدهید اشتراک نماوا و فیلیمو می گیرید و هزارتا فیلم می بینید دیگر نمی توانید بگویید محبورم ببینم. کسی خوشش نیاید می تواند نبیند. »
این طرز فکر کارگردانی است که باید از مردم بگوید، زندگی شان و دغدغههایشان! آقای منوچهر هادی شاید اطلاع ندارند مردم گاهی همین صد هزار تومان هم برایشان صد هزار تومان است و مانند کارکترهای فیلمهایشان نه تنها باغ و ویلا و ماشین میلیاردی ندارند بلکه در خرید کفش برای فرزندانشان در مانده اند! اما انگار برخی از دوستان مانند برخی از مسئولین! خبر ندارند در مملکتشان چه می گذرد؟ شاید هم برای کسانی فیلم می سازند که هرگز با چنین مشکلاتی مواجه نیستند.
با این حال مردم در این شرایط پول می دهند تا فیلم ببینند، کمی از روزمرگی و مشکلاتش فرار کنند، بنابراین حق دارند تا نسبت به آن چه می بینند توقعاتی داشته باشند. اما واقعیت این است که این نوع برخورد با منتقدان به خوبی یکی از معضلات دیگرِ شبکه نمایش خانگی و سیستم آن را بروز می دهد! این که هر چه بسازی و به خورد مردم بدهی، کسی نمی تواند صدایش دربیاید، به راحتی می گویند نبین!
اما در پایان این سوال پیش می آید که آیا واگذاری این شبکه به صدا و سیما کار درستی است، صدا و سیمایی که خودش در ساخت و تولید آثار فاخر و یا حتی مناسب یک پایش می لنگد، و جدیدا بخاطر عملکرد ضعیفش در بسیاری از حوزهها مورد انتقاد جدی قرار دارد.
به هر حال وزارت ارشاد ثابت کرد که نه می تواند و نه اصلا دلش می خواهد تا هیچ گونه نظارت کمی و کیفی در این رابطه داشته باشد، امید است که برای این سیستم نو، که می تواند فرصت مناسبی در اختیار هنرمندان واقعی قرار دهد فکری جدی و جدید شود!