سعدالله زارعی در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
سفر «مصطفی الکاظمی» به واشنگتن، بیش از یک سفر معمولی نبود اما «دونالد ترامپ» که به دلیل قرار داشتن در موضع ضعف به موفق نشان دادن «سیاست خارجی آمریکا» نیاز مبرم دارد این سفر را خیلی مهم و چند وجهی جلوه داد. واقعیت این نیست و از قضا میتوان از خطوط مباحث درز یافته به رسانهها متوجه سطح پایین این سفر شد. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- سفر الکاظمی به آمریکا در شرایطی صورت گرفت که از یک سو طی ماههای روی کارآمدن نخستوزیر جدید عراق بر میزان حملات عراقیها به پایگاههای آمریکا در عراق افزوده شده و از سوی دیگر تنها پنج ماه به پایان دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ و فقط حدود دو ماه تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، زمان باقی است و از این رو در چنین شرایطی صحبت کردن از «رابطه راهبردی» بین بغداد و واشنگتن، بیش از یک «تعارف دیپلماتیک» نیست. مطالعه بیانیه پایانی و اظهاراتی که نخستوزیر عراق پس از دیدار با ترامپ داشت هم بیانگر آن است که تقریباً هیچ توافقنامهای در این سفر بین دو دولت به امضا نرسیده است و آنچه گذشته بیش از امضای «یادداشت تفاهم» در امور اقتصادی و نظامی امنیتی نبوده است.
در بیانیه پایانی دیدار الکاظمی روی «شراکت راهبردی و استراتژیک میان آمریکا و عراق بر پایه تمایل مشترک دو طرف به امنیت و شکوفایی» صحبت شده که عبارات آن بیش از اشاره به یادداشت تفاهم نیست چرا که در این عبارات هیچ نشانهای از «حجم» و «زمان» و «نوع توافق» نیست و مفهوم «تمایل مشترک دو طرف» هم دقیقاً همین موضوع را تداعی مینماید.
این موضوع چندان عجیب هم نیست چرا که با پیگیری خبرها در مییابیم که پیش از سفر کاظمی به واشنگتن هیچ اقدامی در سطح وزارتخانههای خارجه و اقتصادی و نظامی عراق که زمینهساز امضای توافقات بین دو کشور باشد، صورت نگرفته است و اصولاً او فرصتی نداشته تا در دیدار با ترامپ و یا کابینه آمریکا بتواند روی موضوعاتی بحث کرده و به توافق برسد ممکن است گفته شود دولت کاظمی بر بستر گفتوگوهای میان نخستوزیران سابق عراق با طرف آمریکایی وارد واشنگتن شده و کار ناتمام دولتهای قبل را به جایی رسانده است که این تصور هم درست نیست چرا که نخستوزیر پیش از الکاظمی یعنی عادل عبدالمهدی اصولاً در دوره خود با مقامات ارشد آمریکا در واشنگتن یا بغداد دیداری نداشته و آخرین دیدار نخستوزیر اسبق یعنی «حیدر العبادی» که به آمریکا هم تمایلاتی داشت، از واشنگتن با دلخوری او به پایان رسید و هیچ توافقی میان آنان در هیچ زمینهای امضا نشد. بنابراین میتوانیم بگوئیم حداکثر چیزی که در سفر چند روزه الکاظمی به واشنگتن اتفاق افتاده، امضاء چند یادداشت تفاهم بوده است. تکرار یادداشت تفاهمهایی که پیش از او در زمان نخستوزیری نوری المالکی بین دو طرف امضا شده بود.
۲- در این سفر، هیئت عراقی از مذاکرات طرفین در زمینه نفت و گاز و برق صحبت کرد و منظور آن این بود که آمریکا در زمینه تأمین گاز عراق که برای تأسیسات برق بشدت مورد نیاز این کشور است، وعدههایی برای مشکل برق عراق و یا کاهش آن دادهاند. میتوان گفت هیئت عراقی، با همین حاجت وارد واشنگتن شده است و آمریکاییها هم قاعدتاً وعدههایی دادهاند، اما خود هیئت عراقی به خوبی میداند که آمریکاییها در زمان ریاست جمهوری بوش و اوباما متعهد شده بودند که مشکل برق عراق را حل کنند اما به اذعان وزیر برق عراق علیرغم گذشت بیش از ده سال از توافق طرفین، آمریکاییها حتی در حد تأمین یک وات به عراق در زمینه تأمین برق کمک نکرده و کلیه تعهدات خود را نادیده گرفتهاند.
در زمان نخستوزیری نوری المالکی، آمریکاییها قرار بود در زمینه - انرژی، نفت، گاز و برق- ۱۲ میلیارد دلار در عراق سرمایهگذاری کنند اما حتی یک دلار سرمایهگذاری نکردند و آن را به وجود اختلاف بین شرکتهای جنرال الکتریک، زیمنس و... ربط دادهاند و حال آنکه شرکتهای آمریکایی از یک سو از حمایت تمام عیار سفارت و فرماندهی نظامی آمریکا در عراق بهرهمند هستند و از سوی دیگر دولتهای عراق از هر جهت از آنان حمایت کردهاند.
آمریکاییها در آخرین دیدارهای خود با مقامات عراقی در بغداد با صراحت گفتهاند شرط سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی نظیر جنرال الکتریک، اخراج سایر شرکتهای تجاری و توسعهای نظیر «زیمنس آلمان» است بنابراین در خوشبینانهترین حالت میتوان گفت آمریکا دنبال «انحصار اقتصادی در عراق» است اما یک وجه بدبینی که با سابقه فعالیت آمریکاییها سازگارتر میباشد، حکایت از بیمیلی آمریکاییها از حل مسایل و مشکلات اقتصادی عراق دارد. آمریکا در تصویر ۲۰۳۰ که نهادهای ارشد اطلاعاتی آن از عراق به نمایش گذاشتهاند، این کشور را «ورشکسته» و «فشل» میخواهد چرا که به گمان آنان یک پیوند ذاتی و ناگسستنی میان شیعیان ایران و عراق وجود دارد و حل مسایل اقتصادی عراق در حکم حل مسایل اقتصادی شیعیان منطقه است و همه میدانند که غیر از خود آمریکا، رژیم صهیونیستی، رژیم سعودی و بطور کلی دولتهای عربی وابسته به غرب بشدت با آن مخالف میباشند. تداوم این خط در دورههای بوش، اوباما و ترامپ نشان میدهد، آمریکا تصمیم خود را برای عقبنگهداشتن عراق گرفته و چیزی غیر از همان تصویر «عراق ۲۰۳۰» را برای این کشور نمیپسندد.
۳- سفر الکاظمی به آمریکا چند روز تمدید شد و در این خصوص گمانهزنیهایی به وجود آمد و به بعضی رسانهها هم راه یافت. خود اینکه تعداد روزهای سفر کاظمی به آمریکا از قبل مشخص نبود از عدم وجود «برنامه معین» خبر میدهد بنابراین میتوانیم بگوییم تکلیف دولت کاظمی در این سفر معلوم نبوده کما اینکه میتواند بیانگر آن باشد که کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا نتوانسته و یا نخواسته چارچوبی برای این سفر تعیین کند.
یک گزارش بیانگر آن است که الکاظمی در دیدار با ترامپ و اعضای دولت او نتوانسته است چنین توافقی در زمینه اقتصادی که مهمترین موضوع سفر کاظمی به واشنگتن بوده برسد و لذا با تمدید سفر در صدد برآمده به «حداقلی» دست یابد. یک گزارش دیگر بیانگر آن است که حزب دموکرات آمریکا و تیم «جو بایدن» به اعضای هیئت عراقی یادآور شدهاند که کاظمی نمیتواند روی مذاکره با دونالد ترامپ حساب کند و باید با حزب دموکرات وارد مذاکره شود از این رو تیم کاظمی با تمدید زمان سفر سعی کرد مواضع خود و مباحث میان خود و دولت ترامپ را برای تیم بایدن و کنگره توضیح دهد.
بنابراین تمدید دوره سفر مصطفی کاظمی به واشنگتن برخلاف بعضی تحلیلها به کاظمی تحمیل شد و «علامت منفی» به حساب میآید. اما آیا الکاظمی میتواند در این فضای اختلافات رو به تزاید میان جمهوریخواهان و دموکراتها، اطمینان از قولهای کلی که شنیده داشته باشد؟ مسلما خیر. بر این اساس باید گفت اولین خطای کاظمی در این سفر در نظر نگرفتن «عنصر زمان» بوده و البته خطای بزرگتر او در ندانستن استراتژی آمریکاییها درباره آینده عراق و به تعبیر دیگر عدم توجه به افق عراق در سپهر سیاست خارجی آمریکا است.
۴- هیئت عراقی ظاهرا در این سفر علاقه داشته تا آمریکا درباره «خروج نظامیان» خود جدول زمانی را مشخص کند و البته این یکی از دو توقع بزرگ عراقیها در این سفر هم بوده است. احزاب عراقی توقع داشتند، الکاظمی در این سفر دو موضوع را به نتیجه رساند یکی حل مسئله حضور نظامی آمریکا و در واقع خارج کردن نیروهای نظامی آمریکا در زمانی کمتر از یک سال و توافق پیرامون سرمایهگذاری آمریکا در امور زیرساختی عراق.
سفر الکاظمی علاوه بر ناکامی در زمینه جلب سرمایهگذاری آمریکا در صنایع نفت و گاز و برق عراق، در زمینه انداختن خروج نظامیان آمریکا در یک کانال مشخص و در بازه زمانی مورد تاکید پارلمان هم هیچ موفقیتی نداشته است. مسئله خروج نیاز به نقشه راه دارد اما به این نقشه راه نه در بیانیه پایانی دیدار روسای دولتهای آمریکا و عراق و نه در اظهارات آنان پس از دیدارها اشاره نشد. البته ترامپ مثل اظهاراتی که در زمان دور اول انتخابات ریاستجمهوری خود بیان کرده بود. بهطور کلی گفت آمریکا علاقهای به تداوم حضور نظامی در عراق ندارد و مصطفی الکاظمی هم گفت ترامپ وعده داده که نیروهای نظامی خود را طی سه سال آینده از عراق خارج میکند و جالبتر اینکه او گفت ما برای انتقال نیروهای نظامی آمریکا به یک کشور خارجی توافق کردهایم!
بنابراین واضح است که بحث خروج نظامیان آمریکا از عراق اگر مورد علاقه کاظمی هم بوده به جایی نرسیده است. با این حال یکی دو هفته زمان نیاز است تا همه آنچه در این دیدارها «گفته» و «شنیده» شده، کاملا آشکار گردند.