درباره چرایی ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر میتوان گفت، هیچ پیشنهاد صلح الزامآوری از سوی مجامع بینالمللی برای ایران وجود نداشت؛ تنها یک قطعنامه با عنوان قطعنامه 514 در 22 تیر ماه سال 1361 صادر شد که آن زمان ما برای انجام عملیات رمضان آماده میشدیم. در این قطعنامه هم هیچ اشارهای به اینکه چه باید کرد و الزامات آتشبس چیست، وجود نداشت. منشور 6 ملل متحد میگوید اگر نزاعی بین کشورها به وجود آمد، شورای امنیت سازمان ملل باید با صدور قطعنامههای الزامآور آن را پایان دهد و اگر نشد با استفاده از قوه قهریه نسبت به مهار آن نزاع اقدام کند. اما در قطعنامه 514 میبینید که دو طرف را به آتشبس توصیه میکند و هیچ یک از شروط حقوقی ایران مد نظر قرار نمیگیرد؛ بحث اعلام متجاوز و تخلیه سرزمینهایی که هنوز در اشغال عراق است و بحث تبادل اسرا و بازگشت آبادان چهار شرطی است که امام(ره) در دو سخنرانی خود در آن فاصله و در پیامی آن را اعلام میدارند و رهبر معظم انقلاب که آن زمان رئیسجمهور وقت بودند، پیام را در سازمان ملل مطرح میکنند؛ اما هیچ الزامی به این شروط نمیشود؛ لذا نکته اول ادامه جنگ این است که کسی از دنیا و مجامع بینالمللی حاضر نشد حقوق حداقلی ایران را بگیرد؛ بنابراین، ملت ایران تصمیم گرفت با تنبیه و تعقیب متجاوز ولو در خاک عراق حق وحقوق خود را بگیرد.
در آزادی خرمشهر پیروزی بزرگی به دست آورده بودیم، اما شرایط به گونهای نبود که مطمئن باشیم فردا اتفاقی نمیافتد. در آن دوره هنوز شهرهای آبادان، خرمشهر، ایلام و کرمانشاه زیر بمباران و توپ دشمن بودند و مناطقی از کشور، از جمله نفت شهر و برخی قسمتهای قصر شیرین در اشغال دشمن قرار داشتند. امام راحل فرموده بودند: «این صلح، صلح صدامی است»؛ یعنی صلحی نیست که خواستههای دو طرف در آن در نظر گرفته شده باشد. صدام اگر در برخی نقاط عقبنشینی کرد، تظاهر به صلح کرد برای اینکه بتواند فرصت سازماندهی مجدد نیروهایش را به دست بیاورد و پس از برطرف کردن نقاط ضعف، مجدد حمله کند؛ لذا چون این اطمینان وجود نداشت، ایران با بررسی همهجنبهها، تصمیم بر ادامه جنگ و دفاع گرفت.