نزدیک به سه هفته از منازعه قرهباغ که منجر به یک آتشبس شکننده شده است میگذرد. نکته قابل تأمل سکوت معنادار مقامات اسرائیلی در قبال این منازعه است. تاکنون نیز هیچگونه اظهارنظر و موضعی از سران اسرائیل در این خصوص دیده و شنیده نشده است. اما این «سکوت معنادار»، به معنای بیطرفی تلآویو در هر آنچه که در قرهباغ میگذرد نیست. براساس شواهد، مدارک و مستندات معتبر میدانی، سیاسی، اطلاعاتی و نظامی، رژیم صهیونیستی یکی از بازیگران مهم و ذینفع در منازعه قرهباغ است که به صورت هوشمندانهای به طور «غیرمستقیم» به این منازعه ورود پیدا کرده است.
حضور چشمگیر دولتهای خارجی
یکی از شاخصههای منازعه قرهباغ، نقش چشمگیر دولتهای خارجی است. علاوه بر ارمنستان و جمهوری آذربایجان که دو طرف اصلی درگیر هستند، روسیه، ترکیه، ایران و گروه مینسک (متشکل از فرانسه، آمریکا، روسیه، بلاروس، آلمان، ایتالیا، پرتغال، هلند، سوئد، فنلاند و ترکیه) بازیگران اصلی منازعه قرهباغ هستند که به صورت مستقیم در این منازعه ورود پیدا کردهاند. رژیم صهیونیستی با اینکه جزو بازیگران دخیل و درگیر نیست، اما هم با دو طرف درگیر و هم با بازیگران خارجی منازعه قرهباغ به استثنای جمهوری اسلامی ایران، در سطوح مختلف دارای همکاریهای راهبردی و عادی است. لذا همانگونه که اشاره شد، سکوت مقامات اسرائیلی، تحت هیچ شرایطی به معنای بیطرفی در این منازعه نیست.
اسرائیل، بازیگر فعال قرهباغ
اسرائیل یکی از بازیگران اصلی و فعال در حوزه «تهیه آتش» منازعه قرهباغ است که پیشاپیش و به خوبی این نقش را از طریق فروشهای گسترده تسلیحاتی به آذربایجان، ایفا کرده است؛ دولت آذربایجان یکی از مشتریان مهم تسلیحاتی اسرائیل است. بخش مهم و عمدهای از سلاحهایی که در انبارهای آذربایجان ذخیره شده است، سلاحهایی است که توسط اسرائیل به این کشور فروخته شده است. اسرائیل پس از روسیه دومین صادرکننده بزرگ اسلحه به آذربایجان است و تاکنون دهها میلیارد دلار صادرات داشته است. به طور مثال ارزش سلاحها و تجهیزات جنگی اسرائیل تا اوایل سال 2019 به آذربایجان، بالغ بر 5 میلیارد دلار بوده است. بزرگترین معامله تسلیحاتی که میان دو طرف صورگ گرفته، حدود 1 میلیارد و 600 میلیون دلار شامل فروش سامانههای ماهوارهای و پهپادهای پیشرفته بوده است.
سلاحهای اسرائیل عامل برتری آذربایجان
اگر برتری نظامی آذربایجان به ارمنستان به ویژه در حوزه نبرد هوایی را یکی از ویژگیهای مهم منازعه قرهباغ بدانیم، این برتری نه در حمایت ترکها از دولت باکو که در برخورداری آذربایجان از سلاحهایی بوده است که تلآویو در طول سالهای اخیر در اختیار باکو قرار داده است. اینکه مقامات و سیاستگذاران آذربایجانی از چگونگی استفاده از تسلیحات اسرائیلی در نبرد علیه ارمنستان فخرفروشی کرده و خودستایی میکنند، بیدلیل نیست.
در این زمینه و به عنوان مثال، «حکمت حاجییف» معاون رئیس جمهور آذربایجان در مصاحبهای که با شبکه خبری والا انجام داد با اشاره به اینکه ارتش کشورش در جنگ با ارمنستان از پهپادهای اسرائیلی به ویژه پهپادهای انتحاری استفاده میکند اذعان میدارد: «نیروهای آذربایجان وابستگی بسیاری به پهپادهایی دارند که از اسرئیل دریافت میکنند. اینپهپادها نه تنها برای بمباران بلکه برای جمعآوری اطلاعات نیز به کار میرود و برجسته ترین آنها پهپاد "کامی کازه" است که در اوایل ماه جاری مورد استفاده قرار گرفت. مهندسان و سازندگان اسرائیلی که این پهپادها را طراحی و تولید کردهاند، شایسته قدردانی هستند». البته حاجییف زمانی در این مورد اظهارنظر کرد که از جریان انتقال سلاحهای اسرائیلی به آذربایجان پردهبرداری شد و هواپیمایی آذربایجان پروازهای متعددی را به پایگاه هوایی «اودا» در جنوب اسرائیل انجام داده، سلاح و تجهیزات جنگی به آذربایجان انتقال دادند. اطلاعاتی وجود دارد که نشان میدهد بیشتر تسلیحاتی که اسرائیل منتقل کرده است، تجهیزاتی است که در عملیات هوایی و زمینی به کار برده میشود و ارتش آذربایجان صدها پهپاد پیشرفته اسرائیلی را نیز دریافت کرده است که در میان آنها یک پهپاد جدید وفوق پیشرفته وجود دارد که از دقت بسیار بالایی در انجام حملات هوایی برخوردار است.
نقش و سهم مخرب
تاریخ جنگهای روابط بینالملل هم نشان داده است که برتری نظامی یکی از عوامل محرک و انگیزههای استمرار جنگها بوده است. اینکه امروز آذربایجان زیر بار توافق آتشبس نمیرود و میخواهد جنگ را تا رسیدن به یک نقطه مطلوب نظر خود ادامه دهد، درست است که تا حدود متأثر از طرحهای دولت ترکیه است، اما برتری نظامی هم در این زمینه بیتأثیر نیست. دولت باکو از بابت لجستیک و تجهیزات نظامی در جنگ خیال آسودهای دارد؛ لذا هیچ نگرانی و ملاحظهای نسبت به تداوم جنگ ندارد.
همین جاست که میتوان به «نقش» و «سهمی» که رژیم صهیونیستی در منازعه قرهباغ دارد پی برد. هر چه باشد، این سهم و نقش به نفع ملتهای دو کشور و همچنین منطقه قفقاز جنوبی نیست و جز تخریب و بیثباتی و ناامنی چیز دیگری به دنبال نمیآورد. اصلاً ناامنی، مهمترین فضای تنفس و پیشبرد و تحقق رویکردهای اسرائیلی در هر نقطهای از دنیا به خصوص در آسیاست.
طمع اسرائیل به تلاقی سه امپراتوری
اسرائیل در سالهای اخیر تمرکز خاصی روی آذربایجان کرده است و این کشور را مرکز ثقل سیاست خارجی خود در منطقه قفقاز قرار داده است. آویگدور لیبرمن وزیر دفاع سابق اسرائیل در مصاحبه گفته است «آذربایجان در نقطه تلاقی سه امپراطوری قرار گرفته است – امپراطوری های پارسی، عثمانی و روسی». این نشان میدهد که محل قرارگیری آذربایجان آن را برای بازیگران منطقه به شدت استراتژیک کرده است. با در نظر گرفتن مرز آذربایجان با ایران، اهمیت این کشور برای اسرائیل دوچندان میشود. لیبرمن که سه بار به عنوان وزیر امور خارجه و یک بار به عنوان وزیر دفاع به آذربایجان سفر کرده است، گفت: «مهم است که ما در آن منطقه کشوری دوست داشته باشیم، کشوری مسلمان، مدرن و سکولار!»
نکته پایانی
در پاین اشاره به این نکته مفید خواهد بود که در سال ۲۰۰۹ «راب گوریک»، رابط دیپلماتیک آمریکایی که نامش توسط ویکیلیکس فاش شد و توسط مشاور سیاسی - اقتصادی واشنگتن در سفارتشان به باکو فرستاده شده بود، علایق اسرائیل را به خوبی خلاصه میکند: «روابط اسرائیل با آذربایجان قویاً بر اساس منفعتطلبی و بها دادن به اولویت ها میباشد. هدف اصلی اسرائیل نگهداشت آذربایجان به عنوان همپیمان علیه ایران، به عنوان پایگاهی برای شناسایی نظامی و به عنوان بازاری برای فروش سخت افزار نظامی است». این علایق، در این ۱۱ سال، تنها قویتر شدهاند. نیاز به گفتن ندارد که این به نفع آذربایجان نیست.