روزنامه کیهان **
DNA تروریستها و تحریفکنندگان یکی است؟!/محمد ایمانی
اقدام تروریستی، اگرچه پُرسروصدا، اما نوعا از عجز بانیان آن در مصاف رویارو حکایت میکند. ترور چهرههای ارزشمند و گمنام، خبری در خود نهفته دارد و آن، اعتراف دشمن به توانمندیهای ملت ماست. سازمان عملیات روانی دشمن، همواره سعی میکند ایران را فاقد مولفههای قدرت نشان دهد. اما شهادت فخریزادهها و شهریاریها و علیمحمدیها که نوعا در گمنامی زیستهاند - و هزاران مانند آنها خدمت میکنند- اتفاقا ثابت میکند انقلاب اسلامی کانون جوشان تولید قدرت بوده است.
صهیونیستها بهعنوان متهم اصلی ترور اخیر، بارها از سر درماندگی درباره قدرت علمی و فنی ایران گفتهاند. این هراس، با اسرائیل چسبندگی یافته و جز با زوال این رژیم از بین نخواهد رفت. به یاد بیاوریم سخنان آبان 94 «هرتسل هالوی»(فرمانده رکن اطلاعات در ستاد ارتش اسرائیل) را که گفت: «از ابتدای انقلاب 1979، ما 3 برابر رشد علمی داشتهایم اما رشد ایران 20 برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک میشوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. برداشته شدن فاصله 30 سال پیش، برای ما بسیار پُرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهنهاست و تبلیغات طرف مقابل میتواند روحیه اسرائیلیها را درهم بشکند». همچنین اظهارات یوزی رابین(مدیر سابق برنامه موشکی اسرائیل) را که تیرماه 94 گفت «ایرانیها به خوبی در جریان تحولات موشکی هستند. آنها فاتح 110 را ساختند و به عنوان یک مهندس میگویم بهخوبی کار کردهاند. با افزایش دقت این موشک و سر جنگی 500 کیلویی، هر کدام آنها حالا میتوانند «یک بلوک شهری» را نابود کنند. باور کردنی نیست؛ موشکهای بالستیک ایران در حجم بالا در حال تولید، ذخیره و حتی صادرات است. آنها میتوانند با موشکهای 2000 کیلومتری نقطهزن، اسرائیل را فلج کنند. من به احترام افرادی که این کار را انجام دادند، کلاه از سر برمیدارم. این دستاوردها در شرایط تحریم به دست آمده است».
نکاتی که درباره خدمات شهید فخریزاده منتشر میشود، نشان میدهد او در جایگاه حکیم ذوالفنون(فراتر از یک شاخه علمی و فنی) قرار داشته است. از فلسفه و ادبیات تا فیزیک، و از ابداع پدافند هستهای، شناسایی پرندههای دشمن از طریق غیررادار و استفاده از لیزر در پدافند هوایی، تا نقشآفرینی در گسترش برنامه هستهای و این آخری، تولید کیت تشخیص کرونا و فاز اول آزمایش انسانی واکسن کرونا. در این میان، ترور، بهعنوان یک شبیخون خسارتبار، زنگ هشدار برای ذهنهای خوابزده است. چهار دانشمند هستهای ما در دوره اوباما ترور شدند؛ از 27 دی 88(مقارن فتنه سبز) تا دو سال بعد. ترور سردار سلیمانی و شهید فخریزاده هم از نتایج برجام و فتنههای اقتصادی برآمده از آن (دیماه 96 و آبان 98) بود. نسبت روشنی میان فتنهانگیزی داخلی و جرأت یافتن دشمن برای زدن ضربات امنیتی دیده میشود. به تعبیر آقای مطهری نایبرئیس مجلس دهم؛ «حوادث آبان 98 که بیشتر ناشی از بیتدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکا پدید آورد که وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، جرأت این کار را به خود نمیدادند».
همان کسانی که پس از ترور شهید سلیمانی گفتند تلافی نکنید، حالا هم میگویند در تله اسرائیل نیفتید و انتقام نگیرید! سند همکاری با بانیان صهیونیست ترور، روشنتر از این؟ این گروه، همانها هستند که وسط فتنه سبز، سنگ رژیم صهیونیستی را به سینه زدند و لقب «سرمایه و پیاده نظام اسرائیل» را از سران آن رژیم گرفتند. آنها ادعا میکنند صهیونیستها خواستهاند در مسیر مذاکره با دولت بعدی آمریکا کارشکنی کنند و حال آنکه دولت اوباما، بانی آشوبافکنی، خرابکاری و ترور هستهای، جنگ نیابتی داعش، تحریمهای فلجکننده و نقض سیستماتیک برجام بود. مغالطه درباره دولت بایدن در حالی است که به تعبیر سیانان، «عشق به اسرائیل، در DNA بایدن است. یهودیها کمتر از یک درصد جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند اما 67 درصد انتصابهای بایدن، یهودی و حامی اسرائیل بوده است». در مذاکرات منتهی به برجام، کری و شرمن، قبل و بعد هر مذاکره، به تلآویو میرفتند، هماهنگ میکردند و گزارش میدادند. در جنایت اخیر نیز، بایدن و تیم او سکوت توام با رضایت اختیار کردهاند و حال آنکه اگر نگران مذاکره کذایی و برجام بودند، باید جنایتی را که اسرائیل و ترامپ متهم آن هستند، محکوم میکردند. از اینها گذشته، احتمالا برخی سیاسیون دچار آلزایمر حاد شدهاند وگرنه نباید تصویر خلاف واقع از بانیان خدعهگر برجام ترسیم میکردند.
این اعترافات را که مشتی از خروار است، مرور کنید؛ «ظریف در گفتوگو با مجله آگاهی نو: روحانی به برجام عمل کرد، اما اوباما نه؛ مصوبات برخلاف برجام، در دوره اوباما آمد». «سیف رئیسکل بانک مرکزی: ما قادر نیستیم از پولهای خود در خارج استفاده کنیم؛ آمریکا به تعهداتش عمل نکرد. تقریباً هیچ چیز از برجام عاید ما نشده». «نامه اعتراضی ایران به سازمان ملل: تمدید قانون تحریم ایسا، مغایر تعهدات آمریکا در برجام است». «ظریف در مجلس: اشتباه کردیم به حرف کری اعتماد کردیم؛ وزیر خارجه و خزانهداری آمریکا به ما گفته بودند اگر قانون داماتو به سنا برود، ما جلوی آن را میگیریم؛ عدم اجرای ایسا جزو توافق بود و تصویب آن نقض برجام است». «سخنگوی دولت اوباما: برجام یک معاهده رسمی نیست و هیچکس نمیتواند مانع این شود که طرفِ توافق، آن را ترک کند». «صالحی عضو تیم مذاکرهکننده: آمریکاییها نه یک دبه، بلکه دبههای زیادی در آوردهاند و از روز نخست، دبه را آغاز کردند».
برجام نه در خدمت اقتصاد ما بود، نه در خدمت پیشرفت برنامه هستهای و نه در خدمت امنیت ملی. چرا که هدف طراحان غربی آن، مهار و تضعیف ایران بود. یک خسارت مهم برجام، آسیب به سامانه انسانی پیشرفت است. آسیب اصلی را برجام با تعلیق و تعطیلی95 درصد سرمایه هستهای ما و از آن مهمتر، کمفروغ نشان دادن آینده این برنامه و پراکندن نیروهای متخصص زد؛ جاسوسی از طریق بازرسیهای بیسابقه و خرابکاری در تاسیسات و ترور متخصصان هم جای خود. به یاد بیاوریم سخنان دیوید آلبرایت رئیس موسسه علوم و امنیت را که در جلسه استماع دسامبر ۲۰۱۴ در کمیته روابط خارجی سنا گفت «بازرسان آژانس، پیادهنظام آمریکا هستند. بسیاری از اطلاعاتی که دستگاههای جاسوسی آمریکا از ایران دارند، نه به واسطه تلاشهای خود، بلکه از طریق اطلاعاتی است که بازرسان آژانس در اختیار قرار دادهاند». اکنون هم که یک دانشمند برجسته هستهای در سطح جهانی، توسط یک رژیم بیآبرو و فراری از نظارتهای هستهای ترور شده، آژانس اجازه ندارد جنایت را محکوم کند، یا بابت بهرهبرداری تروریستها از اطلاعات سرّی آژانس عذرخواهی نماید. تروئیکای اروپایی هم که ظاهرا باید نگران سرنوشت برجام باشند، به جای محکومیت ترور، از ایران میخواهند خویشتنداری کند و انتقام نگیرد! مذاکره و توافق قرار بود تهدید و تحریمها را بردارد اما هر دو را افزایش داد.
اینک دوره جدیدی آغاز شده و کاربست اقتدار بازدارنده را طلب میکند. برجام، در قواره پاسخ به اقتضائات دوره جدید نیست. این تحلیل تلخ را روزنامه دولتی ایران، اخیرا در صفحات داخلی منتشر کرد: «نباید تجربه دفعه گذشته (قبل از برجام) را تکرار کنیم. همه تجربیاتی را که درباره راههای مقاومت و دور زدن تحریم داشتیم، براحتی کنار گذاشتیم و فکر کردیم با امضای برجام دیگر تحریم نخواهیم شد. حتی اگر ایران نرمال زندگی کند، باز هم برای دشمنان قابل قبول نیست و انتظار دارند ما هیچ حرکتی در جهت افزایش قدرت دفاعی، حمایت از مرزهایمان و افزایش عمق استراتژیک کشور انجام ندهیم». در همین حال سایت عصر ایران (حامی دولت) در نکوهش رویکرد منفعلانه پس از ترور اخیر نوشته است «از زمان خروج آمریکا از برجام، ایران سیاست صبر استراتژیک را در پیش گرفت و به تعهدات برجامی پابرجا ماند، به این تصور که بتواند حمایت اروپا را داشته باشد... صاحب این قلم بارها در نوشتههای خود سیاست صبر را مورد تایید قرار داده، اما این سیاست از این پس جوابگوی منافع ملی نیست؛ دشمنان با محاسبه این سیاست، بر این گمانند که ایران خطوط قرمزش را نقض میکند. هیچ توجیهی نمانده، باید محاسبات دشمن را به هم ریخت. پاسخی درخور، سریع و شوکآور از ناحیهای که انتظار آن را نداشته است و به هم ریختن محاسبه او، در راستای تامین منافع و امنیت ملی خواهد بود».
مجازات آمران و عاملان ترور، دیر و زود اگر داشته باشد، سوخت و سوز ندارد. آنها باید ضربات دردناک را متحمل شوند. گستاخی بزرگی کردهاند و باید به شکلی پشیمانکننده - تا سرحد «غلط کردم» - مجازات شوند. بحثهای رسانهای جای خود؛ اما آنها که باید ضربات کاری و راهبردی به بانیان جنایت بزنند، معطل تحلیلهای عناصر منفعل یا مأمور نمیمانند و انشاءالله کاری کارستان خواهند کرد. مجازاتکنندگانی که در وسعت جبهه مقاومت جا دارند، نه عجولانه رفتار میکنند و نه به نام صبر، تکلیف را ضایع میسازند. انتقام قطعی است، اما نه الزاما نقطهای و یک ضربه. این ضربات ممکن است هم در عمق رژیم صهیونیستی (تلآویو و حیفا و منطقه نقب) باشد؛ و هم خارج از آن. صهیونیستهای جاندوست و زراندوز، هرجا که هستند، باید با کابوس مرگ دست و پنجه نرم کنند. واقعیت همان است که شبکه انگلیسی اسکاینیوز اعلام کرد: «ایران قطعا از اسرائیل انتقام میگیرد. متحدان ایران در سراسر منطقه حضور دارند و این انتقام میتواند به شیوههای مختلف اتفاق بیفتد». در عین حال باید عرصه را بر شبکه نفوذ تنگ کرد. دستگاههای امنیتی و قضایی باید گریبان این حلقه را که مسیر خیانت و جنایت دشمن را هموار میکنند، بگیرند و با دقت استنطاق کنند.
آمریکا و اسرائیل، در مصافهای بزرگ شکست خوردند اما میخواهند تصویری وارونه از جایگاه متزلزل خود ترسیم کنند. ما در مقابل، شهیدان بزرگی تقدیم کردهایم؛ اما نه تنها خط مقاومت هرگز نشکسته، بلکه هر سال، جلوتر رفته و ضربات راهبردیتری زدهایم. تاریخ چهار دهه اخیر، گواه ثبات قدم ماست. سلیمانیها و فخریزادهها ترور شدند؛ چون دشمن، توان مصاف رویارویی را از دست داده است. آنها که دستور ترور را دادند، در خلوت خود در تلآویو و واشنگتن از فخریزاده میترسیدند؛ وگرنه بارها نقشه ترورش را به اجرا نمیگذاشتند. عزیزان ما ترور شدند؛ چون ایران اسلامی و متحدانش را در چهار گوشه منطقه قدرتمند کرده و وحشت را به عمق دشمن بردهاند. صهیونیستها اگر فخریزاده و سلیمانی را در بغداد و آبسرد ترور کرد، صدای گامهای استوار آنها و همرزمانشان را پشت دروازههای تلآویو شنیدهاند. پهپادها و موشکها و رزمندگان مقاومت، بارها بیاعتباری دیوار حائل و سپر موشکی «گنبد آهنین» اسرائیل را عیان کردهاند.
تبادل ضربات سخت، طبیعت جنگ است. اما هدف راهبردی که شهدا جان خویش را پای آن گذاشتند، نباید گم شود، پیشرفت شتابان، قدرتمند شدن و توسعه توانمندیها، و زدن ضربات استراتژیک به دشمن. اگر دقیقتر بنگریم سلیمانی و فخریزاده پشت دروازههای تلآویو ترور شدند و عملیات را باید از همانجا ادامه داد. سر سوزنی تردید نداریم که صهیونیستها، حلقه طناب نابودی را بر گردن خویش تنگتر کردهاند. خون شهیدان عزیز ما، پای درخت مقاومت میریزد و شاخهها را گستردهتر و بارورتر میکند. «ما کان لله ینمو».
***************************************
روزنامه وطن امروز**
«نزنیم، میزنند» یا «خوردند که زدند»؟/علی هدایتی
این استدلال که «نزنیم، میزنند» یک استدلال منطقی و درست و یک قاعده رایج در تامین امنیت ملی است. این استدلال را میشود از چند زاویه مورد ارزیابی قرار داد.
1- قاعده بازدارندگی که بر اساس یک تعریف کوتاه میگوید در مقابل اقدام دشمن باید واکنش مقتدرانه و البته بسیار محکمتر نشان داد. یعنی دوران بزن در رویی نیست. یعنی اگر یکی زدند، 10 تا میخورند. این منطق، امنیتآفرین است. کما اینکه جمهوری اسلامی ایران از سال 57 تاکنون بویژه در 3 دهه گذشته که یک ساختار نوین حاکمیتی را تعریف و تثبیت کرده است، همواره در بزنگاههای بسیار مهم که به طور مستقیم با امنیت ملی ما مرتبط بوده، از همین قاعده پاسخ متقابل حداکثری استفاده کرده است. اساس شکلگیری جریان مقاومت در منطقه غرب آسیا نیز برساخته همین قاعده بوده است. بنابراین «نزنیم، میزنند» در واقع تاکیدی است بر این قاعده.
2- نگرانی نسبت به سوسه آمدنهای یک تفکر حاضر در ساختار فعلی تصمیمسازی کشور و هشدار نسبت به سنگاندازیهای «مجدد» این جریان در مسیر پاسخگویی جمهوری اسلامی. توجیهات این جماعت برای جلوگیری از پاسخ متقابل ایران را همین دیروز و پریروز شنیدیم. خودشان برای کشور یک دام بسیار بزرگ هستند و کشور را میترسانند که اگر انتقام خون برادر شهیدتان را گرفتید، کشور درگیر یک تنش میشود. این در حالی است که همین الآن این تفکر، کشور را درگیر تنش کرده است. ترور شهید سلیمانی و ترور شهید فخریزاده، اگر درجه بالایی از تنش و تلاش برای ناامنی نیست، پس چیست؟ مگر قرار است دیگر چه اتفاقی بیفتد تا ما به آن عنوان تنش را اطلاق کنیم؟ البته پشت پرده این حرفهای آنها برای مردم ایران روشن است. آنها یک جریان ورشکسته و تاریخ مصرف گذشته هستند. در حال اضمحلال هستند و نفسهای آخر را میکشند. ناامیدانه به واشنگتندیسی چشم دوختهاند و فکر میکنند یک ملت و قهرمانان آن ملت، باید ذبیحه منافع سیاسی آنها و جناح آنها شوند!
3- اینکه میگویند اسرائیل از سر ناچاری و استیصال دست به این قبیل ترورها میزند، حرف درستی است؛ قطعا اینگونه است. آنها نتوانستند مانع هستهای شدن ایران شوند و نتوانستند مانع پیروزی ایران بر تروریستهای داعش شوند و جریان مقاومت در گستره غرب آسیا جریان پیروز جنگ با تروریسم شد. بنابراین هر از گاهی از سر ناچاری و ترس، دست به اقداماتی مانند حملات به پایگاههای سوریه میزنند.
اگر چه قطعا این اقدامات نمیتواند فرآیند فروپاشی رژیم صهیونیستی را متوقف کند. بنابراین در استیصال صهیونیستها و اقتدار نظام اسلامی ایران تردیدی نیست. با این حال اما هیچ نگاه پختهای قبول نمیکند ترور شهید فخریزاده را با عناوینی مثل «خوردند که زدند» ارائه کنیم. خوردند که زدند؟ یعنی منشأ تنش کیست؟ آنها واکنش نشان دادهاند؟ یعنی بیحساب شدیم؟ یعنی انتقامی در کار نیست؟ حتما تبیین و تشریح بیشتر این استدلال نادرست به صلاح نیست.
4- قطعا نیت درست و خیرخواهانه این قبیل دیدگاهها قابل کتمان نیست. همینطور نگرانی آنها نسبت به اینکه در شرایط فعلی توان و قدرت نیروهای امنیتی و نظامی مخدوش نشود؛ محترم و دغدغه و ملاحظه همه ما است. با این حال چرا فکر میکنیم در راستای این دغدغه باید واقعیات را کتمان کنیم؟ واقعیاتی که اتفاقا طرح آن میتواند جریان انقلابی و توده مردم را نسبت به شناخت منشأ سنگاندازیهای داخلی و دامنه تاثیرگذاری آن بر تحولات اقتصادی و امنیتی آگاهتر کند و این شناخت و آگاهی تبدیل به انسجام انقلابی برای جلوگیری از تکرار این قبیل تجربههای تلخ و غیرقابل جبران بویژه در هنگامه انتخابات شود.
***************************************
روزنامه خراسان**
درس عبرتی بازدارنده به تروریستها بدهیم/کورش شجاعی
دیگر بار خط جنایت و ترور فعال شد و خون یکی از دانشمندان و مدیران موثر در پیشرفت های علمی کشورمان را به ناجوانمردانه ترین شکل بر زمین ریخت و گرچه تحلیل دقیق ابعاد گوناگون این اقدام جنایتکارانه نیازمند زمان است اما در همین فاصله چند نکته اساسی قابل طرح و بررسی است.
1 – براساس شواهد و قراین و اظهارنظر بسیاری از کارشناسان، ترور دکتر محسن فخری زاده توسط رژیم صهیونیستی و عوامل آن انجام شده اما با توجه به ارتباط تنگاتنگ و عمیق آمریکا با اسرائیل بسیار بعید است که چنین عملیاتی بدون اجازه یا حداقل هماهنگی با سران قدرت در ایالات متحده انجام شده باشد بنابراین نادیده گرفتن نقش آمریکا در این جنایت ضدبشری در خوش بینانه ترین حالت نوعی ساده انگاری است.
2 – نقش برخی کشورهای منطقه در مهیا کردن مقدمات انجام چنین ترورهایی را نیز نباید نادیده گرفت.
3 – همچنین نمی توان از دخالت یا حداقل چراغ سبز نشان دادن برخی کشورهای اروپایی به رژیم صهیونیستی در انجام چنین اقداماتی علیه کشورمان غافل بود.
4 – نوع عملیات انجام شده، گمانه پروژه «نفوذ» و حضور نفوذی ها را تقویت میکند.
5 – انتخاب زمان انجام ترور دکتر فخری زاده نیز میتواند حامل پیام هایی باشد، اول این که در آستانه تغییر دولت در آمریکا و در آخرین روزهای حکومت ترامپ و جمهوری خواهان، زدن ضربه امنیتی به کشورمان در کنار تحمیل سنگین ترین تحریم ها، بتواند هم در اراده مردم و مسئولان تاثیر بگذارد و هم کشورمان را دچار قبول «دست پایین» داشتن در مواجهه با دولت دموکرات «جوبایدن» کند که البته مردم و اکثر قریب به اتفاق مسئولان میدانند تغییر دولت در آمریکا، فقط میتواند تغییر روش ها را به دنبال داشته باشد اما اصل دشمنی و ضربه زدن به ایران و تلاش برای فروپاشی و تسلیم و زانوزدن در مقابل نظام سلطه، سیاست بدون تغییر سران آمریکا در مقابل کشورمان است.
دوم این که، این جنایت و ضربه امنیتی درست وقتی زده میشود که به خاطر تحریم های ناجوانمردانه و برخی سوء مدیریت ها و بی تدبیری ها، گرانی ها بیداد میکند، که به زعم دشمنان ایران این همزمانی شاید بتواند بر امید و اراده مردم تاثیر بگذارد.
6 – حدود 2 سال پیش نخست وزیر دولت تروریستی اسرائیل، به طور علنی و آشکار در مقابل دوربین ها از عکس ونام دکتر فخری زاده به عنوان فعال هسته ای ایران رونمایی میکند و میگوید این فرد را به خاطر داشته باشید!!
با وجود چنین نشانه روشنی آیا نباید حواس همه مسئولان خصوصا مسئولان امنیتی بیشتر جمع میشد و حساسیت هایشان افزون تر که چنین ضربه ای نمی خوردیم؟
7 – امنیت کم نظیر کشورمان آن هم در شرایط سخت و حساس کنونی جهان و خصوصا منطقه که بی گمان حاصل تلاش بی وقفه و فداکارانه ایثارگران گمنام و بی ادعای شاغل در مجموعه های امنیتی، اطلاعات، انتظامی و نظامی کشورمان است حالا با ترور یک عنصر فعال و موثر در پیشرفت های علمی کشور هدف گرفته میشود تا به مردم، کشورهای منطقه ومحور مقاومت و دیگر دوستان ایران از یک سو و به دشمنان ایران و ایرانی از دیگر سو القا شود که علی رغم ادعاها، امنیت ایران ضربه پذیر است و هرچند همگان میدانند که ترور و انجام عملیات تروریستی، فاقد ارزش نظامی است و هر جنایتکاری میتواند به فرمان آمران تروریست پرور خود اقدام کند. اما با این حال، انتظار مردم با توجه به ایثارگری ها و جانفشانی ها و توان نیروهای امنیتی کشورمان خصوصا از مسئولان این نهادها بیش از این هاست.
8 – به نظر میرسد یکی از اهداف سرویس های اطلاعاتی موساد و ... از انجام این جنایت، نمایش و مانور قدرت باشد بنابراین پاسخ در خور نهادهای ذی ربط به این جنایت بزرگ باید آن چنان قوی و متناسب و دقیق و بهنگام باشد که درس عبرتی شود برای هر تروریست و دولت تروریستی که خیال ضربه زدن به امنیت کشورمان را دارد، پاسخی سخت ، پشیمان کننده و بازدارنده.
9 – شاید اگر پس از جنایات دشمنان ایران در به شهادت رساندن دانشمندان هسته ای کشورمان و به خاک و خون کشاندن دانشمندان پر افتخاری مانند شهید علی محمدی، شهید شهریاری، شهید احمدی روشن و شهید رضایی نژاد و پس از داغدارکردن ملت ایران با ترور سردار دل ها شهید حاج قاسم سلیمانی، پاسخی سخت و متناسب و عبرت آموز داده بودیم، امروز شاهد ترور ناجوانمردانه بزرگ مردی دیگر از فرزندان این سامان نمی بودیم.
10 – اما نکته بسیار مهم دیگر این که این حادثه تلخ به هیچ عنوان نباید بهانه ای شود برای ضربه زدن به روحیه نیروهای خدوم و فداکار امنیتی، حفاظتی، اطلاعاتی، نظامی و انتظامی و تضعیف این فداییان دین و میهن که در سخت ترین شرایط، امن ترین فضا و بستر را برای حرکت کشور به سمت پیشرفت و آینده روشن فراهم آوردند. نیروهایی که برخلاف برخی سیاسی کاران و اختلاس گران و بعضی دست اندرکاران پرمدعا و ناشایست ، جان خود را برای تامین امنیت مُلک و ملت در طبق اخلاص گذاشته اند.
نکته آخر این که مردم همان طور که شاهد عملیاتی شدن وعده صادق سردار دل های خود در پایان داعش و دستگیری جنایتکار تروریستی مانند ریگی در آسمان و ... بودند، منتظر پاسخ در خور و دندان شکن و پشیمان کننده به عاملان و آمران ترور شهید دکتر محسن فخری زاده هستند.
***************************************
روزنامه ایران**
هوشیاری ملی دربرابر ابعاد ترور دانشمند ایرانی/دکتر محمود واعظی
رئیس دفتر رئیسجمهور
دانشمند شهید دکتر محســن فخریزاده، یک «سرمایه ملی» بود. انسانهایی از این جنس، هم در دوره حیاتشان منشاء خیر و برکت و پیشرفتاند، هم در شــهادتشان کشــش و جوهــــری هست که میتواند مایه همدلی و انسجام ملی شود. انسجامی که ما را در ادامه راه شهید مصممتر میکند و مایه بالندگی و پیشرفت بیشترکشور میشود. آنچه این انسجام را به خطر میاندازد، تسری دادن کشمکشهای مرسوم سیاسی به این دست موضوعات است. افراط در رقابتهای جناحی، آفتِ سیاستورزی عالمانه است. تعمیم بیمحابای این رقابتها سرمایههای ملی را به مسلخ میبرد و گاهی دقیقا حرکت در مسیری است که مختصات آن را دشمن تعریف کرده است. از زمانی که دانشمند ارزنده دفاعی و هستهای کشورمان بشکل ناجوانمردانهای به شهادت رسیده ...
متأسفانه باز هم شاهدیم که برخی فعالان و گروههای سیاسی، قدرت تشخیص و تفکیک مسائل ملی و جناحی را از دست دادهاند؛ عدهای انگشت اتهام را به سمت نیروهای خدوم امنیتی و نیروهای جانبرکف حفاظت گرفتهاند، عده دیگری نیز به شکل غریبی ترور اخیر را به عملکرد دولت و مذاکرات هستهای ربط میدهند.
جمهوری اسلامی ایران پیش از این نشان داده جنایتهایی از این دست را بیپاسخ نمیگذارد. بدون تردید خون پربرکت شهید فخریزاده نیز پایمال نخواهد شد. در این میان اما نباید فراموش کرد که رویدادهایی مثل ترور ناجوانمردانه اخیر، از جنس «امنیت ملی» است و تصمیمگیری و کنشگری حول مسائل اینچنینی، حائز ظرافتها و ملاحظات پیدا و پنهان است. ممکن است برخی که احساساتشان در اثر جنایت سبعانهی اخیر جریحهدار شده، ضرورت توجه به این ملاحظات را ندانند اما از سیاسیون، خصوصاً کسانی که از شرایط کشور آگاهی یا تریبونی در اختیار دارند، انتظار این است که مختصات واقعه را بدرستی بفهمند و با کشاندن چنین موضوع راهبردی و مهمی به میدان رقابتهای جناحی، مرتکب اشتباه محاسباتی نشوند. اشتباه خسارتباری که نه تنها انسجام ملی را خدشهدار میکند، که مکمل پازل تروریستهاست و اتمام کار ناتمام آنها به حساب میآید.
در جنایاتی از جنس ترور شهید فخریزاده، علاوه بر هدف سخت که حذف فیزیکی یک فرد موثر است، برخی اهداف نرم هم در فضای افکار عمومی نیز دنبال میشود. ایجاد شکاف و انشقاق و تشدید اختلافات داخلی از جمله این اهداف است. ایدهآلترین حالت برای تروریستها این است که بعد از جنایت آنها، اختلافات داخلی در کشور بوجود آید و اولویتها فراموش شود. اولویت امروز در جمهوری اسلامی ایران این است دولت و ملت و همه نیروهای سیاسی، حول خون پاکی که بر زمین ریخته، گرد هم آییم و علیه منافع دشمنان قسمخورده این مرزوبوم همقسم شویم. اولویت این است که با وحدت و یکپارچگی، راه آن شهید ارجمند را ادامه دهیم و کارهای بر زمین مانده او را به سرانجام برسانیم. ما نباید اجازه دهیم که نقش دشمن صهیونیستی که مقصر اصلی ترور است، در پس غباری که در اثر رقابتها و بگومگوهای سیاسی بیموقع و بیجا به هوا برخاسته پنهان بماند.
بازخوانی دقیق روند حادثه در فضایی آرام و بدور از هیجانات رسانهای، برای جلوگیری از وقوع حوادث مشابه در آینده ضروری است و قطعا توسط مراجع مسئول انجام خواهد شد. اما بسط فضای اتهامزنی و شماتت در عرصه عمومی، در فضای ابهامآلودی که هنوز ابعاد حادثه مشخص نیست، چه کارکردی دارد؟ واکنشهای مردمی و پرسشگری رسانهها قابل درک است اما هیچ کجای دنیا، افرادی که مسئولیت رسمی دارند موضوعات مرتبط با امنیت ملی را به عرصه عمومی نمیکشانند و آن را دستمایه تسویهحسابهای سیاسی نمیکنند. جفا به دولت و هجمههای سازمانیافته، نه برای اعضای دولت و نه برای مردم اتفاق تازهای نیست اما برخی اتهامات و تخریبها به قدری دور از انصاف است که آه از نهاد هر انسان آزادهای بلند میکند. ما شهید فخری زاده را سرمایه تمام ملت ایران میدانیم اما کسانی که جز از عینک منافع جناحی، توان مشاهده و تجزیه و تحلیل اتفاقات و موضوعات را ندارند، ظاهراً فراموش کردهاند که این شهید بزرگوار در سالهای گذشته عضوی از دولت تدبیر و امید بوده است. حضور اثربخش ایشان در راس موثرترین بازوی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، گام بلندی در راستای شایستهسالاری بوده و حالا به جای اینکه دولت برای استفاده از قابلیتها و توانمندیهای این شهید قدر ببیند، در مظان اتهامات ناروا و شایعات بیاساس قرار گرفته است. از نتایج عجیب این عملیات روانی غیرمسئولانه، یکی این است که شهید بزرگواری که عضوی از دولت بوده و همزمان با تیم مذاکرهکننده، به دلیل نقشآفرینی در توسعه و بالندگی صنعت صلحآمیز هستهای، نشان درجه دو خدمت از دست رئیسجمهور دریافت کرده است (این مسئله به دلیل ملاحظات امنیتی در آن زمان رسانهای نشد) را مخالف دولت بازنمایی میکنند و شهادت مظلومانه او را به برجام ربط میدهند. در گذر ایام و حوادث، آنچه عیار گروهها و فعالان سیاسی را برای مردم روشن میکند، میزان صداقت، تعهد و وفاداری آنها به منافع ملی است. کسانی که منافع و سرمایههای ملی و حتی موضوعات مرتبط با امنیت ملی را فدای منافع جناحی زودگذر میکنند، بدون شک در دراز مدت از موهبت اعتماد مردم بیبهره خواهند ماند. حوادثی از قبیل شهادت دکتر فخریزاده در عین تکاندهندگی و دشواری و غمانگیز بودن، فرصتی برای اجماع و وحدت ملی برای پیشرفت و بالندگی ایران فراهم میکنند و این خاصیت خون پربرکت شهید است. اقدامات و کنشهایی که چنین سرمایهای را میسوزاند، بدون تردید برای کشور دلسوزانه و برای مردم قابل بخشش نیست. ما نیاز داریم تا با بازتعریف حدود و ثغور رقابتهای سیاسی، سرمایهها و موضوعات استراتژیک ملی را از گزند این رقابتها مصون نگاه داریم. این مسئولیتی است که بر دوش همه جریانها و گروههای سیاسی قرار دارد.
***************************************
روزنامه شرق **
«تخریب سریع» به جای دیگر گزینه ها/کیومرث اشتریان .استاد دانشگاه تهران
شماری از اقدامات مشکوک و بحرانزا در هفتههای اخیر در منطقه انجام شده که ترور شهید فخریزاده آخرین آنهاست. ورود B52، درخواست ترامپ از مشاوران ارشد امنیت ملی برای اجرای گزینههای حمله به ایران و... نمونههای دیگر این اقدامات جنگافروزانه آمریکا و متحدان منطقهای آن است. سناریوهای گوناگونی میتواند طراحی شده باشد که هریک باید به دقت بررسی و احتمالسنجی شوند. ترور ناجوانمردانه و غیرانسانی شهید فخریزاده میتواند در چارچوب این سناریوها بررسی شود. هرچند فرمانده محترم سپاه گفته جنگ نظامی از گزینههای دشمن خارج شده؛ اما بررسی سناریوی «تخریب همهجانبه و سریع»، حتی با احتمال کم، مفید است و بصیرت ما را درباره رخدادهای آینده بیشتر میکند و سبب میشود مسئولان در شرایط گوناگون دچار انفعال نشوند. نکته کلیدی این است: سناریوی «تخریب همهجانبه و سریع» در گرو جنگ کوتاهمدت است. به دلایل اجتماعی، ایجاز و ایهام را در پیش میگیرم؛ باشد که درس گیریم و مراقب باشیم. در اینجا ما با تصورات ذیربطان مواجهیم، برداشتهای تحلیلی-عقلانی آنان را به تصویر میکشیم و خود را در جای آنان قرار میدهیم تا کنش احتمالی آنان را درک کنیم. به مؤلفهها و شرایطی که سناریوی تخریب را محتمل میکند، توجه کنید:
1- «سیاست تخریب همهجانبه و سریع» به معنای تخریب زیرساختهای اقتصادی، صنعتی و نظامی یک کشور بدون درگیرشدن در یک جنگ طولانیمدت است. این، یک سناریوی دوپهلوست که تخریب سریع و همهجانبه و بیاعتبارکردن رژیم سیاسی و بهویژه نظامیان را در نظر دارد.
2- شکست «سیاست تغییر رژیم» که اسرائیل و سعودی و آمریکا در آرزوی آن هستند اینان را سرخورده کرده است. بوی سلاحهای پیشرفته، سعودیها را مست کرده و «سیاست تخریب همهجانبه و سریع» را برای آنان جذاب میکند. مطالعه خاطرات برخی سیاستمداران غربی از سعودیها بهخوبی این آرزوهای تخریب را نشان میدهد. انتخابنشدن مجدد ترامپ سرخوردگی دوچندانی را برای این سه رژیم پدید آورده و گزینه تخریب را وسوسهآمیزتر کرده است.
3- چنین سیاستی اساسا آنگاه اتخاذ میشود که کشور یا کشورهای مهاجم درگیر جنگ طولانیمدت نشوند. نکته کلیدی این سناریو همینجاست؛ باید فرصت برای زدن و فرارکردن در کوتاهمدت فراهم باشد.
4- ترامپ رئیسجمهور قانونی است و تا آخرین لحظه از اختیارات لازم برخوردار است؛ اما در وضعیت «بیمسئولیتی» سیاسی است و تبعات سیاسی و حقوقی اقداماتش گریبان او را نخواهد گرفت. فقدان مسئولیت سیاسی شخص دونالد ترامپ کفایت نمیکند.
5- بایدن هم از «سیاست تخریب سریع» سود میبرد؛ چون تصور این است که کشور تخریبشده موضع ضعیفتری در مذاکرات آتی خواهد داشت. همین استدلال درباره اروپا هم صادق است.
6- روسیه. «همسایه ضعیف به سوی تو میآید، اگر درگیر تهدید بزرگتری باشد». یک تحلیل تجربی! همین.
7- چین. اوضاع این کشور درباره «سیاست تخریب سریع» قدری بغرنجتر است؛ چون وابستگی روزافزونی به منطقه خلیج فارس و دریای عمان پیدا کرده است. فراموش نکنیم وابستگی چین به تنگه مالاکا، بندر گوادر را برای چین دارای اهمیت استراتژیک کرده است؛ بنابراین جنگ طولانی را برنمیتابد. اگر سناریوی «تخریب همهجانبه و سریع» با جنگ کوتاهمدت حاصل شود، چین با آن مشکلی ندارد.
8- وقوع جنگ کوتاهمدت به سود اسرائیل است. بازی دو سر برد است. عمق کینه بین کشورهای عربی و ایران را بیشتر و آنها را وابستهتر میکند. همین تصورات و تحلیلهاست که رژیم صهیونیستی را به ترور شهید فخریزاده رسانده است.
واکنش ایران به این ترور، در محاسبات این رژیم، برای زمینهسازی اقدامات بعدی است. دامنه واکنش ایران تعیینکننده واکنش آنان است و میتواند آنها را به اقدامات دیگری وادار کند. از سوی دیگر، نبود واکنش «متناسب» از سوی ایران، میتواند آنها را جریتر کرده و تخریب وجهه مسئولان مرتبط را فراهم کند.
9- اگر چنین جنگی کوتاهمدت باشد، سناریوی تخریب به اهدافش رسیده است؛ اما اگر طولانی شود؛ یعنی چند ماه طول بکشد، همه چیز به «آستانه حساسیت» بستگی خواهد داشت.
10- اما آستانه حساسیت چیست؟ آنگاه که ضربات، کارایی «مفید» خود را برای مهاجمان از دست بدهند و کشورِ هدف «چیز» بیشتری برای ازدستدادن نداشته باشد یا اینکه مردمان، مانند یمن، آنقدر فقیر باشند که ضربات سعودی به خانههای خاکی اصابت کند، یمن به آستانه حساسیت رسیده است و حملات بیشترِ سعودیها کارایی نخواهد داشت.
11- هر کشوری که زودتر به آستانه حساسیت برسد «موفقتر» است. به طریقی «پارادوکسیکال» طولانیشدن جنگ میتواند به نفع کشور ضعیفتر باشد و نه به نفع مهاجمان؛ چون هدف آنها ضربه و تخریب سریع بوده است و در معادلات اقتصادی جهان «غیرقابل پیشبینیبودن» برای کشورهای منتفع از اقتصاد نظم جهانی آسیبرسان است. جنگ طولانی بیثباتی اقتصادی را در پی دارد؛ بنابراین آنگاه که سیاست تخریب از نقطه مطلوبیت نهایی بگذرد، پیامد مثبتی برای مهاجمان در پی ندارد.
12- کشوری که مورد حمله واقع میشود، باید توان خود را در طولانیشدن ببیند و نه در کوتاهشدن آن. گفتیم که سناریوی «تخریب همهجانبه و سریع» در گرو جنگ کوتاهمدت است. بازدارندگی در صورتی محقق میشود که ظرفیتی برای طولانیشدن جنگ وجود داشته باشد. این ظرفیت در گرو تعداد و تأثیر موشکهاست.
13- طولانیشدن نیز نقطه مطلوبیت نهایی دارد، اینبار برای کشور ضعیف: اجماع قدرتها، سلاح اتمی، هیروشیما، ناکازاکی.
14- جنگ آزمونی برای گنبد آهنین و کارایی موشکهاست. امید که چنین آزمونی پیش نیاید.
***************************************