روزنامه کیهان **
آیا اقتصاد و رفع تحریمها برای برجامیان مهم است؟/ جعفر بلوری
اینکه «دونالد ترامپ و جو بایدن با هم فرق دارند یا نه» و
«پیروزی بایدن برای ایران خوب است یا خیر؟» مدتی است از سوی یک جریان سیاسی و به عمد در حال تبدیل شدن به، نه صرفاً
«یک مسئله» که، به «مسئله اول کشور» است، آن هم در شرایطی که کشور بهشدت نیاز به پرهیز از حاشیه و در میدان بودنِ دولتمردان دارد. این رَوَند گاهی آنقدر شور میشود که میتوان ردپای مُبلّغان آن را در لایحه بودجهای که دیروز با اسنپ! تقدیم مجلس شد، دید. در لایحه بودجه سال 1400، فروش روزانه 2 میلیون و 300 هزار بشکه نفت پیشبینی شده است! که بهنظر میرسد بیارتباط با نگاه این طیف به آمدن بایدن و رفع تحریمها نیست. همینقدر مضحک!
اما چرا این طیف اینقدر از آمدن بایدن خوشحالند؟ چرا برخی از این طیف، درست مثل کارکنان ستاد انتخاباتی بایدن در حال تبلیغ نتایج به اصطلاح درخشان! پیروزی او برای ایرانند و اگر کسی به این رویکرد انتقادی میکند او را به توپ بسته و میگویند، «شما هم از رفتن ترامپ ناراحتید؟» اصلا آمدن و رفتن یک رئیسجمهور هزاران کیلومتر آنطرفتر، چه ربطی به توسعه اقتصادی یک کشور دیگر دارد؟ اصلا آیا آنها واقعاً معتقدند با آمدن یک دموکرات در آمریکا، اوضاع اقتصادی ایران بهبود مییابد یا نه مسئله اصلا اقتصاد نیست و پای مسائل مهمتر و پیچیدهتری در میان است؟!
قبلاً در همین ستون نوشته بودیم، باز هم تکرار میکنیم که، بین ترامپ و بایدن تفاوت بسیار است. از اسم و سن و قیافه و وزن آنها بگیر تا برنامهها و روشهایی که در اجرای طرحهای خود در داخل و خارج آمریکا. مگر میشود دو نفر در دنیا پیدا کرد که با هم تفاوت نداشته باشند؟! بنابر این ما هم وجود تفاوت بین این دو را انکار نمیکنیم. اما آیا در دشمنی با ایران هم بین این دو تفاوت هست؟ پاسخ این سؤال نیز «آری» است. در نفسِ دشمنی با ایران و «هدف» چطور؟ اینجا دیگر پاسخ «آری» نیست. آنها در نفس دشمنی با کشورمان و هدفی که دنبال میکنند، هیچ اختلافی - تأکید میشود - هیچ اختلافی با هم ندارند. این را ما نمیگوییم خود بایدن میگوید.
ستوننویس نیویورکتایمز، دیروز پس از مصاحبه با جو بایدن درباره موضع او حول برجام اینطور نوشت: «دیدگاه بایدن و تیم امنیت ملی او این است که وقتی توافق از سوی دو طرف احیا شد، باید یک دور بسیار کوتاهی از مذاکرات برگزار شود تا زمان محدودیتها بر تولید مواد شکافپذیر در ایران که میتواند برای ساخت بمب [اتم] به کار رود، افزایش یابد - زمانی که طبق توافق کنونی ۱۵ سال است- و همچنین به فعالیتهای منطقهای شرورانه ایران از طریق نوّابش در لبنان، عراق، سوریه و یمن نیز بپردازد... در حالت ایدهآل، تیم بایدن میخواهد شاهد این باشد که مذاکرات آتی نه تنها شامل امضاکنندگان اصلی توافق - ایران، آمریکا، روسیه، چین، انگلیس، فرانسه، آلمان و اتحادیه اروپا - باشد، بلکه همسایگان ایران مخصوصاًً عربستان سعودی و امارات عربی متحده را نیز دربر گیرد... از نظر تیم بایدن نگرانی امنیت ملی آمریکا اکنون تحت کنترل درآوردن مجدد برنامه هستهای ایران و نظارت کامل بر آن است... از دید آنها، تولید سلاح اتمی در ایران تهدید مستقیم امنیت ملی برای ایالات متحده و
رژیم جهانی کنترل تسلیحات اتمیِ اِنپیتی است...».
حالا شما بفرمائید! تفاوتی در دشمنی و اهداف این دو در مواجهه با ایران در این موضع که 24 ساعت از اتخاذ آن نگذشته، میبینید؟ اینجا دیگر حتی در شکل دشمنی بایدن و ترامپ با برنامه هستهای ایران نیز تفاوت زیادی دیده نمیشود جز اینکه، بایدن در چارچوب «برجام» بهدنبال گرفتن سایر مولفههای قدرتمان است و ترامپ خارج از چارچوب برجام بهدنبال گرفتن سایر مولفههای قدرتمان بود. پس هر دو بهدنبال گرفتن مولفههای قدرتمان هستند! نیستند؟!
آن طیف سیاسی که در ایران بهدنبال تحریف واقعیت و بزک «بایدن» هستند، آیا مواضع بایدن را ندیدهاند؟ بعید است ندیده باشند. این طیف آنقدر ریز، اخبار مربوط به ایشان را دنبال میکنند که حتی میدانند، چند دورَگه ایرانی - آمریکایی ممکن است! در دولت بایدنی که هنوز نیامده حضور داشته باشد! آیا نمیدانند، کشورها با تلاش، زحمت، فداکاری، فرمول، برنامه و... توسعه مییابند نه با نزدیک یا دور شدن به کشوری دیگر؟ این را هم میدانند. پس مسئله آنها چیست؟ شاید هدف آنها اصلا رفع مشکلات اقتصادی و حتی رفع تحریمها هم نباشد. بهعنوان فقط یک مثال، به این مورد توجه کنید:
مجلس طرحی را آماده کرده که با آن، اروپاییها را وادار به اجرای تعهدات برجامیشان کرده و تحریمها را لغو کند. اما دولت محترم و تیم رسانهای آن با این طرح بهشدت و به شکل عجیبی مخالفت میکنند. طی همین یکی دو روز گذشته، شدت و موج موضعگیریها علیه طرح ضدتحریمی مجلس خیلی تندتر و شدیدتر از تمام موضعگیریهایشان علیه اروپا و آمریکایی بوده که این تحریمها را به کشورمان تحمیل کردهاند! آیا اینطور بهنظر نمیرسد که هدف این طیف - یا دستکم هدف اول این طیف - رفع تحریمها و گشایش اقتصادی نیست؟! که اگر بود، باید به استقبال مجلس میرفتند. جالب اینکه این طرح در چارچوب برجام هم هست. پس مسئله چیست؟
بهنظر میرسد، مسئله بخشی از این طیف، اصلا اقتصاد و تحریم نیست. علاوه بر آنچه در بالا اشاره شد، دلایل دیگری نیز برای این ادعا وجود دارد. مثلا همین که برای رفع برخی مشکلات حلشدنی اقتصادی، «جدی» کار نمیکنند. یا چوب لای چرخ کسانی میگذارند که دارند کار میکنند. رفع معضل «فساد» یا گرانیهایی که هیچ ارتباطی نه به ارز دارند نه با خارج از کشور، برخی شلختگیها و سوءمدیریتها که شنیدن آن عرق شرم بر پیشانی مینشاند و... همه این سؤال را به ذهن متبادر میکند که «نکند کاسهای زیر نیمکاسه است!»
اگر مسئله آنها، اقتصاد و رفع تحریمها نیست، پس چیست؟ برای یافتن پاسخ این سؤال باید دید، این معضلات چه آوردهای برای آنها دارد و اینکه در پوشش راهحل، «آدرس کجا را میدهند»؛ پاسخ همانجاست. آورده معضلات اقتصادی برای این طیف، دستکم در سال 92، «قدرت» بود! شاید برای انتخابات 1400 خوابهایی دیده باشند که در اینجا به آن نمیپردازیم. اما آدرسی که در پوشش راهحل میدهند. برخی از این طیف صراحتاً میگویند «برای حل معضلات اقتصادی باید مسائلمان را با آمریکا حل کنیم».
مسئله ما با آمریکا «استقلال» ماست و اینکه «نظمی را که فاتحان جنگ جهانی دوم به زور بر دنیا تحمیل کردهاند قبول نداریم». رژیم صهیونیستی را که همین چند روز پیش، یکی دیگر از دانشمندان کشورمان را ترور کرد، تروریست و نامشروع میدانیم و به متحدانمان در منطقه و دنیا کمک میکنیم. وقتی این طیف میگویند، «مسئله هستهای را حل کردیم. باید برویم سایر مسائلمان را هم با آمریکا حل و فصل کنیم» دقیقاً منظورشان همین مواردی است که اشاره کردیم (و موارد دیگری که بیان آن را به زمان دیگری موکول میکنیم). به نظر میرسد که برخی از اعضای این طیف در واقع با انقلاب 57 مخالف باشند! راهحلشان میگوید برگردیم به قبل از انقلاب. این را بعضاً، نه به تلویح که به تصریح میگویند. برخی از این طیف به گفته شیمون پرز، رئیس اسبق رژیم صهیونیستی، سرمایههای اسرائیل در ایرانند.
در صورت «درست» فرض کردن این تحلیل، میتوان ریشه برخی معضلات اقتصادی که هیچ منطق اقتصادی پشت آنها وجود ندارد را در نفوذیهای رخنه کرده در برخی از مراکز مشاورهدهنده و یا تصمیمساز یافت!! اینجا نقش دشمن بیرونی و تحریمها را در بهوجود آمدن این معضلات رد نمیکنیم اما به گفته همین طیف، تنها 30 درصد مشکلات اقتصادی، عامل خارجی دارد و بقیه، حاصل سوءمدیریت است!
انشاءالله که تحلیلمان غلط باشد اما بهنظر میرسد، در هفت هشت ماه آینده، با این طیف مسئلهها خواهیم داشت. دو قطبی
«معیشت-مذاکره» خطی است که این طیف برگزیده و قصد دارد در مدت باقیمانده از دولت آقای روحانی، معیشت مردم را به آن گره بزنند. به بازار، اخبار و گزارشهایی که بعد از طرح برجامی مجلس روی خروجی رسانههایشان قرار میگیرد نگاه کنید! به تحریفهای عجیبی که از شخصیت عظیم شهید محسن فخریزاده میکنند دقت کنید! انگار معیشت مردم را به گروگان گرفته و برای حفظ شأن برجامی که تمام گرفتاریهای اقتصادی و امنیتی این سالهای ما از آن است، خط و مرزی نمیشناسند. دانشمندی را که ایران را اتمی کرد، جزو گروهی جا میزنند که، توان هستهایمان را زیر بتن دفن کرد!
***************************************
روزنامه وطن امروز**
عربستان سعودی توفان درو خواهد کرد/دکتر عباس مقتدایی*
1- رژیم سعودی جایگاه خود در میان ملتهای مسلمان را از دست داده است. سعودی با انجام اقداماتی که عملا بازی در نقشه آمریکا و رژیم صهیونیستی است، به سرعت تنزل جایگاه پیدا کرده است.
در سالهای گذشته اینگونه بود که عربستان تلاش میکرد به عنوان یک کشور در اردوگاه ملتهای مسلمان نقشآفرینی کند ولی قطعا در ماههای اخیر این جایگاه به سرعت تنزل یافته و دیگر ملتهای مسلمان ارزشی برای اقدامات یا گفتار رژیم آلسعود قائل نیستند.
عربستانیها با باز کردن پای رژیم صهیونیستی به منطقه و ایجاد پیمانهایی با این رژیم کودککش، قطعا به روند اضمحلال و از دست دادن قدرت خود نزدیک میشوند.
2- نمونههایی نظیر عراق، مصر و کشورهایی چون لیبی از جمله حکومتهایی بودند که در خلال رفتارهای حکمرانان خود نشان دادند ابزاری در دست آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند؛ آمریکا از این رژیمها به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف خود استفاده کرد و بعد از مدتی آنها را از مصدر کار ساقط کرد.
3- ما دیدگاه اصولی وحدت جهان اسلام را دنبال میکنیم اما در این مقطع معتقدیم سعودی از ارزشهای اسلامی و قرآنی دور شده و پیام قرآنی که نباید تسلط بیگانگان و کفار را ایجاد کرده و تحت سیطره آنها باشیم از سوی شاهزادگان سعودی نقض شده است.
ملت عربستان قطعا در برابر این مسأله در میانمدت واکنش نشان خواهد داد و آنچه امروز حکمرانان سعودی میکارند، بادی است که توفان درو خواهند کرد. بدون شک براساس آموزههای قرآنی، کسانی که به آرمان امت اسلامی خیانت کنند، محکوم به نابودی هستند.
توصیه ما به حکمرانان عربستان این است که به ارزشهای دینی و اسلامی برگشته و بیش از این برخلاف قرآن عمل نکنند.
بدیهی است رژیم اشغالگر قدس و آمریکا از حفره ایجادشده میان ملت و دولت عربستان استفاده کنند، زیرا آمریکا و رژیم صهیونیستی به دنبال منافع خود در منطقه هستند و در این میان عربستان باید دقت نظر داشته باشد از دامی که رژیم صهیونیستی و آمریکا برای آنها طراحی کرده و شاهزادگان سعودی را در آن گرفتار کردند، خارج شود نه اینکه بیشتر خود را در این باتلاق گرفتار کند.
بیتوجهی حکمرانان عربستان سعودی، آینده شاهزادگان سعودی را با مشکلات جدی و حتی نابودی مواجه خواهد کرد.
* نایبرئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس
***************************************
روزنامه خراسان**
دعوای اصلی بودجه 1400 کجاست؟/مهدی حسن زاده
عقل سلیم اقتضا می کند که افراد در مواجهه با چگونگی مدیریت اقتصادی خود، ابتدا به درآمد و منابعی که دارند، نگاه بیندازند و سپس هزینه ها را به ترتیب اولویت در حد منابع فهرست کنند. مگر در مواردی که منابع کم و هزینه های ضروری مثل خوراک و سلامت به حدی زیاد باشد که فرد برای پاسخ به نیازهای ضروری خود مجبور باشد ابتدا هزینه های خود را فهرست کند و سپس منابع مورد نیاز را ولو به قیمت فروش دارایی های ارزشمند خود یا استقراض از دیگران تامین کند.بودجه در اقتصاد ایران سال هاست چنین شرایطی دارد. اتکای بیش از نیم قرن به درآمد سرشار نفتی و افت شدید این درآمد در دهه 90 کل ساختار بودجه را تغییر داد ولی در اجرا متولیان اقتصاد با امید به رفع تحریم ها و فروش مجدد نفت سعی کرده اند، اصلاحاتی را که موجب پایدارسازی بودجه می شود، به تاخیر اندازند.واقعیت این است که 80 درصد بودجه سالانه شامل هزینه های اجتناب ناپذیری است که نمی توان از آن چشم پوشید. از حقوق و دستمزد کارمندان و بازنشستگان تا بازپرداخت اصل و سود استقراض های قبلی، هزینه هایی است که نمی توان نادیده گرفت. به همین دلیل برای صرفه جویی صرفا می توان روی 20 درصد بودجه حساب باز کرد، بنابراین در عمل برای تراز کردن بودجه باید به سمت افزایش منابع رفت.دقیقا مشکل همین جاست که سال هاست بحث اصلی بودجه که کشف منابع جدید درآمدی است به حاشیه می رود و دعوای بودجه به مصارف کشیده می شود. از همین روزهاست که بحث بر سر افزایش انواع یارانه ها و پرداختیهای مختلف به مردم شروع شود، بدون این که بحث جدی و مبنایی بر سر منابع تامین آن صورت گیرد. بحث اصلاحات ساختاری بودجه دقیقا ناظر بر همین مسئله است که چگونه باید منابع بودجه را افزایش داد. بنابراین به نظر می رسد اولویت اصلی لایحه بودجه 1400 باید بررسی منابع مطرح شده در این لایحه و اصلاح در آن باشد.به طور مشخص سال هاست 2 موضوع مبنایی مرتبط با تامین منابع جدید برای بودجه، روی میز برخی اندیشکده ها و پژوهشگاه هاست و حتی در سازمان های متولی آن نیز به مرحله تدوین لایحه یا طرح رسیده است، اما عزم جدی برای نهایی کردن آن ها دیده نمی شود. پایه های جدید مالیاتی شامل مالیات بر مجموع درآمد، مالیات بر عایدی سرمایه و مالیات بر خانه های خالی و املاک و خودروهای لوکس، سال هاست درگیر عزم جزم نشده مسئولان و متولیان است. علاوه بر این موضوع فروش اموال مازاد دولتی نیز طی سال های اخیر درگیر مقاومت ها و تعلل های سازمان ها و وزارتخانه هایی است که حاضر نیستند دل از اموال مازاد خویش بکنند.در هر صورت به نظر می رسد دولت باز هم سراغ ساده ترین راه رفته و با فرض گرفتن رفع تحریم ها و فروش حدود 2 میلیون بشکه نفت در روز و علاوه بر آن پیش فروش معادل 400 هزار بشکه نفت در روز، دوباره به سراغ نفت رفته است. راهی که ساده ترین راه است ولی کاملا وابسته به توافقی سیاسی است که معلوم نیست با حضور بایدن رخ دهد. این در حالی است که برآورد چند صد هزار میلیارد تومانی از اموال مازاد دولت که فروش یا مولدسازی چند ده هزار میلیارد تومان آن به شرط پیگیری و جدیت، شدنی است و همچنین امکان درآمدزایی چند ده هزار میلیارد تومانی از پایه های مالیاتی جدید بخش هایی هستند که می توانند بخشی از وابستگی خطرناک مجدد به درآمد نفتی را جبران کنند.در هر صورت چنان که چند روز قبل معاون اول رئیس جمهور گفت: «بودجه چوب ادب دولتمردان است» اما واقعیت این است که این چوب ادب، پیکر مردم را نیز می نوازد! آن جایی که کسری بودجه خود را در قالب استقراض از بانک مرکزی و رشد نقدینگی و تورم نشان می دهد. اکنون نیز به جای امید بستن به فروش بیشتر نفت که اختیار آن تا حدی در دست ساکن جدید کاخ سفید است، باید به فکر منابع جدید درآمدی بودجه بود تا با نشان دادن وابستگی کمتر به درآمد نفت، امکان چانه زنی بیشتر برای احقاق حقوق خود را داشته باشیم و بودجه را از ناترازی فعلی به تعادلی اطمینان بخش برسانیم.
***************************************
روزنامه ایران**
دو فرض غلط یک مصوبه/حسین مرعشی
سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی
جای تأسف بسیار دارد که قواعد سیاستورزی حرفهای در ایران، فارغ از تفاوتهایی که بین نگاهها و گرایشهای مختلف وجود دارد در موارد بسیاری درگیر مسائل شعاری و غلبه احساسات بر عقل و منطق شده است. گو اینکه سیاستورزی و بالاتر از آن، کشورداری مترادف و همسنگ طرح شعار است. این وضعیت را میتوان به روشنی در ماجرای بخشی از واکنشهای اخیر به ترور شهید محسن فخریزاده و خصوصاً طرح مصوب مجلسیها مشاهده کرد؛ طرحی که در عنوان آن بحث کاهش تحریمها مطرح شده اما با ابتداییترین محاسبات میتوان ثابت کرد که نتیجه آن کاملاً عکس این خواهد بود. ماجرا بسیار ساده است؛ امروز در منطقه خاورمیانه میتوان گفت که بالانس قدرت اصلی در دوگانه ایران-اسرائیل تبلور پیدا میکند. حتی ایفای نقش قدرتهای دیگری چون عربستان یا بازیگرانی مانند امارات متحده عربی نیز تا حد زیادی متأثر از این دوگانه است.
تقابل جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی تقابلی با ریشههای عمیق استراتژیک، عقیدتی و تاریخی است. در این دوگانه ما دارای بازاری بسیار بزرگ و اقتصادی متوسط هستیم و رژیم صهیونیستی بازاری بسیار کوچک اما اقتصادی پیش رو دارد. در صحنه بینالملل هم هر کدام از طرفین به یارگیریهای خاص خود و ایجاد نقاط نفوذ و تأثیر مختص به خود مشغول هستند. یارگیری رژیم صهیونیستی در میان کشورهای عرب در سالهای اخیر و ورود به فاز جدید آن در ماههای گذشته تا حد زیادی ذیل همین دوگانه و در تلاش برای پیشی گرفتن در حوزه نفوذ نسبت به جمهوری اسلامی ایران قابل تفسیر است، آن هم در شرایطی که ما دچار وضعیت اقتصادی ناپایداری شدهایم که این وضعیت بر معادلات تقابل یاد شده تأثیر مستقیم خواهد داشت. با این توصیف بسیار بدیهی است که ایران در کنار حفظ حمایت و نفوذ خود در محور مقاومت منطقه باید به فکر نفوذ و مقبولیت دیپلماتیک اش در ابعاد دیگر هم باشد تا بتواند به شکل مؤثرتری با رقیب و دشمن اصلی خود یعنی اسرائیل تقابل نرم داشته باشد. از این منظر هر گونه انزوا و تحدید روابطی برای ایران به مثابه یک امتیاز حیاتی برای رژیم صهیونیستی خواهد بود.
در ابعاد جهانی هم اوضاع ما قبل و بعد از برجام کاملاً روشن است. ما از فضایی که دارای کمترین متحد بینالمللی بودیم و ذیل شدیدترین تحریمهای اجماعی شورای امنیت قرار داشتیم به فضایی رسیدیم که اروپا بهعنوان مهمترین همپیمان امریکا در چند مرحله پشت سر هم، در تقابل میان ایران و امریکا طرف ما را گرفت. در این صحنه جدید امریکا یک انزوای تاریخی و بینظیر را در شورای امنیت، آن هم در مقابل ایران تجربه کرد. در صحنه بینالمللی هم کاملاً روشن بود که مخالفان برجام رهبران کدام کشورها بودند و چه قصد و منظوری از مخالفت خود داشتند.
شاید گفته شود موقعیت شکل گرفته برای ایران در مقابل امریکا در ماههای گذشته هیچ ما به ازای اقتصادی برای جامعه نداشته. حتی اگر قصد را بر صحت این ادعا نیز بگذاریم منطق به ما میگوید تا اینجای کار تمام هزینههای رسیدن به این مرحله و به دست آوردن این سطح از مقبولیت و وجاهت بینالمللی را پرداخت کردهایم. در شرایطی که میتوانیم به آوردههای اقتصادی این موقعیت در ماههای پیش رو خوشبین باشیم، از دست دادن تنها برگ برندهای که این موقعیت را برای ما ایجاد کرده یعنی برجام، چه منطقی خواهد داشت؟
برای تصمیمی که در مجلس گرفته شده میتوان سه فرض در نظر گرفت. فرض خوشبینانه این است که نمایندگان برای مواجهه با خواستههای احتمالی دولت بعدی امریکا برای بازگشت به برجام، در حال تدارک تدبیری هستند تا دست ایران هم برای شرط گذاری متقابل خالی نباشد. اما مهلتهای زمانی تصویب شده در این طرح چنین احتمالی را رد میکند چرا که همه این بازههای زمانی ناظر به تاریخهای قبل از آغاز به کار دولت بایدن هستند. فرض دوم میتواند این باشد که عزیزان نماینده اساساً متوجه حساسیتهای زمان و مکان و تأثیرات چنین اقداماتی روی منافع ایران نیستند و با محاسبه غلط نتایج و ثمرات این طرح، اقدام به تصویب آن کردهاند. در نهایت فرض سوم و بدبینانه نیز میتواند این باشد که نمایندگان محترم و رقبای عزیز دولت فعلی علاقه دارند تا پیامی از ایران به خارج برسد که قبل از استقرار دولت بعدی، امکانی برای پیشرفت در مذاکره و گفتوگوهای برجامی وجود ندارد و قدرت تصمیمگیری در این خصوص در اختیار دولت فعلی نیست. البته هر انسان وطندوست و عاقلی تمایل ندارد که صحت این مورد بیش از یک فرضیه احتمالی باشد چرا که معنای آن معطل کردن زندگی 80 میلیون نفر و استمرار فشار اقتصادی بر آنها به مدت حداقل 10 ماه دیگر خواهد بود.
اما با هر فرضی تاریخ سالهای اخیر نشان داده که معنای به هم زدن برجام در صحنهآرایی بینالمللی برای ایران تنها انزوای خودخواسته و بیشتر خواهد بود؛ انزوایی که بهترین هدیه به سران رژیم صهیونیستی است تا پیشروی اقتصادی و سیاسی خود در منطقه ما را تشدید کنند و برای تخطئه سیاستهای جمهوری اسلامی بهانه کافی را داشته باشند. از یاد نبریم که حتی دوستان نزدیک ما مانند چین و روسیه در سالهای 84 تا 92 چطور با تصویب 6 قطعنامه بسیار سنگین و تهدیدکننده علیه کشورمان با اروپا و امریکا همراهی کردند. از عزیزان مجلس باید پرسید امروز چه تضمین تازهای کشف کردهاند که بر اساس آن فکر میکنند با بر هم زدن برجام، یک بار دیگر به آن فضا بر نخواهیم گشت؟ ما امروز به جز قدرتهای شرقی، اروپا را هم در تقابل سیاسی با امریکا در موافقت با خود میبینیم و علاوه بر این بخش مهمی از هیأت حاکمه امریکا هم معترف به اشتباه ترامپ در رفتار با ایران هستند. چیزی که منابع جامعه ما را تأمین خواهد کرد، تبدیل کردن این موقعیت سیاسی به یک موقعیت اقتصادی در چارچوب همکاریها و مراودات تازه است. ما تا اینجا هزینه نزدیک کردن قدرتهای جهان و خصوصاً اروپا را به خود دادهایم و حالا که میتوانیم با درایت و عقلانیت وارد مرحله سوددهی آن برای کشور شویم، چرا باید مسیر را تغییر دهیم؟
به عبارت دقیقتر مجلس دو فرض کاملاً غلط را در اینجا در نظر گرفته؛ اول اینکه خروج از برجام باعث کاهش تحریمها خواهد شد و دوم اینکه در فضای پس از فروپاشی برجام امکان بهبود اوضاع اقتصادی فراهم میشود. باید گفت هر چقدر نه کل دنیا، بلکه همان دوستان ما در دولت قبل در مقابل فشارهای بینالمللی و سیل قطعنامههای سازمان ملل با ایران همکاری کردند، فردای به هم خوردن برجام هم خواهند کرد و هر چقدر اقتصاد ما ذیل آن تحریمها رشد کرد، پس از این هم ذیل تحریم رشد خواهد کرد. و در نهایت در این بازی و چنین صحنهآرایی بدون شک خوشحالترین افراد مقامات اسرائیلی هستند که در خلأ حضور جدی ایران در عرصههای سیاسی و اقتصادی میتوانند به یارگیری خود سرعت ببخشند.
***************************************
روزنامه شرق **
کرونا برملاکننده ضعف درونی کشورها/حمزه نوذری . استاد دانشگاه خوارزمی
اپیدمیها، بهویژه از نوع جهانی آن، میتوانند منجر به تغییرات اساسی و بنیادی در عرصههای مختلف زندگی شوند. درباره پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شیوع ویروس کرونا سخن بسیار گفته شده است. از زمان شیوع این ویروس، کتاب و مقالاتی درباره پیامدها و نتایج زیانبار آن از افزایش میزان بیکاری و فقر تا گسترش خشونتهای خانگی و افسردگی نوشته شده است. ویروس کرونا برملاکننده و توضیحدهنده امور مضمر نیز بوده و ناگفتهها را نیز برملا کرده است. بهنظر میرسد شیوع ویروس کرونا بیش از هر چیزی ویژگیهای نهادی و ساختاری کشورها را آشکار کرده است. به عبارتی اپیدمی ویروس کرونا ساخت درونی کشورها را در مواجهه با این ویروس نشان داد. نحوه مواجهه جوامع با اپیدمی ویروس کرونا، چگونگی گذار کمخطرتر و درعینحال سریعتر از این شرایط و بحث موفقیت و عدم موفقیت برخی کشورها از جمله موضوعات مهم است. در این میان، تجارب موفق و گذار سریعتر و کمخطرتر در مواجهه با شیوع این ویروس و تنظیم حیات فردی و اجتماعی و اقتصادی در صدر مباحث و گفتوگوهای رسانهای قرار گرفته است. اما آرایش مناسب بین دولت، جامعه مدنی و اقتصاد (بازار) برای تنظیم جامعه کدام است؟ رویکرد تنظیمی کدام کشورها موفقتر بوده است؟ کدام کشورها توانستند آمادگی مناسبتری با توجه به سازوکارهای تنظیمیِ داخلی در مواجهه با اپیدمی ویروس کرونا نشان دهند. با شیوع ویروس کرونا، تفاوت و تنوع آرایش بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد مختلف در کشورها روشنتر شد. اما سؤال این است که کدام آرایش کارآمدتر بوده است؛ آرایش انگلوساکسنی، آرایش دولت رفاه، آرایش شرق آسیا یا...؟ به نظر میرسد اپیدمی ویروس کرونا سؤال مهمی پیشِروی ما گذاشته است؟ آیا تفکیک و تمایز عرصه اقتصاد از جامعه مدنی و دولت راهحل مناسبتری است یا ارتباط و تعامل دوسویه میان این سه عرصه؟ سه نکته اساسی را میتوان بیان کرد. نخست، کشورهایی که آرایش مناسبی برای تعامل دو سویه بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد داشتهاند در مواجهه با شیوع این ویروس موفقتر عمل کردهاند و توانستهاند نوآوری نهادی برای تنظیم جامعه در پیش بگیرند. فرض دوم این است که شیوع ویروس کرونا نشان داد که کشورها، حتی کشورهای پیشرفته از نظر ساخت درونی و نهادی تفاوتهای اساسی با هم دارند؛ بهعبارتی، کشورها راهبردها و تنظیمات متفاوتی در ساماندهی داشتهاند. فرض سوم این است که اپیدمی ویروس کرونا چالشهای بیشتری برای کشورهایی که بر مبنای تفکیک بیشتر جامعه مدنی، دولت و بازار شکل گرفتهاند ایجاد کرده است. برخی پژوهشگران، ملیگرایی و دولتگرایی را ماحصل شیوع ویروس کرونا دانستهاند اما بهنظر میرسد این اپیدمی اهمیت رویکرد آرایش مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد را نشان داد. ارتباط، تعامل و ساخت دوسویه میان جامعه مدنی، دولت و اقتصاد (بازار) آسیبپذیری جوامع در مقابل بحرانها را کاهش میدهد، حتی چین نیز بدون همکاری و مشارکت افراد جامعه نمیتوانست اطلاعات و منابع لازم را برای ایجاد کمربند حفاظتی در شهر ووهان ایجاد کند. کشوری که آرایش مناسبتری بین سه عرصه جامعه مدنی، دولت و اقتصاد (بازار) داشته باشد، بهتر میتواند از نیروی کار مراقبت کند، بهداشت عمومی ارائه دهد و جمعیت به حال خود رها نمیشود. به نظر میرسد ایالات متحده آمریکا که بر مبنای تفکیک میان سه عرصه ذکرشده استوار است، مواجهه مناسبی با اپیدمی ویروس کرونا نداشته است. شیوع ویروس کرونا نشان داد که در ایران هیچ مدل ارتباطیای میان دولت، جامعه مدنی و اقتصاد وجود ندارد. به عبارت دیگر، در ایران آرایش مناسبی میان این سه عرصه در مواجهه با شیوع ویروس کرونا وجود ندارد و سردرگمی بسیار زیاد است. در فقدان آرایش و ارتباط مناسب، تضاد میان سه عرصه تشدید میشود و هریک بدترشدن اوضاع را متوجه عرصه دیگر میداند. دولت نابخردی جامعه و عدم تبعیت فعالان اقتصادی از دستورالعملهای ستاد ملی کرونا را سرزنش میکند. جامعه مدنی و فعالان اقتصادی ضعف و ناتوانی دولت را علت اصلی وخامت اوضاع میدانند. ویروس کرونا ضعف و ناتوانی ما در ارتباط مناسب میان سه عرصه را برملا کرد و همزمان قوت کشورهایی را که آرایشی مناسب بین سه عرصه دارند، نشان داد. نمیتوان بیش از این از جستوجوی آرایش مناسب میان جامعه مدنی، دولت و اقتصاد غفلت کرد. دولتگرایی و بازارگرایی دو آرایش نامناسب را در جامعه به وجود میآورند که ضعف و ناتوانی هر دو توسط ویروس کرونا برملا شد.
***************************************