صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۶:۵۵  ، 
کد خبر : ۳۲۹۳۳۵

یادداشت روزنامه‌ها 18 فروردین ماه

روزنامه کیهان **

سوء مدیریت فضای مجازی غفلت یا...؟!/ عباس شمسعلی

رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی امسال خود فرمودند: «[دشمنان] از فضای مجازی هم حداکثر استفاده را دارند می‌کنند. خب متأسفانه در فضای مجازیِ کشور ما هم که آن رعایت‌های لازم با وجود این همه تأکیدی که من کردم صورت نمی‌گیرد و در یک جهاتی واقعاً ول است، که بایستی آن کسانی که مسئول هستند حواسشان باشد. همه‌ کشورهای دنیا روی فضای مجازیِ خودشان دارند اِعمال مدیریّت می‌کنند،

[در حالی که] ما افتخار می‌کنیم به اینکه ما فضای مجازی را ول کرده‌ایم! این افتخار ندارد؛ این به هیچ وجه افتخار ندارد. فضای مجازی را بایستی مدیریّت کرد. از این امکان مردم استفاده کنند، برای مردم بلاشک وسیله‌ آزادی است، خیلی هم خوب است امّا نباید این وسیله را در اختیار دشمن گذاشت که بتواند علیه کشور و علیه ملّت توطئه کند. دارند استفاده می‌کنند از این فضا و هدفشان هم همین است که با شیوه‌های روانی، مشارکت مردم را در انتخابات کاهش بدهند.» این بخش مهم از سخنرانی نوروزی امسال رهبر معظم انقلاب را می‌توان از صریح‌ترین نمونه‌های مواضع و گلایه‌های ایشان در مورد نحوه مدیریت فضای مجازی در کشور دانست.

رهبر معظم انقلاب با توجه به اهمیت موضوع، طی سال‌های گذشته بارها و بارها ضمن تأکید بر اهمیت فضای مجازی و نیاز کشور به تقویت در این حوزه بر لزوم مدیریت صحیح این فضا تأکید کرده و ابعاد مختلفی از تلاش دشمنان برای بهره‌برداری از فضای مجازی رها شده را ترسیم نموده‌اند، اما متاسفانه با همه تأکیدات ایشان در این حوزه همانطور که معظم‌له در سخنرانی نوروزی با گلایه بیان فرمودند موضوع مدیریت صحیح فضای مجازی از سوی متولیان امر و مسئولان کشور مورد غفلت قرار گرفته و توجه کافی به آن صورت نگرفته است. اما آیا «غفلت» تعبیر درست و کاملی برای سوء مدیریت جاری در فضای مجازی کشور و میدان دادن به دشمن برای اثرگذاری مخرب فرهنگی، تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی، شکار ذهن و روح فرزندان و انحراف در مسیر تربیت آینده‌سازان کشور، القای یأس و ناامیدی و پمپاژ جنگ روانی، تحریف و وارونه‌نمایی حقیقت و دروغ و حق و باطل و انواع هجمه‌های هدفمند است؟

 باید گفت غفلت آن است که با یک هشدار یا تلنگر رفع و اصلاح شود اما وقتی بارها علاوه‌بر تأکیدات رهبر انقلاب، از سوی کارشناسان، رسانه‌ها، علما، خانواده‌های نگران و... به روش‌ها و بیان‌های مختلف نسبت به خطرات شیوه فعلی مدیریت فضای مجازی هشدار داده می‌شود و تغییری در این روند خسارت‌بار رخ نمی‌دهد باز هم می‌توان این شرایط را صرفاً محصول غفلت دانست؟

رهبر معظم انقلاب صحنه موجود فضای مجازی و سرمایه‌گذاری و تحرکات دشمنان در این فضا را به صحنه جنگ تشبیه کرده و علاوه‌بر تأکید مکرر بر حیاتی بودن و قوی شدن در فضای مجازی برای کشور فرموده‌اند: «قوی شدن کشور جزو هدف‌های ما است... ابعاد قوّت ابعاد وسیعی است... امروز قوّت در فضای مجازی حیاتی است؛ امروز فضای مجازی حاکم بر زندگی انسان‌ها است در همه‌ دنیا؛ و قوّت در این [زمینه] حیاتی است» (۳/۱/۱۳۹۹)، ایشان همچنین از لزوم داشتن آرایش جنگی در این حوزه سخن گفته‌اند:«امروز دشمنان از لحاظ فضای مجازی، دارند برنامه‌ریزی می‌کنند برای اینکه از این طریق به کشور ضربه بزنند... [دشمن] از لحاظ فضای مجازی آرایش جنگی گرفته؛ در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران بایستی آرایش مناسب بگیرد، باید خودش را آماده کند در همه‌ بخش‌های مختلف» (۱۱/۲/۱۳۹۸).

حال سؤال این است که مسئولان فضای مجازی کشور در بخش‌های مختلف سیاست‌گذاری و ساماندهی و همچنین تأمین زیرساخت‌های مورد نیاز برای قوی شدن، حفظ استقلال و مبارزه در این نبرد مجازی به راستی در جهت قوی شدن حرکت کرده و آرایش جنگی گرفته‌اند؟ آیا رفتار و تحرکات شورای عالی فضای مجازی با تشکیل نامنظم و دیر به دیر جلسات و خروجی‌های کم‌اثر یا مصوبات بدون ضمانت اجرایی و بدون نظارت درست بر روند اجرای آنها، شباهتی به یک اتاق فکر و عملیات در میدان جنگ مجازی دارد؟ آیا رفتارهای عجیب فلان مسئولی که وظیفه خطیر و مهم تامین زیرساخت‌های لازم برای خودکفایی و استقلال کشور در عرصه فضای مجازی کشور و تأمین ابزار و مهمات مورد نیاز رزمندگان و افسران جنگ در عرصه مجازی را دارد اما به جای ارائه گزارش و توضیح درباره چرایی رشد ناکافی و نامطلوب تکمیل شبکه ملی اطلاعات و تقویت توان داخلی در زیرمجموعه‌های آن از جمله حمایت از شبکه‌های اجتماعی و پیامرسان‌ها و موتورهای جست‌وجوی داخلی که از سطح فنی خوبی برخوردار هستند، مشغول بارگذاری لیست آهنگ‌ها و فیلم‌های مورد علاقه خود آن هم در بستر شبکه‌های اجتماعی مخرب غربی است نشان از تدبیر و آرایش جنگی یک فرمانده است؟ این شیوه مدیریت در عرصه نبردی که قابل کتمان نیست خیال دشمن را نگران می‌کند یا آسوده؟  آیا می‌توان تصور کرد فرمانده ترابری یا مسئول ساخت معبر و خاکریز مورد نیاز سربازان در زیر آتش دشمن، به جای انجام وظیفه‌ای که یک لحظه غفلت از آن می‌تواند جان سربازان یا مردم را به خطر بیندازد با فراغ بال و خیال راحت مشغول سلفی گرفتن با در و دیوار باشد؟!

همین حاشیه‌پردازی‌ها و غفلت از عمل به وظایف اصلی از سوی مسئولان فضای مجازی و انفعال شورای عالی فضای مجازی است که باعث شده کشور در زمینه رشد زیرساخت‌های مورد نیاز برای استقلال و قوی شدن در عرصه فضای مجازی با تأخیر روبرو باشد. در همین زمینه رهبر انقلاب تا‌کنون در چند نوبت از تاخیر در تکمیل شبکه ملی اطلاعات گلایه کرده‌اند. ایشان در تاریخ ۲/۶/۹۹ اظهار داشتند:«شبکه‌ ملی اطّلاعات اجزائی دارد، این اجزا باید در زمان‌بندی‌های مشخّص تحقّق پیدا کند؛ آدم می‌بیند که تحقّق پیدا نمی‌کند، از زمان‌بندی‌ها عقبند؛ یا سیاست‌های اصولی‌ای در زمینه پهنای باند وجود دارد که مکرّر ابلاغ شده، خب این سیاست‌ها باید رعایت بشود و اینها مورد درخواست و تأکید مؤکّد اینجانب است.»، ایشان در جایی دیگر می‌فرمایند: «در مسئله‌ فضای مجازی، آنچه از همه مهم‌تر است، مسئله‌ شبکه‌ ملی اطّلاعات است. متأسفانه در این زمینه کوتاهی شده. اینکه ما به‌عنوان اینکه نباید جلوی فضای مجازی را گرفت، در این زمینه‌ها کوتاهی کنیم، این مسئله‌ای را حل نمی‌کند و منطق درستی هم نیست... کشورهایی که شبکه‌ ملّی اطّلاعات درست کرده‌اند و [فضای مجازی را] کنترل کرده‌اند به نفع ارزش‌های مورد نظر خودشان، یکی دو تا نیستند». (۲۲/۳/۱۳۹۶)

البته برخی شیطنت‌ها و تلاش‌ها برای انحراف افکار عمومی از سوی برخی رسانه‌ها و جناح‌های سیاسی وابسته به دولت وجود دارد که انتقاد منتقدان به وضعیت یله و رهای مدیریت فضای مجازی را به جای پاسخگویی مترادف با اعتقاد منتقدان به فیلترینگ گسترده و سلب آزادی مردم یا علم‌گریزی و به روز نبودن آنها جا می‌زنند در حالی که بسیاری از منتقدان خود از فعالان عرصه فضای مجازی هستند و مخالفتی با استفاده درست از این فضا ندارند فقط خواستار اعمال مدیریت صحیح بر این فضا از سوی مسئولان هستند و در همان حال بسیاری از کسانی که منتقدان را به علم‌گریزی و نا آگاهی متهم می‌کنند افرادی کم‌سوادند و در سطح پایین از درک و شعور اجتماعی قرار دارند. کاش همین طیف‌های مدعی رها بودن لزوم فضای مجازی قدری شیوه مدیریت این فضا را از کشورهایی که گاه سنگ آنها را به سینه می‌زنند می‌آموختند. نمونه‌های بسیار زیادی از کشورهای اروپایی، آمریکا و کشورهای کوچک و بزرگ دنیا را می‌توان مثال زد که با اتخاذ روش‌ها و قوانین سختگیرانه در حوزه فضای مجازی اجازه نمی‌دهند ذره‌ای از منافع این کشورها تهدید شود. نمونه‌های زیادی از مجبور کردن پیامرسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی غیر بومی به تبعیت قوانین داخلی کشورها از جمله در ترکیه، چین، استرالیا، روسیه، آمریکا و... و تلاش کشورها برای حرکت به سمت حمایت از امکانات و خدمات بومی را می‌توان برشمرد که متاسفانه دقیقاً برعکس شیوه مدیریت منفعلانه این فضا در کشورمان است.

برخی مدیران ما گاه در تقلید مدیریت لیبرالی از غربی‌ها نیز لیبرال‌تر می‌شوند، مثلا وقتی گفت‌و‌گوی همراه با نگرانی نماینده زن کنگره آمریکا که به عنوان مادر پنج فرزند با مطالبه‌گری از مدیران فیسبوک و... خواستار توضیح آنها درباره تهدید این شبکه‌ها علیه کودکان می‌شود را در کنار برخی بی‌خیالی‌های موجود در بین مدیران داخلی که روز به روز معضلات و خطرات و تهدیدات فضای مجازی رها شده برای کودکان را بیشتر از قبل می‌بینند و حس می‌کنند اما شیوه خود را اصلاح نمی‌کنند قرار می‌دهیم نمی‌دانیم چه باید بگوییم.

 از سوی دیگر گاه در بین برخی مسئولان کشورمان در حوزه مجازی یا حوزه‌های اجرایی دیگر به جای حمایت از شبکه‌های اجتماعی داخلی و فرهنگ‌سازی در استفاده از آنها، شاهد سبقت و ‌اشتیاقی عجیب برای استفاده از پیامرسان‌های خارجی هستیم! مثلا یک برنامه صوت‌محور جدید آمریکایی که تازه در کشورمان در حال عرضه است این روزها محل حضور تعداد زیادی از وزرا و مسئولان دولتی شده است و چه بسا همین حضور و تبلیغ بیشتر به شناخته شدن این پیامرسان غیر بومی کمک می‌کند!

وقتی از لزوم مدیریت فضای مجازی می‌گوییم از وزیر مربوطه می‌شنویم که «اینترنت ماهواره‌ای خواهد آمد و مردم هم از آن استفاده خواهند کرد. حکمرانی همه دنیا دچار چالش خواهد شد، هدف هم فقط ایران نیست، هدف تغییر تکنولوژی و سبک زندگی در دنیاست.» البته این مسئول پاسخ نمی‌دهد آیا می‌توان در صحنه جنگ بگوییم چون دشمن مثلاً قدرت موشکی قوی‌ای دارد پس دیگر مرزها را رها کنید؟! آیا نباید به تقویت توان داخلی برای مبارزه با دشمن پرداخت؛ همان کاری که شهید طهرانی‌مقدم کرد؟

حال که رهبر معظم انقلاب خود یکی از حامیان اصلی استفاده صحیح از فضای مجازی هستند و حتی بارها بر لزوم تولید محتوا در این فضا تأکید داشته‌اند، صریح‌تر از همیشه نارضایتی خود از رها بودن مدیریت فضای مجازی را بیان فرموده‌اند، وظیفه جدی مجلس، قوه قضائیه، دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی است که جدی‌تر از همیشه به موضوع ورود کرده و با کم‌کاری‌ها و ترک فعل‌ها یا برخی وادادگی‌های مضر در عرصه مدیریت و شاید خیانت‌ها و اهداف پشت پرده‌ای که مانع قدرت‌یابی مجازی کشور می‌شوند برخورد نمایند.

ظاهراً از دولت فعلی با این روش مدیریت و نگاه غلط به مدیریت فضای مجازی که در جاهایی با اهداف سیاسی نیز گره خورده است نباید انتظار تغییر روش به نفع کشور و مردم را داشت هر چند وظیفه نظارت بر انحرافات و ‌اشکالات همچنان بر عهده مجلس، دستاه قضا و... است اما باید یکی از اهداف اصلی دولت آینده را اصلاح شیوه‌های مخرب و غلط مدیریت فضای مجازی و تلاش برای تقویت جایگاه ایران در عرصه بومی‌سازی بیشتر این فضا از جمله تکمیل شبکه ملی اطلاعات دانست.

*********************************

روزنامه وطن امروز **

مرغ‌ سحر در شام آخر دولت/زهرا محسنی‌فر

شما که زبان گرگ‌‌های دنیا را بلدید، لااقل کمی منطق‌الطیر یاد بگیرید شاید مشکل مرغ با مذاکره حل شود! تا محو زبان بدن دیپلماسی شدیم، اقتصاد ما چغر بدبدن شد. اگر یک ارزن همت داشته باشیم، دیگر مشکلات مزرعه‌ اقتصاد را گردن آن مترسک کاکل‌طلا نمی‌اندازیم که جو را جای خود کاشته است. کدخدا، برای حل مشکل بازار مرغ ما تخم دو زرده نمی‌گذارد. سوء‌مدیریت مرغی نه به تحریم ربط دارد و نه به قحطی؛ نتیجه‌ تحریمِ خودباوری و قحطی تدبیر است.  آقایان باعرضه! مدیریت عرضه و تقاضای ماکیان را درست کنید، مدیریت آدمیان پیشکش! با جادوی اقتصاد آزاد، مرغ‌ها را لیبرال کرده‌اید تا از قفس قیمت رها شوند. دستگاه محاسباتی مرغ پخته را چنان مختل کرده‌اید که سفره‌ مردم را دام بلا می‌بیند تا هم غم فراقش اشک‌مان را درآورد و هم تصور مزه‌اش بزاق‌مان را. آن بسته‌های کتف‌وبال‌ را بلندپرواز کرده‌اید تا همه برای مشاهده‌ مانور هوایی آنها صف بکشند. مرغ، همان دشمن فرضی است که در جنگ اقتصادی داریم از آن شکست می‌خوریم.  وقتی با کنج‌نشینی نمی‌توان کنجاله را مدیریت کرد، طبیعی است با بست‌نشینی نتوان اقتصاد مقاومتی را بسط داد. مدیریت مانیتوری، تصویری مینیاتوری از مرغ خلق می‌کند تا تابلوی «مرغ دولتی» برای عزت مردم گران تمام شود. وقتی توانمندی ملی را در حد خودکفایی در تولید لولهنگ و آبگوشت بزپاش می‌دانیم، طبیعی است که در تهیه سور و سات جوج هم درمانده شویم. قرارگاه فرماندهی طیور، برج مراقبت قلعه‌مرغی نیست که ناظر افت و خیز طیاره‌ها باشد. مدیریت کف‌میدانی، قیمت مرغ را به قرارگاه می‌رساند.  سفره‌ دل مردم که باز می‌شود، از مرغی می‌گویند که از سفره‌ آنها بار سفر بسته. عزت مرغ‌های امروز ثمره‌ به خاک ‌و ‌خون کشیده شدن و زنده به گور شدن جوجه‌های دیروز است. زمانی گوشت سفید قوت لایموت بود ولی امروز قیمت آن روزگار مردم را سیاه کرده است. مرغ آزاد ما را به مرگ گرفته تا به تب مرغ دولتی راضی شویم. آقایان متخصص گفتاردرمانی! وقتی مرغ‌های زبان‌بسته‌ در بازار قشقرق به پا می‌کنند، برای اینکه زخم مردم را نمک‌سود نکنید، بهتر است زبان به کام بگیرید. مدعی بودید عزت ملی را به ایرانیان بازمی‌گردانید، نه به پرندگان! می‌خواستید پاسپورت را مایه‌ افتخار کنید اما امروز کارت ملی را مانع ازدحام کرده‌اید.  صف مرغ در آستانه‌ انتخابات، صف رأی را جمع می‌کند، تا حماسه‌های قبلی دیگر تَکرار نشود! بگذارید در شام آخر دولت، سفره‌ مردم آبرومند باشد، شکوهمندی پیشکش. صبح انتخاب نزدیک است. یادمان باشد «مرغ سحر» برای‌مان آب و نان نمی‌شود. در این دام و دانه‌ها گرفتار نشویم.

*********************************

روزنامه خراسان**

محاکمه  نتانیاهو و خطر ماجراجویی جدید /محمد محسن فایضی

اسرائیل سوم فروردین ماه چهارمین انتخابات پارلمانی خود را در دو سال گذشته برگزار کرد؛ تکراری که نشان دهنده عمق چالش سیاسی و بحران برآمده از اختلافات اجتماعی ساکنان سرزمین های اشغالی است. رژیم صهیونیستی حدود 30 ماه است که درگیر تشکیل دولت است.

کابینه نتانیاهو در تمام این مدت یا موقت بوده یا برآمده از دولت وحدت ملی با گانتز، ژنرالی مخالف نتانیاهو و جریان راست اسرائیل.

دیروز همان گونه که پیش بینی می شد رئیس این رژیم  بعد از مشورت با احزاب راه یافته به پارلمان، نتانیاهو را مامور کرد تا دولت تشکیل دهد. او باید بتواند علاوه بر 30 کرسی حزب خودش، با 31 کرسی دیگر هم ائتلاف کند تا بتواند دولت تشکیل دهد. کاری که فعلا کمی بعید به نظر می رسد؛ البته این حالت به معنی شکست نتانیاهو نیست چون اگر او بعد از 27 روز نتواند ائتلاف تشکیل دهد، مخالفانش بعد از او فرصت خواهند داشت برای ائتلاف سازی اقدام کنند. اگر آن ها موفق شوند آن گاه نتانیاهو شکست خواهد خورد اما اگر آن ها هم مانند نتانیاهو موفق نشوند ائتلافی از اکثریت را شکل دهند، به سمت انتخابات دیگری خواهند رفت و تا انتخابات بعدی، باز نتانیاهو در راس قدرت خواهد بود. به تعبیری نخست وزیر مستقر باید دو بار شکست بخورد تا قدرت را واگذار کند. یکی تشکیل نشدن ائتلاف از سوی خودش و دیگری موفقیت رقیبانش در ائتلاف سازی.

 البته سخنان رئیس رژیم صهیونیستی نشان می دهد او چندان به شرایط خوش بین نیست. او در جلسه دیروزش برای معرفی نتانیاهو به منظور آغاز فرصت ائتلاف سازی گفته است: «من با پارلمانی روبه رو هستم که در کمتر از دو سال، چهار بار خود را منحل کرده است. اختلافات، اختلافات واقعی و عمیقی است.»

اختلافات در اسرائیل در 30 ماه گذشته تاثیر عمیقی بر روابط  این رژیم و کشورهای منطقه ای هم گذاشته است. با رفتن ترامپ و سرکار آمدن معاون اوباما روی کار، شرایط برای صهیونیست ها ویژه تر هم شده است. نتانیاهو همان مقدار که روابط حسنه ای با ترامپ داشت، با بایدن و اوباما در دوره پیشین درگیر چالش هایی بود. تغییر سکان دار کاخ سفید، مسیر معامله قرن و عادی سازی روابط کشورهای عربی با تل آویو هم با ابهامات جدی روبه رو شده است. مسئله ای که جریان های مختلف در اسرائیل را برای این که سکاندارشان چه کسی باشد، مهم تر و حیاتی تر می کند. نتانیاهو و جریان راست بسیار سعی کرده اند این مولفه را برجسته کنند.

در ماه های گذشته نتانیاهو برای بهره گیری های انتخاباتی، بسیاری از کنش ها و تصمیمات منطقه ای اش را بدون هماهنگی با گانتز که شریک او در کابینه است، انجام داده است. بسیاری از تحلیل گران اسرائیل معتقدند سیاست داخلی و خارجی آن ها دو سال است گروگان فضای انتخاباتی است.

پیش بینی می شود در هفته های پیش رو، نتانیاهو برای نشان دادن قدرت سیاسی خود دست به ماجراجویی هایی در منطقه و نوارغزه هم بزند. موضوعی که در یک سال گذشته بسیار شاهد بودیم.

حملات مستقیم و ادامه دار به سوریه و ماجراجویی در غزه و حتی آب های آزاد و تعرض به نفت کش ها و ... بخشی از تلاش های نتانیاهو برای نجات از سقوطش در ماه های اخیر است. در صورتی که این بار هم انتخابات به بن بست برسد و فعلا محتمل ترین سناریو پیش رو هم هست، این ماجراجویی ها قطعا تشدید هم خواهد شد.

نتانیاهو در حالی دیروز مامور تشکیل کابینه شد که روز قبل ترش، در دادگاه فسادش از کودتا علیه خودش خبر داده بود. برگزاری چهار انتخابات در دو سال و ناکامی جریان های چپ یا راست در ائتلاف سازی در کنار برگزاری دو جلسه دادگاه و معارفه نتانیاهو برای فساد و ماموریت به تلاش برای تشکیل کابینه به فاصله یک روز، همگی عمق اختلافات در این رژیم  را نشان می دهد. اختلافاتی که می تواند فرصت خوبی برای مقاومت به منظور مقابله با معامله قرن و روند تطبیع یا همان عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل باشد؛ به شرط آن که محور مقاومت از مشکلات خود در حوزه های اقتصادی و امنیتی رها شود.

*********************************

روزنامه ایران **

کرونا با جان و جهان ما ایرانیان چه کرد؟/تقی آزاد ارمکی

جامعه شناس

از اسفند سال گذشته تا به اینک که ویروس کرونا در ایران شیوع پیدا کرده همواره در سخنانی تأکید کرده‌ام کرونا یک پدیده ملی است، البته نمود جهانی هم دارد ولی آمده است که بماند و نه به سادگی از بین برود. به‌همین دلیل کرونا یک پدیده ماندگار است و اثراتش نیز همیشگی است؛ مثل بادی نیست که بوزد و چیزی را جابه‌جا کند و آدم‌ها هر زمان که اراده کنند بخواهند آن چیز جابه‌جا شده را به وضعیت قبلی اش برسانند. کرونا آمده است فی الواقع اثرات بنیادین در زیست مردم ایرانی یا جهانی بگذارد. اینکه این اثر از روی اراده و سیستم هوشمند طراحی شده کرونایی است یا اینکه نتایج کرونا بر زندگی اینچنین است؟ در پاسخ باید بگویم، کرونا یک پدیده ارادی و سیستم هوشمند طراحی شده نیست اگر این‌طور بود ما باید آن را به‌عنوان یک پدیده ساخته شده دولت‌ها و فرهنگ‌ها و حکومت‌ها بدانیم که آمده‌اند جهان را نابود کنند؛ خیر این پدیده هوشمند به آن معنا نیست. کرونا پدیده‌ای است محصول مجموعه‌ای از اتفاقاتی که در زیست بشر معاصر اتفاق افتاده است. به همین دلیل کرونا یک بیماری مدرن است وما برخی هوشمندی‌ها یا تغییر شکل اشکال گوناگونش را می‌بینیم. این پدیده هوشمند محصول زیست جامعه مدرن است و آمده است زندگی مدرن را دگرگون کند. طبیعی است این پدیده طبیعی، زیستی، بهداشتی و پزشکی خودش را به شکل پدیده اجتماعی، اقتصادی فرهنگی و سیاسی نشان دهد. به‌همین دلیل است دولت‌ها در مقابلش قرار گرفتند. به همین دلیل پدیده سیاسی است، تمام سیاست‌های اقتصادی را تحت تأثیر قرار داده؛ امر اقتصادی است، مناسبات انسانی را تحت تأثیر قرار داده؛ پدیده فرهنگی است، زیست و زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده؛ پدیده اجتماعی است. این ابعادی که این پدیده پیدا کرده روز‌به ‌روز بر فربه و قوی بودن و همه جانبه بودنش افزون می‌شود. این پدیده مبتنی بر اراده یک فرد، یک گروه، یک سازمان و یک نیرو نیست و نمی‌توانند آن را سامان دهند. به همین دلیل پزشکان روز اول قهرمانان این پدیده بودند بعدها قربانیان آن شدند و امروز نیز پزشکان و بهداشت و درمان متهمان اصلی این عرصه هستند. در جامعه امریکا متهمان اصلی سیستم بهداشت و درمان است. در ایران هم کم کم نظام بهداشت و درمان متهم اصلی می‌شود چون نظام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بر نظام بهداشت و درمان متمرکز شده است. اینکه نظام بهداشت و درمان قهرمان بود، قربانی بود و الان محکوم شده است نشانه یک اتفاق مهم است که کرونا توانسته کسی که با تمام قد و قامت در مقابلش ایستاده بود یعنی پزشکان و نظام بهداشت و درمان را هم مغلوب کند. واقعیت این است. هنوز هم با اینکه واکسن تولید شده است ولی همچنان کرونا می‌تازد و اشکال جدیدی ازاین ویروس ظهور پیدا می‌کند البته ما نیز در آینده با یک پدیده «کرونای ایرانی» که تأثیر بر زندگی ایرانی گذاشته روبه‌رو خواهیم شد هم به‌ لحاظ نوع پدیده‌اش که زیست می‌کند و هم با اثراتش بر جامعه ایرانی روبه‌رو می‌شویم.

سؤال اساسی این است آیا کرونا بر جامعه ایرانی اثر گذاشته است؟ اگراثر گذاشته کوتاه مدت است یا بلند مدت و ساختاری است؟ اگر این اثرات ساختاری است بیشتر در کجاها اثر‌گذار شده است و کانون اثر‌گذاری اش کجا است؟ طبیعی است و در زیست‌مان نیز می‌بینیم اثر کرونا موقتی نیست بنیادی است و در کل ساختار اجتماعی جامعه ایرانی کرونا می‌تازد. کانون اثر‌گذاری و هدف‌گیری کرونا کجاست؟ در پاسخ به این سؤال باید ببینیم جامعه ایرانی چگونه صورت‌بندی شده است؟ مثلاً جامعه امریکا عنصر سرمایه‌داری و اقتصاد اصلی‌ترین ساختار آن است. کرونا علاوه بر عنصر اقتصاد و سرمایه داری، سیستم پزشکی و درمان را در امریکا هدف گرفته است شاید یک جنگ تمام عیار نمی‌توانست امریکا را مستأصل کند و تلفات بسیار و  نابسامانی فراوان برجای بگذارد. حداقل اثرگذاری کرونا در حوزه سیاسی امریکا حذف رئیس جمهور قدرتمند امریکا بود. این کرونا بود که ترامپ را حذف کرد و بایدن را آورد. بایدن یک رئیس‌جمهوری کرونایی است. جالب است که بعدها بتوان این ویژگی را در رفتار و منش بایدن هم پیگیری کرد که چگونه کرونایی عمل می‌کند. در ایران باید ببینیم مرکز نظام اجتماعی کجاست؟ یکی از مراکز حوزه دین است مرکزدوم حوزه دولت و مرکز سوم حوزه خانواده است. چون من نظام اجتماعی ایران را نظام سه پایه می‌دانم و کرونا سه پایه و بنیان اساسی نظام اجتماعی ایران را مورد حمله قرار داده است. حوزه دولت را به‌صورت بنیادین به چالش کشیده و کارایی نظام سیاسی را مورد سؤال قرار داده است. در آغاز، کرونا به انسجام موقت درون نظام کمک کرد ولی در نهایت چون نظام سیاسی در ایران نتوانست از این انسجام ایجاد شده بهره ببرد مشکلاتی برای نظام سیاسی ایجاد کرده است همین دوگانه جدید اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی ریشه‌اش به اثرات کرونا در ساخت سیاسی برمی‌گردد بگونه‌ای که همه متهم می‌کنند نظام سیاسی نتوانست کاری انجام دهد پس نیاز به بیان جدید از دولت و نظام سیاسی برای برون رفت از چالش‌ها و مشکلات اقتصادی است. این مسأله را کرونا خیلی بیشتر از برجام نشان داده است. کانون دیگر هدف‌گیری کرونا عرصه دین است. هنوزعرصه دین در کرونا متمرکز شده و جدایی‌های متفاوتی ایجاد می‌کند. جدایی بین مراکز دینی؛ دین به معنای شریعت، مناسک و امثالهم. فی الواقع کرونا ناخواسته به تولید و تقویت دین فردی کمک می‌کند. دینی که براساس ایمان است و این نوع دین فردی شکل می‌گیرد شاید اگر در دوره‌های گذشته یک اتفاق تاریخی موجب شده بود دین‌گرایی فردی شکل بگیرد در حال حاضر کرونا توانسته به این عرصه وارد شود و فردیت آدم‌ها را مهم کند. ما در آینده نه چندان دور با تمام تلاشی که نظام سیاسی، دینی و مرجعیت و روحانیت خواهند داشت ولی با یک زمزمه از نوع دین فردی و تکثرگرایی بزرگی در عرصه دینی مواجه خواهیم شد. هر چند عالمان حوزه دین داران کمک کردند، مراکز دینی و مساجد را بستند و سعی کردند از تجمع‌های دینی اجتناب کنند تا جان انسان‌ها نجات پیدا کند ولی در نهایت یک نوع امکان بازنگری دینی برای افراد ایجاد کرد. کانون سوم که کرونا مورد چالش قرار داده خانواده است خانواده ایرانی در گذشت سالیان سال تغییرات مهمی پیدا کرده است مثل تغییر ریزش خانواده گسترده، ظهور و قدرت یافتن خانواده هسته‌ای، اهمیت زنان، اهمیت فرزندان و ظهور سالمندی و امثالهم. کرونا خانواده را اول کانون کرد بعد بی‌کانون کرد یعنی اول همه آدم‌ها برای اینکه در جامعه کسی را نبینند به خانواده برگشتند. خانواده یک بار دیگر مهم شد ولی با اینکه خانواده مهم شد کرونا به‌دلیل اثر‌گذاری در ساخت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خودش عاملی برای انفجار درون خانواده شد و خانواده را به یک ساحت انفجاری تبدیل کرد. مسأله دوم تمرکز بسیاری از اتفاقات به درون خانواده مانند واگذاری آموزش به درون خانه‌ها، تفریح و بهداشت به درون خانواده‌ها بود در حالی که خانواده استعدادش را نداشت و ضعیف شده بود و اینجا خانواده را به مرکز چالش‌های بنیادین دیگر در نظام اجتماعی ایرانی تبدیل کرد. بنابراین خانواده اول به مرکز مهم تبدیل شد و بعد بی‌مرکز شد. در دوره جدید و بعد از پایان کرونا خانواده مرکز مهم چالش اجتماعی است و زمینه اتفاقاتی در آینده ایران خواهد بود.

در مجموع باید بگویم کرونای ایرانی بر جامعه ایرانی اثر‌گذاری ماندگاری خواهد داشت فقط باید کرونا از جامعه فاصله بگیرد تا ببینیم چه بر سر جامعه ایرانی آمده است مثل زمان جنگ که بعد از پایان جنگ می‌بینیم چه نوع دگردیسی اتفاق افتاده است. زمانی که توانستند کرونا را از طریق واکسن مهار کنند آن وقت شاهد خواهیم بود کرونا جامعه جدیدی ایجاد کرده است که کمتر تناسبی با جامعه قبل از کرونا دارد. آنجاست که خواهید دید یک دفعه چه اتفاقات عجیب و غریب می‌افتد؛ اولین اتفاق در حوزه سیاست است که از طریق جامعه به چالش‌های ناکارآمدی دچار خواهد شد. چالش دوم دین فردی است و چالش سوم خانواده است که تقسیم کار و جدایی گزینی و فردیت انسان ایرانی ظهور خواهد کرد و بعد اینها اثراتی را در ساخت فرهنگ، اقتصاد و مناسبات جامعه ملی و جهانی ایجاد خواهد کرد و گزاره هایش  را در ادبیات و فرهنگ و موسیقی هم خواهیم دید به‌طوری که در آینده ما با نجواهای جدید در هنر و فرهنگ و موسیقی و قصه ایرانی روبه رو خواهیم بود.‌

*********************************

روزنامه شرق **

سیاست‌مدار و هنرمند علیه جامعه مدنی/حمزه نوذری . جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

در چند روز اخیر (نوروز ۱۴۰۰) دو رخداد در جامعه شکل گرفت و بازتاب وسیعی پیدا کرد که وجه مشترک هر دو بی‌توجهی و تضاد با جامعه مدنی بود. رخداد نخست امضای سند همکاری با کشور چین بود. واکنش‌های متفاوتی نسبت به این برنامه به وجود آمد. این واکنش‌ها را می‌توان مانند پیوستاری در نظر گرفت که در یک ‌سر پیوستار دیدگاهی قرار دارد که این سند همکاری را با قرارداد ترکمنچای مقایسه می‌کند و آن ‌را به همان مقدار باعث ضرر و زیان مردم ایران می‌داند. در سر دیگر پیوستار تفکری قرار دارد که امضای این سند را به عنوان تحقق نگاه به شرق و مقابله با استعمار نوین آمریکا ستایش می‌کند. حامیان این تفکر اعلام کردند که چرا زودتر این سند همکاری که ما را بی‌نیاز از برجام می‌کند، محقق نشده است. در میانه پیوستار دیدگاه‌های متعددی قرار دارد ازجمله برخی معتقدند که سرمایه‌داری بدون دموکراسی چینی در حال توسعه به تمامی کشورهاست. دولتمردان ایرانی به ‌دنبال سرمایه‌داری منهای دموکراسی چینی هستند که برای جامعه ما مناسب نیست. برخی نیز معتقدند امضای سند همکاری دوجانبه و چندجانبه با کشورهای دیگر امری معمول و متداول است. برخی به خصلت‌های چینی‌ها اشاره کردند و چینی‌ها را به‌ دلیل تجربه تمامیت‌خواهی و تعهد‌نداشتن به مفاد قرارداد شایسته سرزنش می‌دانند. اما مسئله مهم بی‌توجهی دولت (به‌معنای عام آن) به درخواست جامعه مدنی برای انتشار متن کامل سند همکاری است. سخنگوی دولت در مقابل این خواست جامعه مدنی اعلام کرده است که دولت چین مایل به انتشار آن نیست و مردم نگران نباشند چون این سند همکاری است و نه قراردادی که تعهد‌آور باشد. این سخن به‌معنای آن است که سیاست‌مداران ایرانی خواست دولت چین را ارجح دانستند و در مقابل جامعه مدنی موضع گرفتند که می‌توان گفت طرد و کنار‌گذاری جامعه مدنی است. رد درخواست جامعه مدنی برای انتشار متن کامل سند همکاری به گمانه‌زنی‌ها درباره مفاد این سند دامن زده است. رخداد دوم مرگ دردناک یکی از مجریان سابق صداوسیما بود. نکته مهم واکنش هنرمندان به این اتفاق بود. برخی هنرمندان جامعه مدنی مردم را قاتل این هنرمند اعلام کردند. این عبارت‌ کسی که شما کشتید، مرد، اوج موضع‌گیری‌های هنرمندان بود؛ البته برخی دیگر نیز با ادبیات این‌چنینی خطاب به مردم نکاتی مطرح کردند. در چند سال اخیر و با گسترش شبکه‌های اجتماعی، جامعه مدنی به دو‌رویی، تزویر و نان به نرخ روز خوردن هنرمندان انتقادات جدی وارد کرده بود. نقد جامعه مدنی نسبت به خانم مجری متوفی از همین زاویه مطرح شده بود. قبل از این جامعه مدنی ناصداقتی یکی از بازیگران مطرح سینما را که جایزه جهانی ارزشمندی نیز به دست آورده است، نقد کرده بود. مردم از تناقض گفتار این بازیگر با رفتارش در آمریکا که به صورت ناشناس واکسن کرونا دریافت کرد، گله و شکایت کردند، هرچند برخی افراد در نقد منصفانه عمل نکردند که واکنشی عجیب از طرف این بازیگر را به دنبال داشت.

کسی که موقع دریافت جایزه اسکار اعلام کرد این جایزه را به مردم ایران تقدیم می‌کند، در مقابل این نقد اعلام کرد وامدار هیچ فردی نیست و کانال‌های ارتباطی با مردم را بست. رفتار دولتمردان و هنرمندان در این دو رخداد شبیه به هم و در مقابل جامعه مدنی بود. دولتمردان درخواست جامعه مدنی را فدای تقاضای دولت چین کردند و برخی هنرمندان نیز جامعه مدنی را قاتل مجری تلویزیون معرفی کردند. بر اساس این طرز تفکر جامعه مدنی فقط باید مطیع و تحسین‌گو باشد. اما زمانی که جامعه مدنی منتقد می‌شود باید در مقابلش ایستاد یا با طرد یا با اتهام به قتل. زمانی‌ که سیاست‌مداران و هنرمندان به افتخاری نائل می‌شوند، در مقام سخن خود را وامدار مردم می‌دانند و آنان را ولی‌نعمت خود تلقی می‌کنند اما زمانی که نقد می‌شوند، ناقدان را مذمت می‌کنند. هنرمند وقتی جایزه می‌گیرد آن را به مردم ایران تقدیم می‌کند و دولتمردان مردم را صاحبان اصلی انقلاب و نظام می‌دانند اما وقتی جامعه مدنی عدم صداقت آنها را متذکر می‌شود، کنار گذاشته یا قاتل پنداشته می‌شود. هر دو این کنشگران خواهان هوراکشیدن و کف و سوت زدن جامعه مدنی هستند. جامعه مدنی را باید با نقد و تحسین‌شان پذیرفت. هنرمندی که بابت نقد جامعه مدنی از آنها قهر می‌کند و سیاست‌مداری که ارائه‌ندادن متن سند همکاری به جامعه مدنی را امری متداول و مرسوم می‌داند، باید نقد کرد. منتقد را قاتل نامیدن هیچ توجیهی ندارد و واقعیتی را برملا نمی‌کند. دولتمرد یا هنرمندی که مبلغ چیزی می‌شود ولی در عمل به سخن خود بی‌توجهی می‌کند، باید تحسین کرد یا نقد؟ جامعه مدنی سال‌ها رفتار دولتمردان و هنرمندان را رصد کرده‌اند، سخنان و حرف‌هایشان را شنیده‌اند. پس حق دارند مطابق معیارهای خودشان سیاست‌مداران و هنرمندان را نقد کنند. سیاست‌مدار و هنرمند هر دو مردم را به تحسین یا سکوت دعوت می‌کنند. جامعه مدنی حق دارد نقد کند هم سیاست‌ها را و هم رفتار هنرمندان را. آیا اگر مردم دورویی و تزویر هنرمندان را نقد کنند، به معنای دوربودن از ادب و انصاف است ولی برخی هنرمندان منتقدان را قاتل بنامند، سزاست؟

*********************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات