روزنامه کیهان **
انتخابات ۲۸ خرداد، کدام برنامه؟ کدام کارنامه؟/محمد ایمانی
۱- ثبتنام نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، کمتر از یک ماه دیگر آغاز میشود و رئیسدولت سیزدهم، حدود دو ماه دیگر انتخاب خواهد شد. این انتخابات، هم از زاویه قدرتنمایی ملی در برابر فشارهای دشمنان اهمیت دارد، و هم میتواند نقطه پایان بر سوءمدیریت برخی مدیران بگذارد و شروع یک دگرگونی جدی در روند مدیریت اجرایی - به موازات تحولات پدید آمده در دستگاه قضایی و مجلس طی دو سال اخیر- باشد.
۲- موضوع انتخابات برای دشمنان ملت ایران، به قدری جدی است که سفیر فرانسه در تهران، در گفتگو با یک روزنامه میگوید «تلاش میکنیم برجام قبل از انتخابات ریاستجمهوری ایران احیا شود»؛ و البته آن روزنامه شبهاصلاحطلب دلیلی نمیبیند که بپرسد «اگر صداقت داشتید، چرا در این چند سال، کار دیگری جز زیر پا گذاشتن توافق به همراه آمریکا نکردید؟ یا؛ چه تضمینی وجود دارد که بلافاصله پس از انتخابات، به همان خیانتهای گذشته برنگردید». کشور ما در این دوره پنج ساله پسابرجامی، بهخاطر خدعه و خیانت غرب، از صدها میلیارد دلار تجارت و درآمد محروم شد و حجم تحریمها چند برابر افزایش یافت. از دشمن که توقعی نبود. آنها از همان هشت سال قبل، بنا را بر کشیدن ترمز پیشرفتهای ایران گذاشته بودند و ضمنا ناباورانه آرزو میکردند طرف ایرانی در نقشهشان بازی کند و اقتصاد را در وضعیت «تعلیق و انتظار» فرو ببرد؛ بنابراین امروز هم عجیب نیست که نگران سرنوشت همین مدیریت پیر و خسته، اشرافی و نفوذزده، و فشل باشند؛ مدیریت نقیضگویی که هشت سال است یکی در میان میگوید:
«- رئیس جمهور فرانسه گفت یکی از اهداف ما برای کار با ایران، ایجاد اشتغال برای جوانان ایران است.
-هیچ کس در دنیا، دلسوز ما و دنبال حل مشکلات ما نیست، ما باید مشکلات مان را خودمان حل کنیم.
-علاوهبر اینکه یکی از مقامات اروپایی در جلسه خصوصی به من گفت، رئیسجمهور فرانسه هم خصوصی و هم در مصاحبه مطبوعاتی در حضور من گفت که در سال ۹۱ ما پنج کشور به اتفاق هم تصمیم به حمله و جنگ با ایران گرفته بودیم، فقط درباره زمانش بحث میکردیم؛ اما وقتی شما رئیسجمهور شدید، دیدیم شرایط عوض شده، ما هم دست نگه داشتیم تا ببینیم شرایط جدید چه میشود.
- در اجلاس شانگهای دو نفر از سران دنیا به ما گفتند، شما در مسئله برجام، پیروز اخلاقی تاریخ هستید.
-کشورها مگر دیوانهاند با شما (آمریکا) که برجام را زیر پا گذاشتید، مذاکره کنند؟
-من عمامه دارم و کلاه سرم نمیرود... بعضی میگویند ما در برجام سر آمریکا کلاه گذاشتیم.
-آمریکاییها گفتند اول ملاقات کنیم، بعد راجع به تحریم بحث کنیم؛ میخواستند نسبت به هوش ایرانی تردید کنند! ما دیگر حاضر نیستیم کلاه سرمان برود.
-یک ساعت هم در برداشتن تحریمها نباید تاخیر کرد... آمریکا آمده توبه کند؛ میگوید هل لی من توبه»!
۳- فهرست طولانی بیتدبیریها (از اعتماد به دشمن در برجام
تا حراج ۱۸ میلیارد دلار ذخائر ارزی ظرف دو ماه، گران کردن ناگهانی بنزین، دادن شوکهای ویرانگر به بورس و صفهای کذایی مرغ)، همچنان برای مردم ما معماست. نه برای عوام و نه خواص ما قابل هضم نیست که درست در متن مذاکرات مربوط به برجام چه در سال ۹۲ و چه سال ۹۹، مردم مجبور به ایستادن در صفهای کذایی میشوند؟ معلوم نیست چگونه پُز مقاومت در برابر توزیع کوپن را میدهند -که میتوانست طبقات پایین را از منافع واگذاری یارانه ارزی برای واردات کالا منتفع سازد- در حالی که اذیت و آزار مردم را میبینند؟ اما اندکی که تامل میکنید، بهخاطر میآورید تحلیل آمیخته با خبر تلخی را که خبرگزاری خبرآنلاین،
۱۹ بهمن ۹۲ با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» منتشر کرد «توزیع سبد کالا با شیوهای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیش بینی باشد. او دقیقا همین-ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن زیر دست وپا- را پیش بینی میکرد و اصلا آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت. نگاه کنیم به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته «شما در اخبار دیدید ایران اخیرا به طور قابل مشاهدهای غذا بین مردم فقیر جامعه توزیع کرده تا نشان دهد کاهش محدود تحریم ها، تاثیر مستقیم داشته». این دقیقا همان نتیجهای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا داشته، روحانی به یک نمایش برای ارائه در جشنوارههای خارجی نیازمند بود؛ اینکه مردم حاضرند برای چند کیلو مرغ و برنج باهم درگیر شوند. درست است که روش توزیع چندان مناسب نبود، اما اگر بتوان جایزه فستیوال جهانی را به خود گرفت، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن شدند، میارزید»!
همچنین است اظهارات سردبیر نشریه «صدا» ارگان حزب اتحاد ملت که درباره شوک بنزینی گفت: «روحانی میخواست به هر قیمتی شده، دوباره مذاکره کند. اینجا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانه زنی کنند که مذاکره انجام شود. میگویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، جامعه به هم میریزد و روحانی خندیده است. اینکه میگویند گران کردن بنزین تصمیم غیر کارشناسی و اطلاعرسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر او، تصمیم هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاع رسانی- در واقع اطلاع نرسانی- درست بوده تا جامعه بیشتر عصبانی شود... او قمار کرد تا ببیند نتیجه چه میشود».
۴- همین بحران کرونا را در نظر بگیرید. پس از یک سال دست و پنجه نرم کردن نظام سلامت و اقتصاد کشور با کرونا، آمار قربانیان روزانه در اثر مراعات محدودیتها به هفتاد نفر رسیده بود. اما یک قضاوت غلط و خلاف نظر کارشناسان و وزارت بهداشت، مبنی بر اینکه «به نظر من از پیک کرونا عبور کردهایم»، موجب شد کشور به وضعیت قرمز باز گردد، شمار مبتلایان و قربانیان سه و نیم برابر شود، و تعطیلی دوباره، در حالی که کرونا ۲۵۰ هزار میلیارد تومان به کسبه و اصناف زیان رسانده، دامن اقتصاد را بگیرد. آیا بدتر از این میشود به مسئولیت حمایت از تولید و صیانت از سلامت مردم عمل نمود، یا نشاط انتخاباتی فراهم کرد؟! حقیقتا تهدید کرونا خطرناکتر است یا مدیری که بر خلاف کارشناسان میگوید «از پیک کرونا عبور کردیم» و درست به وقت هوشیاری و احتیاط، دستور «راحت باش» در مقابل تهدید جاری را میدهد؟ از همین زاویه نگاه، اوباما و بایدن خطرناکترند، یا کسانی که درباره دشمن نقابدار گفتند دشمن نیست و دوست است و بسیار هم مودب است؟ چه خون دلی خورده بود سردار سلیمانی عزیز (ره) که با همه کتوم بودن و رازداری و فرو خوردن ناراحتیها گفت «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند او دشمن نیست، دوست است. اگر صاحبمنصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دو صدایی در مقابل دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شدهاند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و سرد کردن، در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است».
۵- علت این سوء مدیریت زنجیرهای را هر چه بدانیم، اتفاق نظر کمسابقهای در میان مردم وجود دارد که باید نقطه پایان بر چنین مدیریتی گذاشت و کدام فرصت، شایستهتر از انتخابات؟ اما در مقابل تبیین این واقعیت، موج سیاسی- رسانهای پر حجمی وجود دارد که شبانهروز، برای نا امید کردن مردم از تغییر یا ترساندن آنها از عواقب «جرئت تغییر»، عملیات میکند. مواجهه با این حجم از وارونهپردازی و تحریف، حتما سازماندهی و بسیج ملی ظرفیتها را نیاز دارد. دشمن و قشون رسانهایاش با همه توان به میدان آمدهاند تا بسیج ملی شایستهای صورت نگیرد. در مقابل، همه نخبگانی که دل در گرو عزت و اقتدار و پیشرفت کشور دارند، باید به شکل همافزا و همپوشان در میانه میدان روشنگری حاضر شوند. امید و انگیزه دادن به مردم برای تغییر و رفع نابسامانیها، همت و تدبیر میخواهد. از جمله این طراحیها، شفافسازی کارنامه دوجریان «اسلامی- ایرانی» و «اشرافی- غربگرا» در زمینه پیشرفت یا پسرفت کشور است. راستی آزمایی «وعدهها» و «برنامه آینده» هر یک از جریانها و نامزدهای فعال در انتخابات، با تبیین «کارنامه گذشته» آنها میسر است. آنچه میتواند امید واقعی به مردم بدهد و موجب افزایش توام با عقلانیت مشارکت به عنوان نیاز همیشگی کشور شود، مرور کارنامه خدمات هر کدام از افراد در معرض نامزدی و طیفهای حامی آنهاست.
۶- مرور خدمات انجام گرفته در همین سالهای «محاصره دشمن و خود تحریمی داخلی»، اسناد متقنی است بر این ادعا که میشود به جای فشلی و گردن کج کردن به سمت دشمن و ضعف متصاعد از آن، شجاعانه و مدبرانه، تهدید و تحریم را تبدیل به فرصت سازندگی کشور کرد. به عنوان مثال، مقایسه کنید تحریم راهبردی بنزین در ده سال قبل را که با همت برای خودکفایی در تولید (و سهمیهبندی هوشمندانه) نقش بر آب شد؛ و ماجرای شگفت سه برابر کردن ناگهانی قیمت بنزین را. باید پرسید واقعا مدیریت تولید مرغ و تخممرغ دشوارتر است، یا تولید بنزین و سوخت بیست درصد رآکتور تهران و محصولات نانو و موشکهای پیشرفته؟ صرفهجویی روزانه چند ده میلیون لیتری بنزین از طریق تولید و مقابله با قاچاق کجا، که روزانه صدها میلیارد تومان آورده برای کشور داشت؟ و هزینه قاچاق ۱۴۴ هزار میلیارد تومانی سوخت ظرف چهار سال، ناشی از حذف کارت سوخت کجا؟
۷- در همین دوره که صدها کارخانه و کارگاه تولیدی در اثر سوء مدیریت «برجام و دیگر هیچ»، تعطیل شد یا چوب حراج خورد و به رانتخواران رفت، مدیران غیرتمندی هم در دستگاه قضایی، مجلس، کمیته امداد، ستاد اجرایی فرمان امام (ره) و... بودند که استان به استان، به واحدهای تولیدی سرکشی کردند، درد دلها را شنیدند، مدیران محلی را به صف کردند و توانستند بالغ بر دو هزار واحد تولیدی تعطیل، نیمه تعطیل، و یا چوب حراج خورده را احیا کنند. هم چرخ تولید به حرکت در آمد و هم از شغل مولد دهها هزار کارگر صیانت شد. به اینها علاوه کنید رسیدگی سپاه و نیروهای جهادی به مناطق سیل زده و زلزلهزده را که موجب شده تا نشاط زندگی تدریجا به این مناطق برگردد. اگر روحیه خدمتگزاری جهادی، مبارزه پیشگیرانه با فساد و باز توزیع عادلانه فرصتها، در مقیاس مدیریت اجرایی سرلوحه امور قرار بگیرد، قطعا دستاوردها هزاران برابر بیشتر خواهد بود. این واقعیت را باید به تصویر کشید.
۸- شرط مهم تغییر سازنده و امیدبخش، همدلی و همافزایی همه نیروهایی است که به آرمان «ایران قوی و پیشرفته» باور دارند و حاضرند برای تدارک آن از خودگذشتگی نشان دهند. «دولت جوان حزباللهی»، شخص نیست و به جناح خاصی هم تعلق ندارد. تیم همفکر و همدل و هم افزاست. همه باید به میدان بیایند؛ شرط در میانه میدان بودن فقط نامزدی نیست. میشود نامزد نبود، اما از حقانیت مسیر مستقل ملت ایران در تراز انقلاب دفاع کرد. نباید این گونه باشد که رجال سیاسی و حامیان آنها مثلا فقط در فصل انتخابات و صرفا در صورت نامزدی آن فرد، انگیزه فعالیت را داشته باشند.
*********************
روزنامه وطن امروز **
رفع موانع در پساتولید/میثم مهرپور
انحصار یا محدودیتهای موجود در صدور مجوزهای کسبوکار، نامناسب بودن فضای کسبوکار و رتبه پایین ایران در این شاخص و شرطی کردن اقتصاد به مسائل خارج از مرزها مانند لغو یا تمدید تحریمها را میتوان از جمله موانع اصلی تولید در اقتصاد ایران دانست. در کنار موانع موجود، ایجاد امنیت برای سرمایهگذاران و هدایت منابع بانکی به سمت تولید را نیز میتوان از مهمترین پشتیبانیهای دولت از تولید به شمار آورد. موانعی که اگر برداشته شود، در کنار پشتیبانیهای صورتگرفته از تولید، بدون شک منجر به افزایش قابل ملاحظهای در تولید کالا خواهد شد. در روزهای گذشته از آغاز سال ۱۴۰۰ و طرح شعار «تولید؛ پشتیبانیها، مانعزداییها» از سوی رهبر حکیم انقلاب، عمده تحلیلها و مطالب بیانشده درباره پشتیبانیها و مانعزداییها از تولید مربوط به مسائل پیشتولید یا حین تولید کالا بوده و کمتر از مسائل مربوط به پساتولید سخن گفته شده است. این در حالی است که اصولا موفقیت در تولید [هر محصولی]محدود به تولید آن محصول در کارگاه، کارخانه یا زمین کشاورزی نیست، چرا که تولید را باید پروسهای دانست که از پیشتولید (فکر تولید کالا، تامین منابع مالی و امکانات مورد نیاز برای تولید) آغاز و سپس به مرحله تولید آن کالا میرسد (پایان تولید) و در مرحله نهایی که پساتولید است، کالای تولیدشده باید به دست مصرفکننده نهایی برسد. اگر به رغم فراهم شدن زمینه حضور سرمایهگذاران در تولید کالا و موفقیت تولید آن کالا، محصول نهایی به هر دلیلی در اختیار مصرفکننده قرار نگیرد، طبیعتا پروسه تولید با شکست مواجه شده است. نمونه بارز این موضوع را میتوان در موضوع انتشار کتاب دید. وقتی کتابی با بهترین محتوا و کیفیت نوشته و منتشر شود، اما به دلیل ضعف در برنامهریزی و بازاریابی یا قیمت بالای آن، دیده و خوانده نشود و در نهایت در اختیار مخاطب یا جامعه هدف خود قرار نگیرد، طبیعتا به اهداف خود نرسیده است. در این حالت اگر چه ممکن است آمار تولید کتاب و عناوین منتشرشده افزایش یابد، اما هدف از تولید آن (اهداف اقتصادی یا فرهنگی) محقق نشده و در نهایت کتابها از تیراژهای ۵ هزار نسخهای به تیراژهای ۵۰۰ نسخهای خواهند رسید. ماجرای تولید سایر کالاها نیز شبیه همین روند است. فرض کنید با توجه به حمایتها و مانعزداییهای شکلگرفته در مرحله پیشتولید و تولید، میزان تولید محصولات صنعتی، خدماتی، کشاورزی و... در سال جاری با رشد قابل توجهی همراه شود، اما اگر به دلایلی، چون عدم بازاریابی مناسب آن کالا برای صادرات، عدم افزایش قدرت خرید مردم متناسب با نرخ تورم یا وجود کالاهای مشابه خارجی در بازار، محصولات تولیدشده در بازار مورد استقبال قرار نگرفته و به دست مصرفکننده نهایی نرسد، به این معناست که پروسه تولید به سرانجام خود نرسیده و این موفقیت صرفا در آمار میزان تولید خود را نشان خواهد داد؛ افزایشی که البته قطعا مقطعی خواهد بود، چرا که تداوم چرخه تولید در صورت عدم فروش کالا در بازار به بنبست خواهد رسید، بنابراین ممانعت از واردات کالاهای مشابه، مقابله جدی با قاچاق کالا از طریق شناسنامهدار کردن تمام کالاهای موجود در بازار در کنار افزایش قدرت خرید شهروندان متناسب با تورمهای تحمیلی، ۳ اصل مهمی است که در صورت عدم توجه به آنها حتی اگر روند تولید کالا نیز تسهیل شود، موفقیتی در پروسه تولید رخ نخواهد داد. باید اذعان داشت پساتولید نه تنها به اندازه پیشتولید و تولید دارای اهمیت است بلکه شاید از اهمیت بیشتری نیز برخوردار باشد چرا که در صورت موفقیت در این مرحله است که چرخهای تولید همچنان خواهد چرخید و این روند ادامه خواهد داشت.
*********************************
روزنامه خراسان**
طراحی آمریکایی برای اجلاس استانبول/سید احمد موسوی مبلغ
آخر همین هفته اجلاس پر سر و صدای استانبول برای افغانستان قرار است آغاز به کار کند. مدتی قبل، نامهای از وزیر خارجه آمریکا به محمد اشرف غنی در اختیار رسانهها قرار گرفت که طرف آمریکایی، با لحنی دستور گونه، از حکومت افغانستان خواسته بود در اجلاس استانبول شرکت و در خصوص تقسیم قدرت به صورت ۵۰-۵۰ با طالبان مذاکره کند. در آن نامه همچنین گفته شده بود که اجلاس استانبول با حضور کشورهای همسایه افغانستان برگزار خواهد شد. این گونه شد که تبلیغات زیادی به راه افتاد تا اجلاس استانبول را هم وزن اجلاس بن قلمداد کنند و مدعی شوند که در این اجلاس، تغییراتی بنیادین در ساختار حکومت افغانستان به وجود خواهد آمد. اما به نظر نمیرسد که در استانبول، اتفاق ویژهای روی دهد تا پرونده صلح افغانستان، در ایستگاه پایانی خود قرار گیرد. عمدهترین دلیلی که برای این ادعا وجود دارد این است که تا این لحظه، اجلاس استانبول نتوانسته وزنی برابر با اجلاس بن پیدا کند. در واقع، عوامل مهمی که میتواند در ایجاد تغییرات بنیادین در ساختار حکومت افغانستان نقش داشته باشد، تا این لحظه در استانبول مجتمع نشده است. اگر قرار باشد در ترکیه، نظام حکومتی افغانستان دستخوش تغییر شود، چهار عامل مهم، باید به صورت کامل در کنار یکدیگر وارد عمل شوند و حتی یکی از این عوامل، اگر نقش ایفا نکند، نمیتواند تاثیری بر وضعیت کنونی بگذارد. این چهار عامل عبارت اند از؛ دولت افغانستان، رهبران سیاسی خارج از حکومت، طالبان و اجماعی از کشورهای ذی مدخل در افغانستان (آمریکا به عنوان یکی از این کشورها دارای نقش است). تا این لحظه، طالبان و رهبران احزاب و جریانهای سیاسی غیر حکومتی، از اجلاس استانبول استقبال کرده اند. اما از دو ضلع دیگر (حکومت افغانستان و کشورهای همسایه) خبری نیست. کشورهای تاثیر گذار بر وضعیت افغانستان همچون روسیه، ایران، چین و... تا این لحظه، به دلیل رویکرد تک محورانه آمریکا، حاضر نیستند در فرایندی که کنترل و مدیریت آن به دست آمریکاییها باشد، در حد یک ناظر و تایید کننده اقدامات آمریکا حضور پیدا کنند. آنها به دنبال کنشگری فعال و تاثیر گذار در افغانستان هستند و تلاش دارند تا شرایط را به گونهای مدیریت کنند که تدبیر صلح افغانستان، در انحصار آمریکا نباشد. در نظر کشورهای همسایه افغانستان، اجلاس استانبول، طرحی آمریکایی است که منافع آمریکا را تامین و کشورهای همسایه افغانستان را درگیر مشکلات جدید خواهد کرد به همین دلیل تا این لحظه استقبال چندانی از آن نشده است. از سوی دیگر، غنی و همکارانش در حکومت افغانستان دریافته اند که هر اجلاسی و هر گفت وگویی، در نهایت باید با آنها به نتیجه برسد و با استفاده از این مطلب، مدام در حال خرید زمان هستند تا گفتگوهای صلح، تا پایان زمان رسمی دوره ریاست جمهوری غنی به درازا بکشد. هرچند حکومت افغانستان، با ارائه طرح انتخابات زودهنگام، احتمالا در استانبول حضور خواهند یافت، اما کسانی را به ترکیه خواهند فرستاد که فاقد صلاحیت لازم برای تصمیم گیری باشند. اگر قرار باشد استانبول، محلی برای تغییر ساختار حکومت باشد، شخص غنی به عنوان رئیس جمهور باید در آن حضور یابد و تا این لحظه، چنین تصمیمی گرفته نشده است. اکنون با جدی گرفته نشدن اجلاس استانبول توسط حکومت افغانستان و کشورهای همسایه، عملا امکان تبدیل شدن استانبول به بن دوم فراهم نیست. البته رسانههای نزدیک به آمریکا و نیز رهبران جریانهای سیاسی مخالف دولت افغانستان، تلاش رسانهای وسیعی را برای مهم نشان دادن اجلاس ترکیه در دستور کار قرار داده اند، اما آنها هر کدام به دنبال اهداف مشخص دیگری هستند. آمریکا به خوبی میداند که در استانبول اتفاقی نخواهد افتاد، اما ایجاد شور و هیجان در ترکیه، شاید بتواند گره کور مذاکرات قطر را به شکلی باز کند و بن بست دوحه شکسته شود. همچنین رهبران سیاسی مخالف دولت افغانستان هم امید دارند با حضور قدرتمندتر در استانبول، در طرح آمریکا برای صلح افغانستان تغییری ایجاد کنند. آنها خواهان یک سهم ۳۰ درصدی از قدرت هستند و توقع دارند که بتوانند ترکیب تقسیم قدرت به صورت مساوی میان دولت افغانستان و طالبان را دستخوش تغییر کنند و زمینه حضور خود در حکومت بعدی را فراهم آورند.
*********************************
روزنامه ایران **
دور زدن محدودیتها ممنوع/سیمین کاظمی
اکنون و در آغاز سال ۱۴۰۰ موج چهارم همهگیری کرونا سهمگینتر از امواج دیگر سراسر کشور را درنوردیده و تعداد مبتلایان به طرز نگران کننده و وحشتآوری رو به افزایش است. این موج جدید در حالی کشور را فرا گرفته که با کشف واکسن و تولید و توزیع آن در سطح جهانی، امید آن میرفت که نصیبی هم به ایران برسد و رنج ناشی از همهگیری به پایان برسد. در واقع در شرایطی که واکسن به یک مطالبه ملی تبدیل شد و بحث درباره کیفیت واکسنها در جریان بود، غفلت از الزام و اجرا و رعایت پروتکلهای بهداشتی نیز رخ داد و در نهایت نه تنها واکسن تأمین نشد که به دلیل رها کردن پروتکلها پیشروی اپیدمی کروناویروس تا آنجا سرعت و شدت گرفت که نوع جهش یافته ویروس با موج چهارم، کشور را در بهت و حیرت فرو برد. طبیعی است که با وقوع موج چهارم، این سؤال پیش بیاید که مقصر وضع فعلی کیست؟ آیا دولت ما را به این روز کشاند یا ملت. دولت بود که به دلیل تحریم و موانع ایجاد شده در خرید واکسن وعدم سختگیری در اجرای پروتکلهای بهداشتی، منجر به طغیان بیماری شد یا ملت بود که با ترجیح برنامههای جشن نوروز به سلامت، زمینه انتشار بیماری را فراهم کرد. پاسخ به این سؤال میتواند متأثر از دیدگاه ما به مسائل اجتماعی باشد، اینکه نگاه به ساختار باشد یا به عاملیت فردی. اما برای پاسخ لزوماً نمیتوان یکی از این دو را انتخاب کرد، بلکه میتوان تلفیقی از عاملیت و ساختار را در بروز چنین وضعی مسئول دانست. در بروز همه گیری وظایف دولتها مشخص است، برنامهریزی برای ساختن وضعیت به گونهای که زنجیره انتقال بیماری شکسته شود، مثل تعطیلی سراسری، حمایت از تهیدستان و گروههای آسیب پذیر، فراهم کردن شرایط تشخیص و درمان بیماری و در نهایت واکسیناسیون عمومی، اما در ایران پیشبرد برنامههای پیشگیرانه دولتی همراه با این ملاحظه بوده است که در شرایط نابسامان اقتصادی، تعطیلی کسب و کارها موجب بروز نارضایتی و عصیانهای جدید نشود، از این رو هیچ گاه در تعطیلی کسب و کارها اجباری مشاهده نشده و همین عاملی در کنترل نشدن اپیدمی بوده است. در مورد واکسیناسیون هم که آنقدر موانع خارجی و محدود کننده بوده که هنوز پرسنل بهداشتی و درمانی هم به طور کامل واکسینه نشدهاند و گروههای پرخطر همچنان در انتظارند. از سوی دیگر اگر عاملیت فردی را برجسته کنیم، طولانی شدن زمان همهگیری و خستگی عمومی از وضعیت غیرنرمال و میل به بازگشت به زندگی عادی موجب شد اهمیت بیماری و قدرت سرایت آن دستکم گرفته شود و در فقدان سختگیری دولتی درخصوص مسافرت و دید و بازدید، بسیاری به روال هرساله مشغول به جا آوردن آداب نوروز و مسافرت شوند و بشود آنچه نباید میشد؛ هجوم موج سهمگینی از شیوع بیماری و افزایش مرگ و میر روزانه.
اکنون در میانه موج چهارم، در حالی که وحشت از بیماری و مرگ بر جامعه سایه افکنده و کادرهای درمان خستهتر از همیشه برای کنترل بیماری به تکاپو افتادهاند، انتظار میرود که این بار درس عبرت را به دقت فرا بگیریم که باید در مقابله با کرونا هوشیارتر و آمادهتر باشیم و از یاد نبریم تنها راه کنترل کرونا، پیشگیری از شیوع بیماری است، با رعایت پروتکلهای بهداشتی و تسریع و تعجیل در واکسیناسیون عمومی. در پایان به یاد بیاوریم پیام سازمان بهداشت جهانی را که دسترسی به واکسن، تست و درمان کووید ۱۹ یک حق همگانی است و اجرای این شعار برعهده دولتها از جمله دولت ایران است. مردم حق دارند تست رایگان بدهند، رایگان درمان شوند و به طور رایگان واکسینه شوند. در کنار این حقوق لازم است به مسئولیت فردی خود عمل کنند و به پروتکلهای بهداشتی که به سلامت جامعه کمک میکند، پایبند باشند.
*********************************
روزنامه شرق **
برجام۱۴۰۰ یک بستر و دو رؤیا/صادق زیباکلام
نه ایران خیلی صریح و قاطع گفته است که به دنبال «برجام ۱۴۰۰» نیست و نه آمریکا. برعکس و دستکم بسیاری از چهرهها و دستاندرکاران میانهروتر هر دو کشور از مذاکرات و حصول توافق استقبال میکنند. منتها هر کدام به دنبال تحقق رؤیاهای خود از مذاکرات و رسیدن به توافق هستند.
ایران خواهان دستیابی به بخشی از طلبهای بلوکهشدهاش از پنج کشور ژاپن، کره جنوبی، چین، هند و عراق است که به واسطه تحریمهای آمریکا این کشورها نمیتوانند بدهیهایشان را به ایران پرداخت کنند. تخمین زده میشود که حسابهای بلوکهشده بالغ بر ۳۰ میلیارد دلار میشوند که حتی آزادشدن بخشی از آنها هم در شرایط فعلی باعث تکانی جدی در اقتصاد تقریبا متوقفشده کشور خواهد شد. ایران امیدوار است که با بخشی از حسابهای بلوکهشدهاش بتواند واکسن و یکسری داروها و تجهیزات پزشکی بهشدت مورد نیاز کشور را خریداری کند. در مرحله بعدی ایران انتظار دارد «برجام ۱۴۰۰» منجر به برداشتهشدن تحریمها، امکان ازسرگیری تجارت آزاد و بالاخره ازسرگیری صادرات نفت خام شود. انتظارات غربیها را میتوان به دو بخش هستهای و غیرهستهای تقسیم کرد. در بخش هستهای تکلیف روشن است. انتظارات غربیها کموبیش محدود میشود به همان محدودیتها و توافقات برجام ۹۴ که خلاصهاش آن بود که فعالیتهای هستهای ایران کنترلشده و زیر نظر آژانس باید انجام شود. ایران هم آن را در اساس پذیرفته بود.
اما مشکل در انتظارات جدید واشنگتن و اروپاییهاست. انتظاراتی که در توافق برجام ۹۴ نیامده بودند.
این انتظارات عبارتاند از: برنامههای موشکی، حضور به روایت غربیها «نظامی» و به روایت جمهوری اسلامی «مستشاری» ایران در کشورهای دیگر و بالاخره روشنشدن تکلیف دوتابعیتیها. البته ممکن است ذکری هم در این میان از بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران به میان آید. پاسخ ایران به فهرست انتظارات غربیها آن بوده که ایران صرفا حاضر است فعالیتهای هستهایاش محدود شود به چارچوب برجام ۹۴ و انتظارات دیگر غربیها همچون برنامههای موشکی و... را خارج از چارچوب برجام میداند. یک دلیل اینکه این انتظارات در برجام قبلی نیامده بودند، آن بود که واشنگتن برجام را یک نقطه عطف در روابط میان ایران و غرب بعد از انقلاب تصور میکرد و امیدوار بود یا انتظار داشت که توافق هستهای در حقیقت سرآغاز تنشزدایی میان ایران و غرب باشد. دستکم اوباما و برخی همکارانش چنین تصویر و تصوراتی داشتند و البته آن تصورات صرفا محدود به آمریکاییها نمیشد. دهها شرکت بزرگ بینالمللی غربی بالاخص در بخش انرژی به دنبال برجام راهی ایران شدند. اما همه آن انتظارات تصوراتی بیشتر نبود. آنقدرها طول نکشید که آشکار شد تنشزدایی مورد انتظار غرب تصوراتی بیشتر نبوده و ایران همچنان پایبند و مصر بر تداوم سیاستهایش است. به عبارت دیگر، برجام که برای غربیها نوید یک دوران جدید با ایران را پدید آورده بود، بهتدریج معلوم شد رؤیایی بیش نبوده و همکاری ایران با غرب فقط محدود میشد به مسائل هستهای و هیچ مورد دیگری را دربر نمیگرفت.
آنچه مسلم است غربیها در «برجام ۱۴۰۰»، از برجام ۹۴ درسهایی گرفته و باتجربهتر شدهاند و این بار توافق هستهای را طلیعه یک دوران جدید با ایران تصور نخواهند کرد. در نتیجه بعد از عبور از مرحله اولیه برجام ۱۴۰۰ که منجر به آزادسازی بخشی از داراییهای بلوکهشده ایران و برداشتهشدن برخی از تحریمها و متقابلا بازگشت فعالیتهای هستهای ایران به چارچوب برجام ۹۴ خواهد شد، غربیها خواهان تداوم مذاکرات درباره برنامههای موشکی ایران و سایر خواستههایشان خواهند شد. امری که ایران عجالتا به آنها نه گفته است. اما پرسش اساسی آن است که آیا سیاست تنش با غرب همچنان قرار است در آینده زیربنای سیاست خارجی ایران را تشکیل دهد؟
*********************************