مسائل زندگی روزمره (Every Day Life) را میتوان مهمترین بستر شکلگیری، اجرا، موفقیت و تداوم سیاستهای مختلف دانست؛ زیرا هر سیاستی اولاً در پاسخ به مسائل این حوزه شکل میگیرد و ثانیاً در بستر مسائل این حوزه اجرا میشود. بنابراین، مسائل زندگی روزمره مردم به طور مستقیم بر کیفیت حکمرانی در هر کشوری تأثیر میگذارد. بر همین اساس، پویایی، قوت یا ضعف حکمرانی در هر کشوری را باید بر اساس ماهیت مسائل این حوزه سنجید. درواقع، قدرت و سیاست که کارویژه اساسی آن، بسیج منابع مختلف در درون نظام اجتماعی برای تحقق اهداف است، زمانی میتواند موفق باشد که به طور کافی و وافی قادر به پاسخگویی به مسائل زندگی روزمره مردم باشد.
بیتوجهی به این مهم در طول تاریخ عامل مهمی برای انحراف و شکست انقلابهای بزرگ بوده است. برای نمونه، آنگونه که «هانا آرنت» توضیح میدهد، عامل انحراف انقلاب 1789 فرانسه آن بود که آرمان این انقلاب، یعنی آزادی با مهمترین مسئله زندگی روزمره مردم آن زمان، یعنی فقر و برابری تناسبی نداشت. بنابراین، آنگاه که آرمانهای انقلاب به سنگ سخت واقعیتهای جامعه برخورد کردند، منحرف شدند و اینگونه شد که انقلاب برای آزادی، به انقلاب برای رفع فقر و تأمین برابری تبدیل شد. در همین راستا، «اسلاونکا دراکولیچ» نویسنده کروات در کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» دلیل اصلی فروپاشی اتحاد شوروی را در کمتوجهی این رژیم به مسائل زندگی روزمره مردم جستوجو میکند.
مسائل زندگی روزمره کدامند؟
نکته مهم در ارتباط با بحث حاضر این است که توجه به مسائل زندگی روزمره، به معنای روزمرهگرایی و تنزل جایگاه متعالی سیاست نیست، بلکه به معنای توجه به این نکته است که سیاست و سیاستمداران باید به مسائل اصلیای که فلسفه وجودیشان، تأمین آنهاست، توجه کنند؛ زیرا مسائل این حوزه، به طور مستقیم قادر به قبض و بسط حوزه سیاست و سیاستورزی است و اگر سیاست قادر به پاسخگویی به این مسائل نباشد، پرداختن آن به مسائل مهمتر، مانند مسائل فرهنگیـ تربیتی دشوار خواهد شد.
بر این اساس، در حالی که مهمترین مسائل زندگی روزمره مردم، اقتصاد و مسائل معیشتی است، به طور طبیعی رسالت سیاست و سیاستمداران اقتضا میکند که دغدغه اصلی آنها، پرداختن به این مسائل و ارائه پاسخ معتبر برای حل و رفع آنها باشد. مبتنی بر همین نکته، در جریان مناظرات انتخاباتی میان نامزدهای سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، انتظار جامعه و افکار عمومی از نامزدها آن بود که به جای پرداختن به برخی مسائل نظری، کلیگویی و ورود در فاز تخریب و هجمه به یکدیگر، به مسائل زندگی روزمره آنها توجه میشد؛ چرا که افکار عمومی با توجه به انبوه مشکلاتی که دارند تشنه دریافت پاسخ معتبر نامزدها به مسائل خود هستند. اتفاقاً اینکه برگزاری چند دور مناظره نتوانسته آن طور که انتظار بود شور انتخاباتی گسترده و کافی در کشور ایجاد کند، چه بسا مهمترین دلیل آن به کمتوجهی نامزدها به این مسائل برمیگردد.
به طور طبیعی، جامعهای که به شدت گرفتار مشکلات اقتصادی است و دخلش پاسخگوی خرجش نیست، فیلتر شدن یا نشدن فضای مجازی، آزاد بودن یا نبودن موسیقی رپ، رقیبهراسی و متهم کردن رقیب، ارسال پیامک حجاب برای دختران، مانوردهی بر روی مطالبات زنان، قومیتها، اهل سنت، معتادان، حاشیهنشینان و... نمیتواند وی را به وجد بیاورد. به عبارت دقیقتر، انتخابات و مناظرات به کیفیتی که تاکنون در جریان است، با توجه به مسائل زندگی روزمره مردم، نتوانسته است حاوی پیام اعتماد و امید به مردم باشد. در واقع، مناظرات تاکنون نتوانسته است اعتماد و امید لازم را به منظور حل مشکلات مردم، به آنها تزریق کند.
راهحل چیست؟
راهحل این چالش، معطوف شدن بیش از پیش انتخابات و مناظرهها بر مسائل واقعی و دغدغههای روزمره مردم است. برای نمونه، مردم اکنون انتظار دارند نامزدها به مسائلی چون بیثباتیهای دائمی شرایط بازار و قیمتها، افزایش نرخ ارز، افزایش مداوم قیمت خودرو، تحریمهای ظالمانه، صفهای مرغ، اشتغال جوانان، آرزوی دستنیافتنی شدن تأمین مسکن و حتی دشوار بودن رهن و اجارهبها، افزایش روند پولی شدن تحصیل در کشور و... توجه کنند و به طور مشخص و دقیق بیان کنند که برای حل و رفع این مسائل و چالشها چه راهحلهای عملی و معتبری دارند. احیای امید و اعتماد مردم نسبت به حل مشکلات بیش از هر عامل دیگری به کیفیت پاسخهای کاندیداها به این مسائل برمیگردد.
البته در این میان باید به سه عامل دیگر هم اشاره کرد که به میزان لازم در کمتوجهی به این مسائل زندگی روزمره مردم و به تبع آن، گرم نشدن تنور انتخابات تا وضعیت کنونی، تأثیر داشته است: عامل نخست شیوه برگزاری مناظره است که اگرچه در آن سؤالهایی مطرح میشود که همگی جزء مسائل کلان کشور هستند، اما بیش از نیمی از آنها به گونهای است که افکار عمومی ارتباط آنها با مسائل زندگی روزمره خود را درک نمیکند. عامل دیگر همانا فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه و نخبگان است. توضیح آنکه در این فرهنگ سیاسی، انتقاد کردن، هیجانی صحبت کردن و زبان تند و تیز داشتن یا در موضع اپوزیسیون قرار گرفتن بیش از آرام و متین بودن، آسیبشناسی منطقی و درست مسائل بدون هیجان و... موردپسند است.
این امر سبب شده است، حتی برخی کاندیداها از پاسخ به برخی سؤالها در مناظره طفره بروند و در عوض با اتخاذ مواضع و ژست اپوزیسیونی یا متهم کردن رقیب، درصدد جلب توجه و پذیرش از سوی افکار عمومی باشند. در چنین شرایطی، طبیعی است که مسائل اصلی و واقعی مردم به حاشیه برود. عامل سوم هم همانا افزایش شدت و دامنه مشکلات موجود است که سبب شده کاندیداها به خوبی نتوانند پاسخ لازم به همه مشکلات موجود ارائه دهند. درواقع، مشکلات موجود به قدری فراوانی دارد که کاندیداها نمیتوانند همه وعدهها و پاسخهای معتبر به آنها را ارائه دهند.
سخن پایانی
به هر حال انتخابات 28 خرداد در حالی برگزار میشود که انتظار و توقع طبیعی از آن در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی، روی کار آمدن دولتی است که بتواند طلیعهدار تحقق بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی باشد. به نظر میرسد، تداوم حرکت تکاملی انقلاب در این گام، منوط به آن است که ابتدا ضعفها، نارساییها و مشکلات موجود از جمله چالشهای زندگی روزمره مردم با سرعت و دقت هر چه تمامتر حل و رفع شود تا انقلاب و نظام با آسودگی خاطر و با سرعت بیشتری بتواند به حرکت تمدنساز خود در گام دوم انقلاب ادامه دهد. به عبارت دیگر، اگر قرار است انقلاب اسلامی به اهداف خود در گام دوم انقلاب نایل شود، در ابتدا باید آسیبهای ایجاد شده در گام نخست را با سرعت و قدرت، حل و رفع کند. تحقق این امر در گرو شکلگیری دولت تحولگرای اسلامی در امتداد و طول گفتمان انقلاب و نظام ولایی با انتخاب تحولآفرین و هوشمندانه مردمی است.