بسیاری از بزرگان و دانشمندان برای بررسی صحت دستورات دین به بررسی آیات قرآن و روایات اقدام کردند و پاسخ پرسشهای بیشماری را از این منابع طلب کردند که نتیجهای جز حقانیت اسلام نداشت. اولین موضوعی که دانشمندان ادیان دیگر را به تعجب وامیداشت، توصیه اکید دین اسلام به علمجویی، عقلمحوری، اندیشه، استدلال، تدبیر و... است. اینکه کتاب یک دین الهی و بزرگان آن، مردم را به علمآموزی و پرسش امر میکنند، نشاندهنده حقانیت آن دین است.(نمل/64). صاحب پرچم سلونی حضرت علیبنابیطالب(ع) و امامان پس از ایشان تنها انسانهایی در تاریخ بشریت بوده و هستند که بدون هیچ ترسی از مردم میخواهند که سؤال کنند، به چالش بکشند و به دنبال حقایق بروند. پس اینکه بیندیشیم و استدلال کنیم و با این ابزار زندگی کنیم، خواسته دین است. ضمن آنکه این نکته در مورد اهل حکومت نیز صدق میکند. آنها باید هر کاری را با استدلال و دلایل عقلی صورت دهند تا بتوانند پاسخگوی مردم باشند. مردم یک جامعه نیز باید با دلایل متقن و محکم طرف باشند و فقط رفتارهای مستدل را تأیید کنند. در این خصوص باید از اهلبیت(ع) الگو بگیریم که همه رفتارشان پشتوانه عقلی داشت و از هر نظر مستدل دیده میشد. نمونه بارز آن را میتوان در رفتار امیرالمؤمنین(ع) دید. برای نمونه، در بحث خلافت سعی کرد به طریقی عمل کند که هم دینی و اخلاقی باشد و هم از نظر عقلی قابل دفاع باشد. ایشان وقتی در خطبه شقشقیه از هجوم مردم به در خانه خود میفرماید، از اینکه خلیفه شده یا جمعیت زیاده بوده یا اینکه امکان داشته امامحسن(ع) و امامحسین(ع) در فشار جمعیت لطمه ببینند و... گلایه ندارد. از اینکه این انتخاب در فضایی پر سروصدا و بدون حضور اکثر مردم و بیتوجهی به دلایل منطقی و عقلی میخواست صورت بگیرد، گلایه دارد. اگر ایشان در آن فضا خلافت را قبول میفرمود، نمیتوانست از استحکام آن دفاع کند و از طرفی اگر درخواست آنها را قبول نمیکرد، مورد بازخواست قرار میگرفت که چرا ممانعت فرمودی؟! یعنی دوست و دشمن میتوانستند به ایشان اشکال وارد کنند. به همین دلیل اولین کار امام(ع) آرام کردن فضا برای اندیشیدن مردم و انتخاب آزادانه در فضایی بهدور از هیاهو بود که بیعتی با آرامش را بهدنبال داشت. تمام ائمه بههمین منوال عمل کردند و هنگامی که از آنها درخواست تشکیل حکومت میشد، ایشان فضایی آرام و منطقی برای تصمیمگیری درست مردم را طلب میفرمودند. اهلبیت(ع) نقش خود را در ظرفیتسازی و فضاسازی و بصیرتافزایی ایفا میکردند و تصمیم را برعهده مردم میگذاشتند. در ماجرای حکمیت وقتی هیاهوی خوارج بر آسمان بود، علی(ع) در پی استدلال بود تا معترضان را با عواقب و نتایج درخواستشان آگاه کند و اجباری در اینکه کدام راه را بروند ایجاد نکرد. در جنگ و صلح امامحسن(ع) هم همین رفتار دیده شد و در حرکت امامحسین(ع) به سمت کوفه خواست آزادانه مردم و اتکای امامحسین(ع) به ادلههای عقلی دیده شد و تا آخرین امام همین روش ادامه داشت. حکومت حضرت حجت(عج) نیز به همین روش پایهگذاری میشود؛ یعنی ابتدا مردم باید به ضرورت تشکیل حکومت ناب محمدی(ص) پی ببرند و یک خواست عمومی ایجاد کنند تا ظهور حضرت(عج) اتفاق بیفتد. امیرالمؤمنین در خطبه 105 نهجالبلاغه خداوند را برای دین مستدل و روشنگرش میستاید و مدح میکند. در جایی دیگر میفرماید: «لادین لمرتاب و لامروة لمغتاب؛ كسی كه فاقد یقین و باور مطمئن است از دین بیبهره است...»(غررالحکم، ج6، ص347)؛ در مقابل دشمن کاری ندارد جز برهم زدن آرامش که برای بهتر فکر کردن و تصمیمی آگاهانه در فضایی آزاد و مطمئن ضرورت دارد. هرگاه دشمنان شروع به فتنهانگیزی و ایجاد سروصدا کردند مردم به سمت تصمیمات اشتباه رفتند و لطمه خوردند. در تعریف اکثر علما از «فتنه» این جمله وجود دارد که افرادی فضایی ایجاد میکنند که حق و باطل در آن قابل تشخیص نباشد. در این مواقع باید به اصل دین مراجعه کرد. رسول خدا(ص) میفرمایند: «إذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ كَقِطَع اللَّیْل الْمُظْلِم فَعَلَیْکُمْ بالْقُرْآن»؛ هنگامی كه فتنهها مانند پارههای شب تاریک بهشما روی آورد، بر شما باد (روی آوردن به) قرآن.(وسائلالشیعه، ج6، ص171) اینجاست که این آیه را بهتر درک میکنیم که میفرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاّ خَسَارًا» (إسراء/82) مکتب اهل بیت(ع) همیشه بهدنبال آرام کردن فضای تصمیمگیری بوده و روش دشمنان مقابله با این آرامش بوده است. در این فضاست که انسانها میتوانند خوب فکر کنند و به فرمایش پیامبر(ص) عمل کنند که میفرمایند: «تصمیم به هر کارى که مىگیرى، به عاقبت آن بیندیش و فرجام آن را بررسى کن.» (بحارالانوار، ج77، ص130) اندیشیدن برای پیدا کردن راهی که اگر تا قیامت هم در مورد آن سؤال کنند بتوانیم جوابگو باشیم. برای نمونه اگر میخواهیم کسی را بهعنوان ولی، امام یا پیشوای خود انتخاب کنیم، باید مستدل باشد و قابل دفاع؛ اگر نمیخواهیم او را انتخاب کنیم هم باید مستدل، متقن و قابل دفاع باشد.