ایالات متحده آمریکا پس از ۲۰ سال اشغالگری در افغانستان کوهی از بحرانها و مشکلات را برای مردم این کشور به جای گذاشته است، وضعیت اسفباری که حالا سران کاخ سفید نیز با آن معترفند و حالا راهی جز فرار پیش روی «جو بایدن» از این کشور باقی نمانده بود. مسئله ای که تحلیلگران آمریکایی نیز اقرار میکنند نشانهای از افول آمریکا در عرصه جهانی است اما پرسش مهمتر آن است که آیا ماجرای افغانستان، ابتدای دوره افول آمریکاست یا روندی است که با این مسئله شتاب بیشتری میگیرد؟
پاسخ به این پرسش را میتوان با داستانی از یک توئیت آغاز کرد. روز نهم اوت سال جاری، یعنی دقیقاً شش روز قبل از اینکه کابل بدون هیچ مقاومتی به دست نیروهای طالبان بیفتد، سفارت آمریکا در افغانستان در حساب توئیتری خود یک سؤال از مردم این کشور پرسید: «ما میخواهیم درباره آرزوهایتان بشنویم و اینکه چه آرزویی برای ثبات سیاسی در کشورتان دارید. این روزها همزمان طالبان و دولت افغانستان در حال رایزنی مذاکرات صلح در قطر هستند. میخواهید این مذاکرات به چه سیستم سیاسیای منتج شود؟» طنز ماجرا اینجاست که این توئیت با هشتگ #صلحـ برایـ افغانستان نیز همراه شد. این توئیت در واقع نشاندهنده آرزوی خود آمریکا برای افغانستان بود. دولت بایدن میدانست که طالبان قدرت گرفته است و میخواهد سهم بیشتری در عرصه سیاست این کشور داشته باشد. سازمانهای اطلاعاتی و نظامی آمریکا پیشبینی حضور گسترده طالبان در عرصه سیاسی را داشتند؛ بااینحال تصور نمیکردند، این انتقال قدرت نه در یک فرآیند شش تا نه ماهه، بلکه در یک فرآیند سریع شش تا نه روزه انجام شود! در این میان تنها کشوری که حالا در معرض انتقادات شدید جهانی در بین دوست و دشمن قرار گرفته است، ایالاتمتحده است. رسانهها این سؤال را مطرح میکنند: «از کجا معلوم که دوستان و متحدان آمریکا میتوانند از آنپس به این کشور اعتماد کنند؟ اروپا چطور باید به آمریکا اعتماد و اتکا کند تا مسائل جهانی را حل کنند؟ کشورها و دولتهایی که حیات و ممات خود را در گرو سیاستهای آمریکا میدانند، چطور باید اعتماد کنند که آمریکا در دقیقه 90 آنها را به حال خود رها نمیکند؟» بایدن در نطق روز دوشنبه خود و پاسخ به تمام این انتقادات گفت، آمریکا وظیفهای برای ملتسازی در افغانستان نداشته است و در شرایطی که ارتش افغانستان و نیروهای سیاسی این کشور برای دولت خود نمیجنگند، آمریکا نیز سربازان خود را برای افغانیها به خطر نمیاندازد! البته این همان آمریکایی است که به دلیل حادثه 11 سپتامبر و بهانه ایجاد کردن برای حمله به افغانستان بیان میکرد که اولویت اصلی آمریکا در سراسر جهان برپایی دموکراسی است!
اما سؤال مهمتر اینجا همچنان این مسئله است که آیا یکجانبهگراییهای آمریکا در عرصه بینالمللی و تصمیمات اشتباه و نسنجیده رهبران آن از ترامپ گرفته تا بایدن و دموکراتها نشانهای از افول آمریکا در سطح جهان نیست؟ پاسخ به این پرسش را میتوان در سنجش میزان قدرت آمریکا در جهان پس از این حادثه جستوجو کرد. آیا میتوان به آمریکا به منزله یک ابرقدرت اعتماد کرد که میتواند نیات و اهداف خود را در سراسر جهان پیاده کند؟ آیا اگر هدفی ازسوی آمریکا دنبال شود، این تضمین وجود دارد که 20 سال بعد آمریکا اعلام نکند که در هدف و مأموریت خود شکست خورده است؟ آیا آمریکا که با هر انتخابات ریاستجمهوری، رئیسجمهور و همه سیاستهای بینالمللیاش تغییر پیدا میکند، میتواند شریک مطمئنی برای کشورها از نظر سیاسی باشد؟ همه اینها پرسشهایی است که در نهایت راه به سمت پاسخ به این پرسش را هموار میکند: آیا افول آمریکا تنها با ریاستجمهوری ترامپ آغاز شد یا افول، روند و فرآیندی است که از مدتها قبل آغاز شده و قابل بازگشت و توقف نیز نیست؟ از زمان روی کار آمدن ترامپ، آمریکا ثابت کرده بود نمیتواند به منزله نیروی سیاسی قابلاعتماد، مسئولیتپذیر و منطقی در دنیا مطرح شود. این مسئله با دولت بایدن و شکست آمریکا در افغانستان و خروج مفتضحانه این کشور از منطقه بهیقین قطعی رسیده است.