هشتم آذرماه هر سال، یادآور آغاز عملیات بزرگ طریقالقدس در سال ۱۳۶۰ است. به این بهانه، یکی از مسائل پیرامونی، اما مهم این عملیات را بررسی کردهایم.
تیم شناسایی عملیات از شهریورماه ۱۳۶۰ تشکیل شد. بر پایه اطلاعات به دست آمده از منطقه رملی شمال کرخه، مقرر شد عملیات در این محور به صورت احاطهای انجام شود؛ اما مشکل اصلی این بود که برای حضور نیروهای پیاده و زرهی در مکان مناسب به منظور آغاز حمله در منطقه رملی، احداث جاده تا نزدیکی نقطه رهایی ضرورت داشت، اما تا آن هنگام چنین چیزی وجود نداشت. به این منظور، پیشنهادهای گوناگونی ارائه شد که با توجه به نیاز عملیات، اندیشه احداث جاده معروف پیروزی (که از آن با نامهای دیگری نظیر ابوذر و شهدا نیز یاد میشد) شکل گرفت تا به این وسیله امکان تردد رزمندگان با سهولت به عقبه دشمن فراهم شود.
برای طراحی و شروع عملیات، فرماندهان سپاه و ارتش به دنبال یافتن راه حلی برای حمله غافلگیرانه به دشمن بودند، زیرا از استقرار دشمن در مواضع اشغالی، مدت نسبتاً طولانی میگذشت و دشمن با ایجاد میدانهای متعدد مین و تقویت مواضع و استحکاماتش برای مقابله و دفاع از هر جهت آماده بود. فرماندهان ارتش و سپاه نیز از ماههای قبل همواره به دنبال یافتن مناسبترین راه آزادسازی مناطق اشغالی بودند.
در این باره مهندس ابوالفضل حسنبیگی یکی از مسئولان جهاد جبهه سوسنگرد، درباره تاریخچه احداث جاده پیروزی میگوید، قبل از عملیات حصر آبادان روزی برادر محسن رضایی (فرمانده کل سپاه) ما مسئولان جهاد را خواست و گفت که بروید یک کاری کنید و یک راهی بین میشداغ و سوسنگرد درست کنید به دلیل اینکه ما هر وقت میخواهیم این جبههها را برویم یا بخواهیم کمک برسانیم، باید حتما بیاییم جاده اهواز، بعد برویم بالا و از آنجا بیاییم جاده میشداغ. به این دلیل بود که تقریبا ما چند ماه قبل از عملیات طریقالقدس، چندین نوبت با عربهای منطقه و شتر این منطقه صعده را رفته بودیم و همه مناطق را شناسایی کرده بودیم که از چه نقطهای جاده بزنیم و این دو جبهه را به هم وصل کنیم.
مدتها قبل نیز سرتیپ فلاحی، جانشین رئیس وقت ستاد مشترک ارتش، به دلیل وضعیت زمین منطقه گفته بود: «آزادسازی شهر بستان دارای اهمیت زیادی است و در شرایط موجود به دلیل فقدان امکانات و راههای ارتباطی امکان ندارد منطقه وسیعی را آزاد کرد.»
یازدهم شهریور ۱۳۶۰، بعد از عملیات و تصرف تپه سبز، یک جاده تدارکاتی از ارتفاعات اللهاکبر به دامنه آن برای استقرار واحدهای توپ خانه ارتش کشیده شده بود. این مسیر به جاده اللهاکبر معروف شد که طول آن به ۷ کیلومتر و عرض آن به ۷ متر میرسید. تیمسار فلاحی قصد داشت جادهای را که قرار بود از تنگه صعده واقع در ارتفاعات میشداغ به تپههای اللهاکبر کشیده شود، به امتداد جاده تپه سبز متصل کند. مسیر کوتاهی از این جاده در تنگه صعده در میشداغ ساخته شد و با شهادت تیمسار، ولی الله فلاحی در سانحه هوایی، این کار متوقف شد.
البته جاده مورد نظر شهید فلاحی یک جاده شمالیـ جنوبی بود. از انتهای ارتفاعات میشداغ نقطهای به نام تنگه صعده به طرف جنوب ارتفاعات اللهاکبر که تأثیر چندانی در عملیات طریقالقدس نداشت. در حالی که نظر فرماندهان سپاه احداث یک جاده شرقیـ غربی در درون رملها برای دور زدن دشمن و دستیابی به تنگه چزابه بود.
تصمیم به احداث چنین جادهای بعد از شناساییهای لازم و جمعآوری اطلاعات دقیق و دیدبانی برخی مسئولان سپاه و ارتش از روی تپه سبز به سمت غرب ارتفاعات میشداغ و تنگه چزابه مطرح و بر اساس پیشنهاد و اعلام آمادگی نیروهای خلاق و فعال جهاد سازندگی مستقر در منطقه تقویت شد. به این ترتیب، اندیشه احداث جادهای از داخل زمینهای رملی برای رسیدن به عقبه دشمن و نابودی تسلیحات و تجهیزات ماشین نظامی عراق در غرب سوسنگرد، پایهریزی شد و بعد از بررسیهایی به تصویب قرارگاه مشترک ارتش و سپاه رسید.
در ۱۶ آبان ۱۳۹۰، در جلسه فرماندهان ارتش و سپاه در مجموعه گلف اهواز با مسئولان واحدهای مهندسی ارتش، سپاه و جهاد سازندگی، درباره احداث جاده از محور اللهاکبر تا چاه آب، بحث و بررسیهای لازم انجام شد.
در جناح شمالی، تپههای رملی به نام شحیطیه به طور گستردهای وجود داشتند که از مجاورت ارتفاعات اللهاکبر تا تنگه چزابه امتداد یافته و برای نیروهای خودی ناشناخته بودند. دشمن نیز به دلیل عمق بسیار این رملها که به حدود ۲۰ الی ۲۵ کیلومتر میرسید و حتی عبور افراد پیاده از آنها به سختی امکانپذیر بود، در عمق مواضع خود، واحدهایی از توپخانه و مرکز فرماندهی و مهندسی را به آن عوارض طبیعی غیر قابل عبور، متکی کرده بود. بنابراین، رزمندگان اسلام از راههای گوناگون در صدد کسب اطلاع از وضعیت زمینهای این منطقه برآمدند. نیروهای اطلاعاتی سپاه با مسئولیت سیدعلی حسینی (از مسئولان خوشفکر و شجاع واحد اطلاعات عملیات سپاه که در سال ۱۳۶۶ در عملیات والفجر ۱۰ به شهادت رسید) زیر نظر حسن باقری، از چندین ماه قبل در این منطقه فعال بودند که در این کارزار از نیروهای محلی نیز کمک میگرفتند.
حضور مداوم نیروهای اطلاعات عملیات سپاه در طول چند ماه گذشته که به طور مشخص زیر نظر حسن باقری و با مسئولیت علی اسحاقی و سیدعلی حسینی فعالیت میکردند، موجب شده بود که آنها شناخت کاملی از مشکلات و راهکارهای منطقه عملیاتی پیدا کنند. علاوه بر آن، مشارکت نیروهای بومی در فعالیتهای گوناگون بر میزان اطلاعات و دقت آن میافزود که بر اساس آن به ضرورت احداث جاده نیز پی بردند.
محمد حسن نظرنژاد مسئول وقت محور اللهاکبر بود و گروه شناسایی تحت امر وی متشکل از نیروهای سه گروهان حر، ابوذر و مقداد بود که آنان توانستند با راهنمایی پورولی، رئیس یکی از اکیپهای شناسایی که شناخت کاملی از زمین منطقه داشت، چشمه آب سرد و گوارایی را در عمق منطقه رملی بیابند. نظرنژاد درباره نحوه مطلع شدن حسن باقری از چنین خبری و راه حلهای وی به ویژه درباره ضرورت احداث جاده در این محور میگوید:
همراه سیدعلی حسینی و پورولی رفتیم، دیدم چشمه آب سرد و گوارایی آنجا هست... موضوع را با حسن باقری در میان گذاشتم. باقری میگفت: من باورم نمیشود، مگر بروم و ببینم! غروب همان روز رفتیم. چشمه آب را دید، گفت: نیروهای شناسایی این منطقه را خوب بگردند. اگر بتوانیم از این جا تا چزابه جادهای احداث کنیم، آن وقت است که با عراقیها سینه به سینه و قدم به قدم درگیر میشویم. جاده از پشت آنها تا تنگه چزابه میرود، یعنی میتوانیم از رو به رو آنها را دور بزنیم و پدرشان را درآوریم! اگر چزابه را بگیریم، نیروهای عراقی دو قسمت میشوند، یعنی ارتباط شمال به جنوب نیروهای عراقی در منطقه قطع میشود. حسن باقری با دیدن آن چشمه آب، طرح و نقشه خود را همان جا بیان کرد.
این مرحله نیاز به خلاقیت و نبوغ فوقالعادهای داشت که با وجود چنین ویژگیهایی در نیروهای فعال و جوان سپاه و افرادی نظیر حسن باقری، غلامعلی رشید، رحیم صفوی، علی اسحاقی، علی حسینی و... متبلور و جرقه کار زده شد و با اقبال نیروهای متخصص و دلسوز جهاد سازندگی رو به رو شد.
تقی امانپور از رزمندگان عملیات طریقالقدس و عضو جهاد سازندگی شهر سمنان، در این باره میگوید: ابتدا هیچ کس نمیپذیرفت که ما بتوانیم آن جاده را با آن شرایط طبیعی احداث کنیم. حسین ناجیان که یکی از فرماندهان شجاع جهاد سازندگی در منطقه جنوب بود، به عمق منطقه تپههای رملی رفت و نگاهی کرد. وقتی برگشت با یک تیم به سمت تپه رفتند و گفتند که ما حاضریم توی تپههای رملی راه بسازیم، چرا که پیاده توی رملها نمیشد راه رفت و کار بسیار دشواری بود.
نیروهای ارتش مستقر در منطقه نیز با حساسیت فراوان، وضعیت زمین منطقه را بررسی میکردند. دسترسی به اطلاعات جدید از وضعیت زمین منطقه، فکر احداث جاده را تقویت کرد و کار عملاً وارد مرحله جدیدی شد.