در ماههای اخیر رژیم صهیونیستی نشستهای متعددی با سران کشورهای منطقه داشته است. به نظر شما پشت پرده این جلسات پی در پی چیست و از این طریق صهیونیستها چه اهدافی را دنبال میکنند؟
حضور رژیم صهیونیست در خاورمیانه، غرب آسیا، خلیجفارس و کشورهای حاشیه خلیجفارس بر مبنای دو هدف کلی است. نخستین هدف همان طرح اسرائیل بزرگ است که برای از نیل تا فرات برنامهریزی کرده بودند و به دنبال این هستند تا ایده تورات را پیگیری کنند. ایدهای که در این باب وجود دارد، این است که بتوانند با ایجاد رابطه با کشورهای حوزه خلیجفارس عملاً ایران را از حیز انتفاع ساقط کنند و این دولتها نیز با وجود رابطه با رژیم صهیونیستی بتوانند تمامی ارتباطهای خود با ایران را در زمینههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قطع کنند؛ زیرا جمهوری اسلامی ایران در ساختار سیاست خارجی خود رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمیشناسد و وقتی رژیم صهیونیستی آن را مطرح میکند، نوعی اقدام تقابلی به شمار میآید.
موضوع دوم این است که رابطه اعراب با تلآویو یک مسئله تازه در جهان اسلام و بحثهای فراملی و منطقهای نیست و بحثی است که در ادوار مختلف تاریخ معاصر تکرار شده است؛ از زمانی که این ارتباط به صورت پنهان شکل گرفت، بر پایه یک نگرانی از وجود جمهوری اسلامی ایران بود و آنها با این نگرانی به اتحاد رسیدند؛ یعنی رژیم صهیونیستی اینطور توانست بر ذهن حکمرانان عرب سلطه پیدا کند که ایران میخواهد شما را نابود کند و جنگ ایران و عراق هم در واقع به نوعی این روند را تقویت کرد و باعث شد اعراب بیشتر در این دام بیفتند و ایرانهراسی در اذهان آنها تقویت شود. بنابراین یک دشمن مشترک به نام جمهوری اسلامی ایران توانست آنها را به یکدیگر نزدیک کند.
* از منظر تبارشناسی تحلیل شما درباره این روابط و تحرکات رژیم صهیونیستی چیست؟
اگر بخواهیم از منظر ریشهای این موضوع را تبارشناسی کنیم؛ باید به توافقنامه ۱۹۹۳ برگردیم که به توافقنامه «صلح اسلو» معروف است. این توافقنامه بین رژیم صهیونیستی و سازمان آزادیبخش فلسطین برقرار و ریشه ارتباطات آنها از منظر اقتصادی تقویت شد و تا انتفاضه دوم ادامه داشت؛ اما در انتفاضه دوم، یعنی در سال ۲۰۰۰ کلاً از منظر عملی بسته شد و دیگر امکان ادامه دادن آن هم وجود نداشت. در سال ۲۰۱۵ وقتی اجلاس انرژی در ابوظبی امارات تشکیل شد، سران صهیونیست از سوی حکمرانهای سیاسی امارات به این نشست دعوت میشوند یا کمی بعدتر وقتی قطریها برای اینکه میخواهند خود را بازیگر مهم منطقه نشان دهند، در بحث آتشبس غزه از همکاری با صهیونیستها استفاده میکنند یا وقتی در سال ۲۰۱۸ پادشاه عمان با نتانیاهو دیدارهایی داشته است و بحثهای اینچنینی، دو مسئله به وجود میآید. مسئله اول این است که دلیل گرایش اعراب به رژیم صهیونیستی چیست و دیگر اینکه دلیل گرایش رژیم صهیونیستی به اعراب چیست. دلیل گرایش اعراب به رژیم صهیونیستی این است که اعراب به شدت به دنبال این هستند که نقش ایالات متحده در منطقه خاورمیانه کاهش پیدا کند؛ از این رو به زعم اعراب رژیم صهیونیستی یک گزینه بسیار مناسبی است که میتواند به این عامل کمک کند تا از نفوذ بیشتر جلوگیری کند؛ یعنی وقتی از افول قدرت ایالات متحده صحبت میکنیم، یکی از جاهایی که خود را نشان میدهد، همین جاست.
* رابطه اعراب با رژیم صهیونیستی را چگونه تحلیل میکنید؟
تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ایالات متحده یک قدرت بلامنازع در منطقه بود؛ اما الان اعراب به این نتیجه رسیدهاند که برای کاهش قدرت ایالات متحده به گزینه تقویتکننده نیاز دارند که آن رژیم صهیونیستی است. نکته دیگری که در این باب وجود دارد، این است که اعراب به شدت به یک شریک راهبردی و ثروتمند نیاز دارند و رژیم صهیونیستی و لابی صهیونیست میتواند در این قسمت بازیگری کند. بنابراین رابطه اعراب و رژیم صهیونیستی یک رابطه یک طرفه نیست؛ بلکه کاملاً دو طرفه است. صهیونیستها برای دو هدف به دنبال ارتباط با اعراب هستند. مسئله اول این است که با بروز انقلاب اسلامی ایران و به رسمیت شناخته نشدن رژیم صهیونیستی، شاهد این هستیم که این رژیم دچار انزوا شده است. این انزوا ابتدا در بعد منطقهای بود؛ ولی کمکم به بعد فرامنطقهای تسری پیدا کرد؛ ولی به دلیل اینکه ایالات متحده یک شریک راهبردی و قدرتمند برای این کشور بود، دیپلماسی رسانهای خود را برای این قضیه خرج کرد و اجازه نداد این مسئله پررنگ شود.
اما نکتهای که وجود دارد، این است که رابطه با اعراب میتواند رژیم صهیونیستی را نجات دهد و از این انزوا خارج کند. همچنین یکی از راههایی که برای مذاکره و حل و فصل مسئله مهم فلسطین وجود دارد، این است که رژیم صهیونیستی بتواند چندجانبهگرایی کند. این مسئله را سالهای اخیر در سیاست داخلی خود پرورش و آن را به سیاست خارجی تسری داد و به سمت چند جانبهگرایی گام برداشت. رژیم صهیونیستی با کشوری مثل بحرین رابطه برقرار کرد. درصد زیادی از شیعیان در بحرین زندگی میکنند؛ اما به زعم خود به شدت از ایران هراس دارند و سعی دارند خود را از منظر نظامی و تسلیحاتی قوی کنند، بنابراین رژیم صهیونیستی گزینه خوبی بود. در بحث توسعه زیرساختها، حوزه انرژی، جذب توریست و سرمایهگذاری صهیونیستها هم یک شریک راهبردی برای بحرین به شمار میآید و هم برای این مهم کمک شایانی به بحرین کرده است.
* نظر شما درباره تحرکات اخیر در منطقه به خصوص نشست اعراب و رژیم صهیونیستی چیست؟
در رابطه با نشست سران عرب و رژیم صهیونیستی بحثی که از خبرها منتج میشود، این است که در این اجلاس به منظور بحران اوکراین و روسیه گفتوگوهایی صورت گرفته؛ اما چیزی که بیشتری به واقعیت نزدیک است، میتواند این باشد که این گفتوگو و این جلسه برای امر مهم کاهش نفوذ ایران در منطقه و بحث ایران در پسابرجام۲ شکل گرفته است و به شدت صهیونیستها از ایران هراس دارند و به دنبال کنترل ایران هستند. صهیونیستها به دنبال نابودی ایران نیستند؛ چون متوجه هستند که نمی توانند با ایران مقابله کنند. بلکه رژیم صهیونیستی و آمریکا به شدت به دنبال کنترل ایران هستند. این دو مقوله را باید مهم دانست و از هم تفکیک کرد. اما ما بر اساس سیاست خارجی خود و شعارهایی که در عرصه سیاست خارجی مطرح است، رویکرد متفاوتتری نسبت به آنها داریم.
* و کلام آخر
چیزی که درباره ارتباط اعراب و تلآویو میتوان مطرح کرد، این است که اولاً روح ناسیونالیسم عربی در اعراب به شدت کاهش پیدا کرده است و اندیشه ناسیونالیسم عربی به وضوح در رفتار اعراب به خصوص در سیاست خارجی آنها مشاهده نمیشود و بیشتر به سمت یک سیاست خارجی کاملاً منفعتگرایانه پیش رفتهاند و برخی از آنها هنوز یک سری از نظریهها را سادهانگاری تلفیق کردهاند؛ اما برای آینده روابط اعراب با رژیم صهیونیستی میتوان سناریوهای متفاوتی را چید. محتملترین سناریو این است که رژیم صهیونیستی تا جایی با اعراب رابطه ایجاد و آنها را حمایت میکند که مسئله مهم یعنی قدرت آمریکا حفظ شود؛ یعنی اگر جورچین فعلی و نظم فعلی منطقه در غرب آسیا تغییر پیدا کند و چین و روسیه بتوانند نفوذ خود را در این منطقه بیشتر کنند، رژیم صهیونیستی به سمت تقویت رابطه خود با کشورهای عربی پیش میرود و این اتفاقاتی را که الان اتفاق میافتد چند برابر میکند؛ اما اگر تغییر قدرتی صورت بگیرد و چین و روسیه در منطقه خاورمیانه یا غرب آسیا حضور خود را کمرنگ کنند و بیشتر به سمت آسیاـ پاسفیک بروند، رژیم صهیونیستی هم سعی میکند رابطه خود را با اعراب کاهش دهد. این بر اساس کدام تئوری مطرح میشود؟ بر اساس همان نکتهای که در اوایل بحث مطرح شد؛ برای این شکل میگیرد که بتواند منافع آمریکا را تأمین کند. بحث مهمی که در اینجا پیش میآید، این است که آیا اگر رژیم صهیونیستی با همین فرمان پیش برود به زعم اعراب به یک قدرت تبدیل میشود یا یک تهدید برای کشورهای منطقه و حوزه خلیجفارس به شمار میرود؟ اگر اینگونه بخواهیم به مسئله نگاه کنیم، با توجه به حجم ارتباطات و وابستگی که بین اعراب و صهیونیستها شکل میگیرد با یک دیدگاه آینده پژوهانه در 20 سال آینده این ارتباط برای اعراب از چند جهت یک تهدید است؛ زیرا با توجه به یک تغییر در جمعیت عربی آن منطقه ژئوپلیتیک عربی منطقه خلیجفارس در ۲۰ سال آینده تغییر خواهد کرد و این یکی از تهدیداتی است که برای این ارتباط میتوانیم متصور باشیم.