روزنامه کیهان **
چرا غرب در حوزه تمدنی سقوط کرد؟/ جعفر بلوری
دیروز تصاویر تکاندهندهای از برخی مدارس آمریکا منتشر شد که نشان میداد، ادارهکنندگان این مدارس، به دانشآموزان دبستانی- بله درست شنیدید- دانشآموزان دبستانیِ 7 یا 8 ساله جلیقه ضدگلوله پوشانده و نحوه پناه گرفتن در شرایط تیراندازی را آموزش میدهند. بسیاری از آنها کولهپشتیهایشان هم ضدگلوله است تا اگر در راه مدرسه مورد تیراندازی قرار گرفتند، کشته نشوند. وقوع تیراندازی و کشتار در آمریکا آنقدر زیاد است که، برخی رسانهها، بخش ثابتی تحت عنوان «تیراندازیهای هفته» دارند و در این بخش میزان جنایات هفتگی را ثبت میکنند. داستان این تیراندازیها هم تکراری است: «نوجوانی سفیدپوست مثلا 17 ساله اسلحه اتومات به دست میگیرد، دوربینی روی کلاهش تعبیه کرده و مردم را مثل آب خوردن میکشد و این جنایت را همزمان به صورت «برخط» در فضای مجازی پخش میکند. در این بین به کسی هم که زخمی شده، تیر خلاص میزند.» اغلب موارد هم این جوان یا نوجوان، نژادپرستی است که برای پاکسازی و نجات «نژاد برتر سفید» دست به کشتار میزند! سؤال این است: آمریکا یا دقیقتر بپرسیم، «غرب» چرا در حوزه تمدنی به این نقطه سقوط کرد؟ بخوانید:
گاهی برای یافتن «پاسخ یا پاسخهای ریشهای» برخی سؤالهای کلیدی، باید به دل تاریخ زد. کمترین کار برای یافتن پاسخ این سؤال این است که به زندگی فردی و خانوادگی این نوجوانان قاتل ورود کرد و پاسخهای چندخطی روانشناسی و ذهنی برای آن یافت که روانشناسان غربی غالبا چنین میکنند و به پاسخهایی نیز میرسند. قطعا محیط، شرایط و خانوادهای که این نوجوان در آن رشد پیدا کرده در وقوع این جنایات نقش دارند اما پاسخهای ریشهای سؤال ما، در دلِ این 17 سال نیست! بخش مهمی از پاسخها در 600 سال گذشته است. در اواخر قرن پانزده و اوایل قرن شانزده است.
فیلسوف سیاسی و نمایشنامهنویسی به نام «نیکولو ماکیاولی» در ایتالیا، تعریف جدیدی از «انسان» ارائه میکند. در این تعریف انسان موجودی شریر، خبیث و فزونطلب است. این انسان فاقد «اختیار» است و رفتار او را میشود پیشبینی کرد. مباحث مربوط به انسان در این تعریف، مثل مباحث مربوط به علوم طبیعی و تجربی است. میتوان به راحتی رفتار او را پیشبینی و با استفاده از «قانون» و «زور» تحت کنترلش گرفت. این تعریف بعدها با تغییراتی در شکل و محتوا از سوی اندیشمندان دیگر غرب مثل «توماس هابز» و «جان لاک» و «آدام اسمیت» مورد استقبال قرار گرفت و شد، مبنای مطالعات و پژوهشهای اندیشمندان امروز غرب در حوزههای مهم «علوم انسانی» و «اقتصاد سیاسی» و... که امروز به آن به اصطلاح «اومانیسم» میگویند. به زبان ساده، در این تعریف، با انسانی تکبعدی و تکساحتی مواجهیم که در آن، حس و عاطفه و انسانیت جایی ندارد و صرفا بُعد مادی آن مورد توجه است. به عبارت دیگر در این تعریف آن بُعد اصلی انسان نادیده گرفته شده و تعریف ناقص است. در مبحث مهم «پژوهش» و «روش تحقیق» هم میخوانیم، اگر تعریف و مقدمه در یک پژوهش ناقص باشد، نتیجه پژوهش هم ناقص و بعضا فاجعه خواهد بود. افرادی مثل ماکیاول و هابز و جان لاک و آدام اسمیت به عنوان اندیشمندانی که، مبنای تمدنی امروز غرب به دست آنها بنا شده، مقدمه و تعریف از «انسان» را «ناقص» چیدند و طبیعی است، نتیجه پژوهشهای بعدی که بر همین مبنا ادامه یابد، ناقص از آب در آید. این پژوهشها اگر هزاران سال دیگر هم ادامه یافته و تکمیل گردد، چون تعریف و مبنا «ناقص» است، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید و یقین بدانید با این روند، صدها سال بعد هم نوجوانی پیدا خواهد شد که، انسانها را به دو قسمت تقسیم و بخشی از آنها را به گلوله ببندد. آن تفکر و تمدنی که جامعهای مثل آمریکا را به این نقطه رسانده که، کودکان دبستانیاش مجبور شوند با جلیقههای ضدگلوله به مدرسه بروند، تعریف ناقص و غلطی از انسان ارائه کرده که امروز به این نتیجه رسیدهاند. تعریفی که هیچ اعتقادی به انسانیت و معنویت و عاطفه در آن دیده نمیشود.
نکته مهم بعدی که میتواند بخش دیگری از پاسخ ما باشد این است که، غرب اصولا در حوزه تمدنی، صعودی نداشته که امروز با برشمردن معضلات تکاندهنده اجتماعی، سیاسی و اقتصادیاش نتیجه بگیریم، سقوط کرده است. به این مورد تاریخی دقت کنید:
ریشههای اولیه پیدایش مفاهیم ارزشمندی مثل «انسانِ متمدن»، «جمهور»، «حق رای و انتخاب» و «حقوق بشر» بازمیگردد به همان قرن 18 و کشورهای اروپایی که امروزه به آن «غرب» میگوییم. پیدایش این مفاهیم هم درست همزمان بوده با اوج استعمار کشورهای آفریقایی و آسیایی و قتل و کشتار وحشیانه همین بشر توسط همین غرب. همانطور که میبینید، اینجا یک «تناقض بزرگ» دیده میشود. انسان متمدنی که قائل به حقوق بشر است، طبیعتا نباید دست به استعمار و کشت و کشتار بشر بزند. مگر اینکه تعریفش از بشر، غلط باشد! در این تعریف، انسانِ متمدنِ دارایِ حقوق، انسان اروپایی و غربی است، و بقیه اصلا انسان نیستند! دقیقا همین تفکر نژادپرستانه، عامل بسیاری از جنایاتی است که امروزه در غرب رخ میدهد. هم آن جنایتکاری که سال 97 وارد مسجدی در نیوزیلند شد و نمازگزاران را به رگبار بست و هم آن جنایتکاری که امسال در محله سیاهپوستان شهرِ بوفالوی نیویورک به مردم تیر خلاص میزد و رد میشد، تعریفشان از انسان، همان تعریفی است که امثال ماکیاول و هابز و... داشتند.
این منطق را میشود به سایر حوزهها نیز تسری داد و تبعاتش را برشمرد. مثلا در حوزه اقتصاد، وقتی محور اصلی میشود، «سود»- نه انسان و انسانیت- و رقابت خلاصه میشود در «کسب سود بیشتر به هر قیمت»- نه آنچه قرآن کریم به آن میگوید فاستبقوالخیرات- نتیجه «تولید انبوه ثروت» میشود اما در توزیع این ثروت اِشکال ایجاد میشود و از دل این اِشکال معضلاتی به بزرگی «شکاف طبقاتی» بیرون میآید. نتیجه این میشود که ثروت در کشوری مثل آمریکا به نسبت یک به 99 تقسیم شود. 99 درصد ثروت در دستان یک درصد و یک درصد ثروت هم در دستان 99 درصد!
خدا رحمت کند علامه محمدتقی جعفری، فیلسوف و مفسر بزرگ قرآن و نهجالبلاغه را. در ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، فصل حکمت اصول سیاسی اسلام، جلد یازدهم وقتی به یکی از اشتباهات بزرگ و مهلکِ علمی ِاندیشمندان غربی میپردازد، سؤال مهمی میپرسد. اینکه چطور این اندیشمندان در تحقیقات مفصل و زیادی که در حوزه علوم انسانی کرده و زحمات طاقتفرسایی که متحمل شدهاند، هیچ اشارهای به «انسانی به نام پیامبر» که برای هدایت همین بشر آمده نمیکنند؟! و سقوطی که امروز بشر کرده، نتیجه مستقیم همین اشتباه است. همینطور «مری ایبرشتات» نویسنده مشهور آمریکایی در کتاب «غرب چگونه خدا را واقعا از دست داد؟» وقتی مسیر سکولار شدن غرب یا فاصله گرفتن آنها از دین را به عنوان یک
«اشتباه بزرگ» بررسی میکند، از معضلات عجیب و غریبی در این جوامع و در حوزههای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی نام میبرد که حاصل همین اشتباه بزرگ است. و بدینترتیب به همین نتیجهای میرسد که در این مقاله رسیدیم: «بشر امروز برای نجات، راهی جز توجه به آن بُعد اخلاقی و انسانی خود و پیروی از راهبران الهی و پیامبران ندارد.» والسلام.
***************************************
روزنامه خراسان**
بازنشستگان درانتظار تصمیم عادلانه
نویسنده : سیدجلال فیاضی
وزارت کار طی اطلاعیهای روند مصوبه دولت برای افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی را اعلام کرد بدون آن که در باره علت تغییر مصوبه شورای کار عالی کار و هیئت مدیره سازمان تامین اجتماعی در دولت توضیح قانعکنندهای ارائه کند. در این زمینه توجه به چند نکته ضروری است:
۱_ بر اساس ماده ۱۱۱ قانون تامین اجتماعی: «حداقل مستمری پرداختی به افراد واجد شرایط دریافتی مستمری کامل در هر سال( مشتمل بر مستمری از کارافتادگی کلی،مستمری بازنشستگی و مجموع مستمری بازماندگان )نباید کمتر از حداقل حقوق تعیین شده از سوی شورای عالی کار برای کارگران مشمول قانون کار باشد.»دراین ماده قانونی بین حداقل بگیران وسایر بازنشستگان تفکیک نشده است وهمه بازنشستگان مشمول حداقل افزایش مصوبه شورای عالی کار هستند. بنابراین مصوبه دولت برای کاهش افزایش ۳۸ درصدی سایر سطوح بازنشستگان برخلاف نص صریح این ماده از قانون تامین اجتماعی است. روشن است که تصریح قانون به حداقل حقوق تعیین شده نیز به معنای حقوق حداقل بگیران نیست چرا که تصریح شده نباید از حداقل حقوق تعیین شده از سوی شورای عالی کار برای کارگران مشمول قانون کار کمتر باشد درنتیجه این قانون میزان افزایش سایر سطوح را هم شامل میشود.
۲_ بر اساس ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی: «سازمان تامین اجتماعی مکلف است میزان کلیه مستمریهای بازنشستگی از کارافتادگی و مجموع مستمری بازماندگان را در فواصل زمانی که حداکثر از سال یک بار کمتر نباشد با توجه به افزایش هزینه زندگی با تصویب هیئت وزیران وبه همان نسبت افزایش دهد.» تصریح این ماده به میزان افزایش هزینه زندگی،با توجه به تورم رسمی ۴۰ درصدی وافزایش روزانه قیمتها،تعارض افزایش ۱۰ درصدی سایر سطوح بازنشستگان با این ماده قانون تامین اجتماعی غیر قابل انکار است.
۳_ آن چنان که در اطلاعیه آمده است:مصوبه هیئت مدیره سازمان تامین اجتماعی با در نظر داشتن مصوبه شورای عالی کار تنظیم و برای تنفیذ به هیئت دولت ارسال شده است. بنابراین تغییر این مصوبه در دولت برخلاف مصوبه شورای عالی کار ودرنتیجه برخلاف ماده ۱۱۱ قانون تامین اجتماعی است. جالبتر این که وزیر کار به عنوان نماینده دولت در شورای عالی کار وهیئت مدیره تامین اجتماعی حضور داشته است. مصوبه هیئت دولت همچنین برخلاف رویه چندین ساله در باره تنفیذ مصوبه هیئت مدیره در هیئت وزیران است؛ تنفیذ در لغت و رویه به معنای تایید و دستور اجرای مصوبه است نه تغییر آن !
۴_ بر اساس نظر کمیسیونهای اقتصادی و اجتماعی مجلس شورای اسلامی مصوبه دولت برخلاف قانون سازمان تامین اجتماعی است و باید مورد تجدید نظر قرار گیرد. انتظار میرود معاون اول که از سوی رئیسجمهور مامور بررسی اعتراضات شده است هرچه سریعتر به نگرانی جدی بازنشستگان تامین اجتماعی پایان دهد.
۵_ اگر چه هنوز هم بازنشستگان منتظر اقدام جدی از سوی مجلس و دولت برای تغییر مصوبه خلاف رویه و خلاف قانون افزایش حقوق سایر سطوح بازنشستگان هستند اما انتظار میرود دیوان عدالت اداری با ابطال مصوبه دولت زمینه احقاق حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی را فراهم آورد.
۶_ درصدبندی میزان بازنشستگان مشمول مصوبه دولت نمیتواند مصوبه خلاف رویه، خلاف قانون وغیر عادلانه دولت را توجیه کند. محروم شدن بازنشستگان از افزایش حقوق خود مطابق مصوبه شورای عالی کار وهیئت مدیره سازمان تامین اجتماعی خلاف عدالت وقانون است چه ۷ درصد را شامل شود وچه ۳۰ درصد !
***************************************
روزنامه وطن امروز**
«سلام فرمانده» حصر نخبگانی موضوع مهدویت را شکست
محمدامین علیدوست: سرود موفق «سلام فرمانده» چندی است از سوی گروههای مختلف در اقصی نقاط جهان به زبانهای گوناگون اجرا میشود؛ اجراهایی که سرشار از رنگ و بوی مهدویت است. این بازخورد وسیع نشان میدهد موضوع مهدویت از چه پتانسیل شگرفی برای ایجاد همگرایی هویتی برخوردار است. متاسفانه سالهاست موضوع مهدویت با نگاه بینالمللی محصور در همایشهای نخبگانیای شده است که هر ساله به مناسبت نیمهشعبان به میزبانی ایران برگزار میشود. اما این بار سرود «سلام فرمانده» توانست حس انتظار را به شبکه مویرگی جهان اسلام تزریق کند؛ کاری که خلأ جدی آن در این سالها احساس میشد. به قول مرحوم علی شریعتی، تفاوت انبیای الهی با مصلحان غیرالهی این است که انبیای الهی بر روی تودههای مردم حساب میکنند و پایگاه اصلی آنها اقشار و اصناف مردم است، حال آنکه مصلحان غیرالهی مخاطب خود را صاحبان قدرت قرار میدهند و سعی میکنند تنها با رایزنی و چانهزنی با آنها امور را به سمت اصلاح ببرند. اما مکتب انبیا مکتب «لیقوم الناس» است، دنبال این است که قسط به دست مردم محقق شود. همین مدل مردمی، الگوی سرود «سلام فرمانده» بوده است؛ این بار زیبایی سرود نه فقط به صدای خواننده آن، بلکه به مشارکت آدمهایی که در اجرای آن همراهی میکنند، وابسته است؛ مدلی که یک هویت جمعی ایجاد و برای تک تک همراهان این احساس را ایجاد میکند که این سرود را خودشان خواندهاند. نه تنها مدل اجرای سرود «سلام فرمانده» اجتماعی است بلکه اثرگذاری و کانون هدف آن نیز تودههای مردمی است. «سلام فرمانده» نگاه نخبگانی به مهدویت ندارد، بلکه میخواهد زبان گویای تودههایی باشد که صاف و پوستکنده با امام زمان خویش درد دل میکنند. باید به سرود «سلام فرمانده» به عنوان یک الگو نگاه کرد؛ الگویی که در آن تودههای اجتماعی جامعه هدف یک حرکت فرهنگی هستند و معارف دینی نه در قالب مقالهها و کتابها و پویشها بلکه در یک قالب هنری و زیباییشناختی به مخاطبان عرضه میشود. علاوه بر همه اینها سرود «سلام فرمانده» یک پیام دیگر هم داشت، اینکه ملودی و موسیقی چه ظرفیت عظیمی در پیشبرد اهداف الهی و معنوی دارد و اگر گروهی دروازههای قلبشان را به سوی ایدههای اینچنینی بگشایند، چه آثار ماندگاری خلق خواهند کرد. ملودی و موسیقی، زبان فطرت انسان است، شاید کلام را هر کسی نفهمد و نیاز به مترجم باشد اما ملودی را هر انسانی میفهمد، چون زبان بینالمللی انسانی است. سرود «سلام فرمانده» با یک ملودی دلنشین توانست قلوب را تسخیر کند و این باید الگوی ادامه راه همه هنرمندان دغدغهمند و دردمند باشد.
***************************************
روزنامه ایران**
ایران و قزاقستان، پیشینه و پیشروی درخشان
حسین امیرعبداللهیان/وزیر امور خارجه
امروز جناب آقای قاسم ژومارت توکایف، رئیسجمهور محترم جمهوری قزاقستان میهمان رسمی جناب آقای دکتر رئیسی است. سفر ایشان به جمهوری اسلامی ایران را فرصت مناسبی برای بازبینی و مرور مجدد روابط دو کشور، شناسایی ظرفیتهای جدید، ارتقای همکاری و تعاملات منطقهای با تأکید بر منافع مشترک میدانیم.
اشتراکات فرهنگی و تمدنی جمهوری اسلامی ایران و قزاقستان همواره زمینه ساز توسعه روابط بین دو کشور دوست، برادر و همسایه بوده است. از جمله این اشتراکات میتوان به دین، آداب، رسوم و سنن مشترک اشاره کرد. وجود تعداد قابل ملاحظهای لغات و کلمات فارسی در زبان قزاقی، تأثیرپذیری شاعران برجسته قزاقستان همچون آبای و شاه کریم بردیف از شاعران پرآوازه ایرانی و همچنین ایرانیهای قزاق تبار از جمله حلقههای پیوند میان دو ملت ایران و قزاقستان است.ایجاد کرسیهای زبان فارسی در دانشگاههای قزاقستان مانند دانشگاه اوراسیا، الفارابی، ابلای خان و اتاق ایرانشناسی و امضای تفاهمنامههای همکاری فرهنگی با دانشگاههای ایران بخشی از ارتباطات فرهنگی و علمی میان دو کشور است.
جایگاه ویژه قزاقستان در دکترین سیاست خارجی ایران
با تشکیل دولت جدید استراتژی نگاه به شرق و بصورت ویژه توسعه مناسبات با کشورهای همسایه در اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. در این راستا، دولت جمهوری اسلامی ایران، دولت قزاقستان را کنشگر مهمی در منطقه آسیای مرکزی و اوراسیا تلقی نموده که با توجه به سابقه خوب همکاریها، میتواند در برنامه اوراسیایی جمهوری اسلامی ایران در سطوح دوجانبه، منطقهای و بینالمللی نقش بسزایی ایفا نماید.
نقش قزاقستان در برگزاری مذاکره هستهای در نورسلطان در سال 2013، همکاری در سازمانهای بینالمللی، حمایت از ایران در قرارداد تجارت ترجیحی با اتحادیه اقتصادی اوراسیا و حمایت از پذیرش دائمی ایران در سازمان همکاری شانگهای همواره مورد قدردانی ملت ایران بوده است. ما معتقدیم افراط گرایی، تروریسم، تولید و قاچاق مواد مخدر در افغانستان، بیثباتی و ناامنی در این کشور و احتمال سرریز شدن آن به منطقه، از جمله تهدیدهای مشترک منطقهای در حوزه امنیتی است که میتواند بستری برای همکاریهای سیاسی و امنیتی ایران با کشورهای آسیای مرکزی بویژه جمهوری قزاقستان باشد.
دریای خزر بهعنوان دریای صلح و دوستی موضوع همکاری دیگر میان دو کشور ایران و قزاقستان با تأکید بر حق بهرهبرداری و تأمین امنیت تنها از سوی کشورهای ساحلی است. دریای خزر مکمل همکاری و نه رقابت در زمینههای حمل و نقل، سوآپ نفت، تجارت، حفظ محیط زیست و امنیت میباشد.
در بعد اقتصادی زمینههای مشترکی برای تقویت متقابل جایگاه ژئواکونومیک وجود دارد. ایران و قزاقستان هر دو کشورهایی وسیع و پهناور با موقعیت جغرافیایی منحصربهفرد بوده و در شبکه ترانزیت منطقهای، نقطه اتصال و تلاقی کریدورهای متنوع بینالمللی هستند. در حال حاضر 11 کریدور بینالمللی از قزاقستان میگذرد و این موضوع جایگاه ویژهای را به این کشور اعطا کرده است. ایران نیز در بطن کریدورهای بینالمللی مهمی قرار گرفته و همکاری و همگرایی اقتصادی با قزاقستان، بویژه در زمینه حمل ونقل کالا و انرژی از شمال به جنوب و حضور جدیتر قزاقستان در بندر چابهار میتواند زمینهساز ارتقای منافع متقابل ژئواکونومیکی از طریق تقویت جایگاه یکدیگر شود. این امر مستلزم تقویت پیوندهای اقتصادی و توسعه پروژههای مشترک در حوزههای زیرساختی است.
در دولت جدید ایران، هفدهمین کمیسیون مشترک اقتصادی، تجاری، علمی و فنی و فرهنگی ایران و قزاقستان در اسفند سال گذشته برگزار شد و تفاهمات خوبی در زمینه اقتصادی، تجاری و فنی میان طرفین صورت گرفت و سندهایی در زمینه گمرک، استاندارد و... به امضا رسید. در این کمیسیون مشترک قراردادهای تجاری میان هیأت تجاری بخش خصوصی قزاقستان با تجار ایران منعقد شد که منجر به افزایش تجارت در چند ماه اخیر شد.
یکی از مهمترین ویژگیهای مناسبات دوجانبه ایران و قزاقستان حضور مشترک در سازمانها و نهادهای منطقهای است. قزاقستان از دهه 1990 میلادی به عضویت سازمان همکاری اقتصادی (اکو) درآمده و کماکان نگاهی مثبت و سازنده نسبت به این سازمان دارد.
درعین حال، قزاقستان یک عضو کلیدی و از مبتکرین و مؤسسین اتحادیه اقتصادی اوراسیا است که در حال حاضر توافقنامه تجارت ترجیحی با جمهوری اسلامی ایران دارد و زمینههای توسعه آن به توافقنامه تجارت آزاد و حتی عضویت ایران در آن وجود دارد. در همین حال در سازمان همکاری شانگهای نیز که فرایند عضویت دائم ایران در آن بهتازگی آغاز شده است، قزاقستان یک عضو اثرگذار محسوب میشود.
این نهادهای منطقهای مشترک با کارویژههای اقتصادی میتواند نوعی نیروی محرکه در مبادلات اقتصادی و تجاری دوجانبه باشد.
سفر جناب آقای قاسم ژومارت توکایف فرصت مناسبی است که میتواند زمینههای همکاری فراگیر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تعاملات مردمی را تقویت بخشیده و توسعه و شکوفایی اقتصادی دو کشور مسلمان، دوست و برادر و همچنین امنیت منطقه را توسعه دهد.
***************************************
روزنامه رسالت **
صبر استراتژیک در برابر اسرائیل بی معناست
سیدمحمد بحرینیان
یک. با تغییر دولت در آمریکا و یک دورهای شدن ترامپ که سیاست فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی را دنبال میکرد، رژیم صهیونیستی خود را در سیاست متوقف کردن ایران به روش سخت، تنها یافت. بایدن و دموکراتها، هرچند تحریمها را ادامه دادند، اما به اقدامات سخت و تنشزای ترامپ هم باور نداشتند و آن را ادامه ندادند. در این میان رژیم صهیونیستی که نطفهاش با جنایت و ترور بستهشده، نگران سرانجام احتمالی روابط ایران و آمریکا، به نتیجه رسیدن برجام و افزایش قدرت روزافزون ایران اسلامی در منطقه است. ما چند دهه است که رژیم غاصب اسرائیل را حتی برای یکلحظه به رسمیت نشناختهایم و قطب مخالفت با این غده سرطانی در دنیا محسوب میشویم.
دو. از سالها پیش، رژیم صهیونیستی، مستقیم و غیرمستقیم به افراد مؤثر، مراکز و منافع جمهوری اسلامی حمله کرده و البته پاسخهایی هم دریافت کرده است. ترور فرماندهان و مستشاران نظامی ما در سوریه و لبنان و عراق، هرچند دردناک است، اما به سنگینی لطمه دیدن در تهران و اصفهان و یزد نیست. اقدامات خصمانه اسرائیل در داخل خاک ایران، فرازوفرودهایی داشته و در برخی دورهها شدت یافته است. در سالهای پس از فتنه ۸۸ و خلأ امنیتی و اجتماعی موجود، جوخههای ترور اسرائیل، چند دانشمند هستهای و چهره مؤثر علمی را از ما گرفتند و این روزها، به دنبال حذف چهرههای مؤثر موشکی و نظامی ما هستند.
سه. اینکه چگونه تخریب و حجم آتش دشمن در داخل خاک ایران افزایش چشمگیر داشته، سؤالی است که دستگاههای مسئول باید پاسخ دهند اما چرایی این ماجرا قابلتحلیل است. آنچه قدرتهای جهانی را پای میز مذاکره با ایران مینشاند، پذیرش این گزاره از سوی آنهاست که ایران، یک قدرت منطقهای است و چارهای جز همکاری با آن وجود ندارد. رژیم صهیونیستی، با ترورها و اقدامات خرابکارانه اخیر که در برخی موارد، حتی بدون اطلاع آمریکا صورت میدهد، در پی آن است تا واقعیت توان منطقهای ایران را مخدوش کند و به چالش بکشد.
هرچند اسرائیلیها معمولا به نقطه زنی و ترور هوشمند مخالفان خود در دنیا مشهورند، اما در برخی اقدامات خرابکارانه اخیر در داخل خاک ایران، نشانی از هوشمندی هم در کار نیست و تنها القای جو ناامنی و به رخ کشیدن ضعف سامانهها و نظامات امنیتی را هدف گرفتهاند. این یعنی استراتژی رژیم صهیونیستی، از کنترل ایران هستهای با اقدامات نامتعارف، به محدودسازی، القای ضعف امنیتی و ضعیف نشان دادن ایران در عرصه بینالمللی تغییر کرده است.
چهار. اینجا، نقطه ایستادن و سرسختی نشان دادن است. استراتژی القای ضعف، آنهم از طرف یک رژیم کوچک، بههیچعنوان پذیرفتنی نیست. درست است که ایران اسلامی و فرزندان معنویاش در منطقه، در همین ایام هم ضرباتی به دشمن زدهاند، اما هیچیک از این ضربات، آن سیلی محکمی که هوش از سر دشمن بپراند و واقعیت صحنه را بهطرف مقابل بفهماند نبوده است. ادامه وضعیت فعلی، حتی به برهم خوردن توازن قدرت در منطقه، جری شدن برخی همسایگان، آسیب به ادامه مذاکرات بینالمللی ایران و تضعیف شرکای منطقهای منجر خواهد شد. مگر رژیم صهیونیستی، چه عرض و طولی دارد و چه حسابی روی خود و حامیانش بازکرده که با وقاحت، مرتبا در داخل خاک ایران بزرگ، خرابکاری کند؟
پنج. ما که در همین سالها، پهپاد متجاوز آمریکایی را شکار و کشتی متجاوز انگلیسی را توقیف کرده بودیم. سرتاسر خاک رژیم صهیونیستی از تلآویو و حیفا گرفته تا تأسیسات هستهای دیمونا در تیررس موشکهای نقطه زن ایران است. همپیمانان ما نیز که از شمال و شمال شرق گرفته تا جنوب غرب، به سرزمینهای اشغالی مسلطاند. جای تردید نیست. باید دست بلند ایران، ضربهای سهمگین، باورنکردنی، چندجانبه و پشیمان کننده به دشمن بزند و مهم است که این ضربههای همزمان، داخل سرزمینهای اشغالی باشد. حتی ضربه زدن به منافع همپیمانان اسرائیل بهویژه آمریکا و انگلیس، پیشنهاد قابلتوجه و یکی از گزینههای روی میز است، آنهم از این باب که باید پدر را گوشمالی داد تا فرزند، حساب کار دستش بیاید.
**************************************