نمی دانم در عرفه چه رازی است که جان را چنین بی تاب وبی قرار به تکاپو وامی دارد.
عرفه صرفایک اداب ایینی- مناسکی نیست که در درازنای تاریخ برگزار شده باشد بلکه سرالاسراری است که امروز را عطف به روز عرفه سال 60 هجری قمری معطوف می کند وبر این معنای بلند بالا تعریف می نماید.
در فرهنگنامهها «عَرَفَة» را کلمهای عربی دانستهاند که از ماده "ع ر ف" است. این ماده بهمعنای ادراک، فهم و شناختن چیزی همراه با تفکر و تدبر در آثار آن است.
به دیگر عبارت، نام عرفه، از سرزمین عرفات(جایی در مکه که باید در این تاریخ در آن وقوف کرد تا به مقام شناخت رسید) گرفته شده و گفتهاند عرفات را از آن رو عرفات خواندهاند که زمینی مشخص و شناختهشده در میان کوههاست. آنچه در فرهنگ نامه ها می نویسند یک نوع نگاه جغرافیایی است برای شناسنامه مند کردن یک قطعه از خاک اما برای ما این نام فراتر از یادآوری یک مکان و مناسکی که برایش نوشته اند می باشد و یک اتفاق فرازمند وبشکوه دیگر است. چیزی شبیه یک کلاس درس ؛ کلاسی که سیدالشهداءدر آغاز سفر عاشورایی خویش برای تبیینِ حج واقعی، برپا فرمودند تا باطل را از پا بیندازند.
از این منظر، عرفات یا جریان عرفه فقط موقفی در حوالی مکه که حجِ مرسوم را اوجی باشد و در همان جغرافیا تمام شود نیست،بلکه کربلا را هم باید از همین وادی، احرام بست با حرم رسول خدا و در همراهی با حجت خدا. وادی یی که گفتیم باز مقصود ومنظور ،جغرافیا ی صرف نیست، که این وادی معرفتی است؛ چنان که در همین روز، مسلمبنعقیل از کوفه همراهی با حجت خدا را با شهادت معنا کرد. این موقف امروز هم هست. به پهنه جهان هم گسترده شده است و باید که نسبت خود را با ولی خدا معلوم کرد.
در تعریف این نسبت است که انسان میتواند به مقام معرفت برسد. عرفه را از لبان حسین، به جان بنوشد و تکلیف خود را نسبتبه امامزمان(عج) ادا کند که ادای تکلیف نسبت به حجت خدا، کمال عبودیت و معرفت نسبت به خداوندگار است. کسانی که به شانی چنین برسند در هر بر هه ای از زمان و در هر نقطه ای از زمین، نسبتشان با سیدالشهداء، عاشورایی است و خویشاوندی شان با حجت خدا حضرت مهدی ارواحنا لتراب مقدمه الفداء،در زمان حاضر نیز از همین جنس است.
دعای عرفه ی سید الشهداء به ما می گوید باید در همه ساحت ها نگاهمان به خدا باشد و باید تکلیف خود را در همه ی قلمروها ی بندگی به تمام وکمال به انجام برسانیم .
باید در این میدان بلند بالا به درک تازه ای از عظمت قربان رسید. فهمیدن اسماعیل است که انسان را به گذشتن از جان می رساند. درک شکوه ابراهیم است که گذشتن از جان جانان را در جان انسان بارور می کند. فهم این دوگانه است که در کربلا، یگانه می شود؛ در عظمت حسین علیه السلام و علی اکبر که سلام خدا بر او باد.
باری، با تجربه عرفه به قربان می رسیم واز انجا به عاشورا؛از این روست که باید به باز تعریف خویش بپردازیم، به تراز اسماعیل و حسین(ع). به شکوه و حریتی ازجنس بندگی وتوحید خالص...