اگر جمهوری اسلام ایران در عرصه سیاست گذاری سیاست خارجه خود، نگاهی مبتنی بر نظم جدید بینالمللی یعنی نظم شبکهای، نظم مبتنی بر الگوی رفتاری رقابت در عین همکاری و همکاری در عین رقابت (Co-opettion : compettion + cooperation) را مبنای تامین منافع ملی خود قرار دهد، میتواند تا قسمت عمدهای از توطئه های آمریکا و رژیم صهیونیستی را با کمترین هزینه کمرنگ و یا حتی خنثی کند. در حال حاضر عربستان سعودی به عنوان دولت کلیدی در میان کشورهای عرب عضو شورای همکاری های خلیج فارس، در شرایط خاصی قرار دارد. از طرفی هشت سال است که در جنگ یمن ناموفق مانده است و قدرت انصارالله یمن اکنون در حدی شده است که داخل خاک عربستان و تا آرامکو را مورد هدف قرار میدهند، از طرفی در مواجهه با نحوه خروج آمریکا از افغانستان و بحران اوکراین دیگر اطمینان قطعی به حمایت های آمریکا ندارد، همچنین در همکاری با قدرتهای جدید بینالمللی یعنی چین و روسیه مجبور است مواضع معتدل تری در قبال منافع آنها در منطقه به ویژه در قبال ایران پیش بگیرد بویژه در قبال چین چرا که چین بر خلاف آمریکا، خواهان بهبود روابط ایران و عربستان است تا بتواند منافع ملی خود را در حوزه انرژی و ترانزیت خلیج فارس با اطمینان بیشتری تامین کند.
و نهایتا عربستان در قبال عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی نیز، علی رغم اینکه این اقدام را در راستای تامین منافع ملی خود می داند اما در عین حال می داند که این ارتباط به وجهه رهبری عربستان سعودی به عنوان برادر بزرگ مسلمانان سنی دنیا و مسئله فلسطین لطمه جدی وارد خواهد کرد. از این رو عربستان سعودی علی رغم عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی هرگز نمیتواند متحد استراتزیک آن رژیم بشود. اگر تمام این شرایط را در نظر بگیریم میبینیم که جمهوری اسلامی ایران شاید برخلاف ده سال گذشته اکنون از موقعیت به مراتب بهتری برخوردار است تا بتواند از موضع قوی تر با عربستان سعودی وارد گفتگو و تنش زدایی شود، پروسهای که اکنون 5 دور مذاکره در بغداد دنبال شده است و احتمالا دور ششم نیز به زودی برگزار شود. نکته مهم اینجاست که علی رغم تمام رقابت هایی که جمهوری اسلامی ایران با عربستان سعودی در حوزه های مختلف ایدئولوژیک، اقتصادی، نفتی، سیاسی، نظامی و منطقهای دارد، اما در عین حال در یک محاسبه هزینه- فایده برای تامین منافع ملی، تنش زدایی با عربستان سعودی میتواند از نزدیکی هرچه بیشتر عربستان به رژیم صهیونیستی جلوگیری کند و قسمت عمدهای تهدیدات امنیتی در خلیج فارس را کمرنگ و یا حثی خنثی کند. از این رو شاید سرعت بخشیدن به مذاکرات بغداد و بازگشایی سفارتخانه در تهران و ریاض از موثرترین اقدامات ایران در واکنش به سفر بایدن به منطقه باشد.
با بررسی مطالبی که تا کنون ذکر شد میتوان نتیجه گرفت که سفر بایدن به منطقه نه از روی قدرت بلکه از روی جبران شکست در حوزههای مختلف پس از خروج از منطقه و شرایط جدید گذار در نظم بینالمللی باشد و از این منظر بر خلاف هجمه رسانهای مبنی بر محصور شدن و انزوای ایران در منطقه، اتفاقا نشان از این دارد که ایران در مقایسه با 10 یا 5 سال پیش بر اساس معیارهای قدرت و ابزار چانه زنی در روابط بینالملل از شرایط به مراتب بهتری برخوردار است که اگر سیاست فعالانه تر و با هوشمندی بیشتر، ضمن افزایش بازدارندگی و به کار بردن منطق رفتاری نظم شبکهای در منطقه پیش بگیرد، می تواند منافع ملی خود را تامین کند.
دکتر ابوالفضل بازرگان، پژوشگر امنیت بینالملل