تناقض در میان رفتار و گفتار مقامات غربی در قبال مذاکرات وین و فرآیند احیای توافق هستهای موج میزند! آمریکا و تروئیکای اروپایی هنوز پاسخ صریحی به مطالبات منطقی و حقوقی جمهوری اسلامی ایران در قبال موضوعات اختلافی (که حل آنها برای احیای برجام ضروری است) ندادهاند. از سوی دیگر، میان بازی غرب در حوزه «دیپلماسی پنهان» و «دیپلماسی آشکار» تفاوتی معنادار وجود دارد؛ به گونهای که در اولی «دیپلماسی التماسی» و در دومی «بازی مقصرسازی علیه ایران» خودنمایی میکند! به راستی این تناقضات نشاندهنده چیست؟ آیا غرب در حال هدایت یک بازی هدفمند و منطبق با منافع راهبردی و تاکتیکی خود در مذاکرات وین است یا اتفاق دیگری رخ داده است؟در این خصوص نکاتی وجود دارد که نمیتوان به سادگی از کنار آنها گذشت:
نخست اینکه، «ماتریس برجامی غرب» که متشکل از راهبردها و تاکتیکهای آن در فرآیند احیای توافق هستهای بوده تا حد زیادی در هم ریخته و مضمحل شده است. دلیل این مسئله، اصرار جمهوری اسلامی ایران بر خطوط قرمزی، مانند «لزوم تضمینمحوری و راستیآزمایی» و «رفع عملیاتی تحریمها» است. اگر کشور ما بر روی این موضوعات اصراری نمیکرد، توافقی به همان سبک و سیاق توافق اولیه برجام منعقد میشد که ثمره آن، «تعهدپذیری مطلق ایران» در مقابل «تعلیق قطرهچکانی تحریمها» بود. بنابراین، تأکید مکرر جمهوری اسلامی ایران بر «عدم احیای صوری برجام»، بسیاری از محاسبات غرب را در قبال کشورمان بر هم ریخته است. در ابتدا، اعضای دولت بایدن مانند جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه وی در صدد بودند بازگشت ظاهری آمریکا به توافق هستهای را منوط به «کسب امتیازات فرابرجامی»، مانند «دائمی کردن محدودیتهای هستهای ایران پس از سال 2025 میلادی» کنند! اما امروز آنها در نقطه کاملاً متفاوتی قرار دارند.
نکته دوم اینکه برخی سیگنالها و نشانهها، مانند خروج «ریچارد نفیو» و «شاپیرو» از تیم مذاکرهکننده هستهای دولت بایدن به وضوح نشاندهنده ناکامی آنها در «تثبیت منظومه تحریمهای ضد ایرانی» بود. در چنین وضعیتی، جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه رسید که قرار گرفتن آمریکا میان دو گزینه «بازگشت عملیاتی به برجام» و «ادامه مسیر قبل و پذیرش تبعات آن»، بهترین راهکار ممکن در مواجهه با کاخ سفید و اروپای بدعهد است. اکنون مطالبات جمهوری اسلامی ایران جمعبندی و به صورت شفاف به طرف مقابل ارائه شده است. توپ اکنون در زمین آمریکا و تروئیکای اروپایی است. در این میان سیاستمدارانی مانند امانوئل، مکرون رئیسجمهور فرانسه تعهداتی در خصوص تسهیل اختلافات پادمانی و حل پروندههای ادعایی آژانس و همچنین مکتوب کردن تضمینهای آمریکا از سوی نهادهای مربوطه این کشور (وزارت خزانهداری و وزارت خارجه آمریکا) مطرح کردهاند که تا زمان عملیاتی نشدن آنها، نمیتوان از کارآمدی این پیشنهادها سخن گفت.
نکته سوم، به قواعد بازی در وقتهای باقیمانده مذاکرات وین باز میگردد. بدون شک جنگ روانی غرب طی روزهای آتی در قبال موارد اختلافی به نقطه اوج خود خواهد رسید. این قاعده در خصوص آژانس بینالمللی انرژی اتمی و مدیر کل وابسته و غیر مستقل آن نیز صادق است. این روزها کسی از رافائل گروسی به عنوان مدیر کلی موفق در مسند مدیریت آژانس یاد نمیکند! مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی کماکان ترجیح میدهد کمترین سخنی در خصوص مذاکرات احیای برجام و نحوه عملکرد آژانس در این معادله (معطوف به گذشته، حال و آینده) بر زبان نیاورد. بر همگان مسجل است که گروسی در انتظار پاسخ نهایی آمریکا و تروئیکای اروپایی در قبال احیای توافق هستهای و سازوکار پیشنهادی آنهاست تا بر مبنای آن، نظر (به اصطلاح) فنی خود را در قبال موارد ادعایی و اختلافات پادمانی با ایران بیان کند. اکنون بیشتر رسانههای دنیا مشغول رصد پاسخ آمریکا و سنجش نقاط اختلافی موجود بر سر احیای توافق هستهای هستند. همین مسئله سبب شده است تا کمتر کسی بر روی رفتار رافائل گروسی متمرکز شود. آنچه امروز رسماً رخ میدهد، ذبح آژانس در پای اهداف سیاسی مطلق غرب است. در چنین شرایطی باید مراقب نحوه استفاده آمریکا و اروپا از مهرهای به نام «رافائل گروسی» بود!
در نهایت اینکه بازی هنوز تمام نشده و حتی اگر توافق هستهای (پس از حل اختلافات موجود و تأمین مطالبات بر حق جمهوری اسلامی ایران) منعقد شود، ما باید گارد بسته خود را تا اجرایی شدن مجدد برجام و حتی پس از آن در برابر بازیگران غربی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی حفظ کنیم. در این صورت، میتوانیم از دستاوردهای مثبت خود در مذاکرات اخیر به خوبی صیانت کنیم. انشاءالله
حنیف غفاری