دانشگاه برخلاف محیط کف خیابان و آشوبگران خیابانی، جایی است که استاد و دانشجو میدانند انسان مالک حقیقت نیست، بلکه همواره در جستوجوی حقیقت است. همواره در مسیر است بیآنکه ادعای رسیدن به مقصد داشته باشد. برای دانشجویان، پرسشهای خودشان مهمتر است تا پاسخهایی که میشنوند، زیرا آنها پرسشها را بستری برای تعمیق فکر خود میدانند و هر پاسخی را به پرسشی تازه تبدیل میکنند و از این بستر ژرفاندیشی، مطالبات خود را دنبال میکنند. مطالباتی که خاماندیشان خائن خارجنشین در آن جایی ندارند و گرمای آن از بحث و تبادل افکار است، نه از آتش سطلهای زباله! دلایل قوی باید و معنوی/ نه رگهای گردن به حجت قوی! وقتی استدلالآوری قوی داریم، چرا رگ گردنمان را برافرازیم و آتش بیفروزیم؟! آن را که حساب عقل و استدلال، پاک است از بیان مسالمتآمیز چه باک است؟!
شاید این اعتراضات دانشگاهی را هرچند پراکنده بتوان نوعی اعتراض به فضای ناسالم اغتشاش و آشوب و آتشافروزی آنهم با لیدری مشتی وطنفروش بیسواد و خارج از محیط دانشگاه دانست. دانشگاه بستر سخن نرم است، نه آتش گرم. این را باید به فال نیک گرفت که دانشگاه سخن بگوید، نه اینکه خیابان بوق بزند!
مردم بساط اغتشاش را جمع کردند
هفته گذشته و با حضور حماسی مردم در سراسر کشور، بساط اغتشاش و هرجومرج جمع شد. اعتراضهای پراکنده روز گذشته در برخی دانشگاهها هم تتمه اعتراضاتی است که به بهانه فوت مهسا امینی شکل گرفت. اعتراض دانشجویی هم چند خصیصه متمایز دارد؛ اول اینکه جمعهای دانشجویی شعارهایی بدون آشوب و فتنهگری در محیط دانشگاه سر دادند و دوم اینکه صف خود را از منافقین و آشوبطلبان جدا کردند و بانکی را تخریب نکردندو پروژه کشتهسازی را محور قرار ندادند. از طرف دیگر، عملیات تروریستی زاهدان نشان داد که با فروکش کردن اعتراض بخشی از مردم نسبت به فوت مهسا امینی، حالا جریانهای تروریستی حاضر به ترک میدان نیستند و بنا ندارند از کشتهسازی مردم و اقدامات خرابکارانه دست بکشند.
اعتراضهای دستهجاتی از دانشجویان در برخی از دانشگاهها که بهرغم تجهیز همه امکانات رسانهای معاند، ماهیتی متفاوت نسبت به اغتشاشات هفته گذشته داشت، با اینحال همین اعتراضات مشکل هویتی داشت و این چیزی است که شایسته محیط دانشگاه نیست. اگر از برخی دانشجویان حاضر در این جمعها که اغلب دانشجوی کارشناسی و ترم پایینی هستند و در اتمسفری غیرواقعی از دانشگاه سیر میکنند و از سوی دانشجویان تحصیلات تکمیلی هم حمایت نمیشوند، سؤال کنید مطالبه شما چیست، بعید است پاسخ روشن و یکدستی ارائه کنند!
تشریح جزئیات عمل تومور مغزی مهسا امینی
نکته مغفول در این تجمعات و مشابه آن پیگیری قانونی و حقوقی یک ادعاست که اصل این اعتراضها ظاهراً بر بستر آن ادعا شکل گرفته است. هنوز نتایج فوت مهسا امینی از سوی مراجع قانونی مشخص نشده است و برخلاف دروغپراکنیهای قبلی که مدعی میشد امینی هیچ مشکل مغزیای نداشته است، حالا جزئیات عمل تومور مغز وی هم تشریح شده است.
در همین رابطه، حسین قناعتی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران گفتهاست: «هیچ نشانی از ضربه مغزی در سیتیاسکنهای خانم امینی مشاهده نشده است. مردم حق دارند که بپرسند چرا یک شخص جوان بدون ضربه مغزی جان باخته است. این سؤال برای پزشکان نیز به وجود آمد، اما بررسی پرونده بیمار نشان میدهد او در بیمارستان میلاد جراحی مغز انجام داده است. همه تصاویر سیتیاسکن نشان میدهد جمجمه بیمار از سمت راست مغز برای خارج کردن تومور باز شده و آثار جراحی روی آن مشهود است؛ همچنین قسمتی از تومور نیز در مغز بیمار باقیمانده است. بررسیها نشان میدهد بیمار بهدلیل انجام این جراحی به دیابت بیمزه نیز مبتلا بوده است.»
حال باید از گروههای معترض و صد البته از قشر فرهیخته و متفکر دانشگاهی پرسید چقدر برای شما پیگیری قانونی و حقوقی حقیقت ماجرا اهمیت دارد و چقدر در این مسیر و بستر گام برمیدارید؟! آیا اگر اصل پیگیری حقیقتیابی و صدقجویی ماجرا را رها کنید و یکسره شعارهای تجزیهطلبانه و ساختارشکنانه را سر دهید، میتوان گفت که حقیقت هنوز زنده است و نمرده است؟!
حادثه زاهدان، اتمام حجت تروریستها
حالا و در شرایطی که بساط اغتشاش با حضور مردم جمع شده است و اعتراضهایی که در دانشگاهها شکل گرفته میتواند به کرسیهای آزاداندیشی و تبادلنظر گفتمانی ختم شود، عملیات تروریستی در زاهدان ثابت کرد که تروریستها بنا ندارند از کشتهسازی دست بردارند.
اغتشاش و محیط ناامن، بستر مساعد فعالیتهای تروریستی است. همه مردم ایران، حتی معترضان به فوت مهسا امینی و حتی آنهایی که نقدهای جدیتری هم دارند، دشمن درجه یک تروریستها هستند. این مطالبه ملی دست قوای انتظامی و تأمینکنندگان امنیت را بازمیگذارد تا با قاطعیتی بیش ازپیش به مقابله با تروریستها برخیزند و از کشتهسازی آنها جلوگیری کرده، نگذارند آبادانی و پیشرفت ایران فدای اغتشاش و اقدامات تروریستی شود.
منبع: روزنامه جوان