در جریان اغتشاشات اخیر کشور، از سوی امپراتوری رسانهای جبهه استکبار، تلاشهای زیادی صورت گرفته یا در حال انجام است تا شعار «مرگ بر دیکتاتور» را به یک شعار مشترک و فراگیر در همه تجمعات و حرکتهای اعتراضی یا اغتشاشات تبدیل کنند. پرسش اصلی آن است[...]
در جریان اغتشاشات اخیر کشور، از سوی امپراتوری رسانهای جبهه استکبار، تلاشهای زیادی صورت گرفته یا در حال انجام است تا شعار «مرگ بر دیکتاتور» را به یک شعار مشترک و فراگیر در همه تجمعات و حرکتهای اعتراضی یا اغتشاشات تبدیل کنند. پرسش اصلی آن است که آیا در ایران، نظام سیاسی مستقر ماهیت دیکتاتوری دارد؟ برای پاسخ به این پرسش، اول باید فهم و درک درستی از دیکتاتور، دیکتاتوری و نظام دیکتاتوری داشت؛ سپس ماهیت نظام جمهوری اسلامی ایران را هم بر اساس قانون اساسی و هم بر اساس کارکردهایش در 43 سال گذشته بررسی کرد. در این نوشتار کوتاه، به اختصار به نکاتی اشاره میشود:
1ـ در تعریف دیکتاتور، دیکتاتوری، رهبر دیکتاتور، نظام دیکتاتور یا ساختارهای سیاسی با ماهیت دیکتاتوری، یک نکته مشترک وجود دارد و آن هم، «نبود رابطه میان حاکم یا حاکمان با مردم» است. به عبارتی، رهبران دیکتاتور و نظامهای سیاسی دیکتاتور، اراده و خواست خود را یکطرفه به مردم تحمیل میکنند و مردم در فرآیندهای تصمیمسازی و تصمیمگیری هیچ نقشی ندارند. در ایران پیش از انقلاب اسلامی، پادشاه و ساختار نظام سلطنتی اینگونه بود. انقلاب اسلامی به منزله یک انقلاب صددرصد مردمی، یک انقلاب با ماهیت ضددیکتاتوری(استبداد داخلی) و استعمار خارجی بود که به دوران استبداد و دیکتاتوری در ایران پایان داد.
2ـ با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، حضرت امام خمینی(قدسالله نفسهالزکیه) با توجه به موقعیتی که در انقلاب و میان مردم داشتند، میتوانستند برای یک دوره چندین ساله هر آنچه را تشخیص میدادند، به اجرا درآورند؛ ولی ایشان اینچنین نکردند و از همان ابتدا مردم انقلابی را برای اداره امور کشور در صحنه نگه داشتند و همه چیز را به رأی و خواست اکثریت واگذار کردند. نوع نظام سیاسی، تدوین قانون اساسی و رفراندوم برای تصویب ملی قانون اساسی جمهوری اسلامی، سه موضوع مهم سیاسی در سال 1358 بود که با رأی اکثریت مردم طی انتخابات آزاد تعیین تکلیف شد.
3ـ بر اساس قانون اساسی که از سوی خبرگان منتخب مردمی نوشته و تدوین شد و بار دیگر با رفراندوم عمومی به تصویب مردم رسید، چگونگی اداره کشور ایران به صورت کاملاً شفاف مشخص شده است. اصل ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی عبارت است از: «در جمهوری اسلامی ایران اداره امور کشور باید با اتکای آرای عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رئیسجمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همهپرسی در مواردی که در اصول دیگران قانون معین میگردد.»
4ـ بررسی دقیق تاریخ 43 ساله عمر جمهوری اسلامی نشان میدهد:
الفـ تمامی انتخابات تصریح شده در قانون اساسی برای انتخاب مسئولان کشور، با وجود بسیاری از مشکلات، از قبیل جنگ تحمیلی هشت ساله، بدون یک روز تأخیر در تاریخ معینشده طبق قانون برگزار شده است.
بـ در هر یک از انتخابات، سلایق گوناگون در چارچوب قانون اساسی و مقررات در هر یک از انتخابات حضور داشتهاند.
جـ تمامی انتخابات در ایران، آزاد، قانونی و رقابتی بوده است.
دـ جابهجایی قدرت میان جریانهای سیاسی با گرایشهای گوناگون در قوه مجریه، قوه مقننه و شوراها، نشان میدهد در هر یک از انتخابات به اقتضای شرایط و کارکردهای جریانهای سیاسی، تعیینکننده نهایی مردم هستند.
هـ در هر یک از انتخابات، امامین انقلاب اسلامی که خود منتخب مردم هستند بر اصل مشارکت حداکثری بر اساس قانون و حضور همه آحاد مردم پای صندوق رأی، به عنوان یک اصل تأکید کرده اند؛ بنابراین در جمهوری اسلامی با انتخابات، این مردم هستند که مسئولان کشور را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم انتخاب میکنند.
5- با توجه به آنچه ذکر شد، جمهوری اسلامی یک نظام سیاسی با ماهیت مردمی است. مردمی که مسلمان هستند و با انقلاب اسلامی خود، نظام دیکتاتوری پهلوی را ساقط کرده و جمهوری اسلامی را که خواست خودشان در دوران مبارزات بود، با رأی قاطع مستقر کردند.
ملت ایران با انقلاب اسلامی، یک مدل حکمرانی جدید را با عنوان «مردمسالاری دینی» به دنیا معرفی کرده و این نوع حکمرانی، نگرانی تمامی نظامهای سیاسی ضدمردمی، طاغوتی و دیکتاتوری را به دنبال داشته است. از همین رو در43 سال گذشته، تمام تلاش جبهه استکبار و نظام سیاسی ضد مردمی، این بوده که به هر شکل ممکن، نگذارند این نوع حکمرانی به یک الگوی الهامبخش برای ملتها تبدیل شود. جالب آن است که در پشت صحنه تمامی توطئههای 43 سال گذشته علیه انقلاب اسلامی و ملت ایران، یک مجموعه ثابت قرار دارد. مجموعهای شامل آمریکا، بعضی از دولتهای استعمارگر اروپایی، رژیم صهیونیستی، برخی از دولتهای مرتجع و دیکتاتور عرب، منافقین، سلطنتطلبان، بهائیها و ... .
۶ـ جبهه ضد ایران در سال گذشته با محوریت آمریکا، بازیگران زیادی را برای شکست ملت ایران که آرمان تمدنسازی اسلامی و ساخت ایران قوی و پیشرفته را دنبال میکند، به اقتضای شرایط به میدان آورده است. بازیگرانی چون منافقین برای ترور رهبران انقلاب، تجزیهطلبان قومی، کودتاگران در سالهای اول انقلاب، صدام برای جنگ تحمیلی نیابتی از سوی تمامی قدرتها، فتنهگران داخلی و جریان نفوذ برای استحاله، جنگهای نیابتی در منطقه با راهاندازی گروههای تروریستی چون داعش، اما در همه این موارد با شکست مواجه شده است. شکست توطئههای ذکر شده و در نهایت شکست فشارهای حداکثری با اعمال بیرحمانهترین تحریمهای اقتصادی و مالی، در نهایت جبهه استکبار را به سمت طراحی جنگ ترکیبی با محوریت جنگ شناختی علیه ملت ایران و جمهوری اسلامی کشاند. از عجایب روزگار آن است که دشمن در این جنگ ترکیبی، با طرح فریب میخواهد به جوانان کماطلاع یا بیاطلاع ایرانی از تاریخ گذشته و تاریخ انقلاب اسلامی، اینچنین القا کند که در ایران دیکتاتوری وجود دارد. به راستی، باید این جوانان و دیگران اندکی تأمل کنند که اگر نظام سیاسی ایران، سیاست مردمی نداشت، آیا میتوانست 43 سال در مقابل تمامی توطئهها و فشارهای بیسابقه و شکننده دشمن مقاومت کند؟ اما یک سؤال، به راستی رفتار اغتشاشگران با مردم چگونه است؟