توفیق هر ساله دست داده است تا در منزل شهیدان جوادنیا از محضر مادر فاضله این شهدا بهره ببریم، این سومین سال بود.
مادر ۹۴ ساله فاضله
اما از مادر فاضله این شهیدان که در 94 سالگی به سر میبرد، در عین کهولت سن و کمی سنگینی گوش هنوز هم بر همان عهدی که بسته، هست.
ما که قبل از رسیدن حاج آقای طیبیفر و هیئت همراه به منزل ایشان رسیدیم، فرصت مغتنی بود تا با مادر، خواهر و برادر و داماد شهیدان کمی همصحبت شویم. مادری که هنوز با این کهولت سن هم به برگزاری آموزش قرآن در منزلش اهتمام دارد و هم به خواندن آن، میگویند روزی پنج جزء یا بیشتر قرآن را میخواند. کمی با این مادر همکلام شدیم، تأکید او بر تربیت درست فرزند و لقمه حلال و حضور بچهها در مسجد و هیئت، برنامههای عزا و شادی ائمه و سپاه و ولایتمداری بود. میگفت پدرشان به بچهها لقمه حلال داد؛ بچهها هم همیشه در مسجد و هیئت و حسینیه و بعد از انقلاب در سپاه بودند.
یک دروغ رسانهای؛ بهانه آغاز سخن
کمی گذشت تا اینکه حاج آقای طیبیفر جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه به همراه آقای توکلی، مسئول ایثارگران نیروی انسانی نمایندگی که ترتیبدهنده این برنامه بود، وارد منزل مادر شهیدان جوادنیا شدند و بعد از نشستن روی صندلیها و خوش و بش حاج آقا طیبیفر با مادر شهید آن هم با این جمله که «ما آمدیم چند لحظه اینجا از شما روحیه بگیریم و برویم»، جلسه شروع شد. اما آغاز رسمی این دیدار با ابراز ارادتهای آقای توکلی و بیان یک ماجرا بود.
وی گفت: من قبل از ورود به این خانه و جلسه نخواستم این موضوع را با حاج آقا و دیگران مطرح کنم تا در خود جلسه بگویم و تازه باشد. چند ماه پیش در فضای مجازی خبر فوت این مادر شهیدان را خواندم و به اصطلاح شوکه شدم. با خانواده شهید تماس گرفتم و متوجه شدم که خبر از اساس دروغ است، بعد رفتم چند جا اعلام کردم خبر کذب است. چند روز داشتم به دوستانی که این خبر را بازنشر میدادند، توضیح میدادم که ادامه ندهید، ایشان زنده هستند.
همانجا برادر و خواهر شهید تأیید کردند و گفتند، چقدر با ما تماس گرفتند که تسلیت بگویند، حتی از شهرداری زنگ زدند که بیایند و بنر و پرچم بزنند، واقعاً چندین روز ما درگیر این بودیم که به همه بفهمانیم مادرمان زنده است. چندین مصداق هر کدام تعریف کردند. هر کدامش به نوبه خود جالب بود.
قصه پر غصه «مرجفین»
اینجا بود که حاج آقای طیبیفر ماجرای مرجفین را گفت. وی با اشاره به ماجرای حضور مرجفین، ابتدا توضیح داد؛ اینکه میگوییم کسی اراجیف میگوید، از همین جنس است. در زمان پیامبر(ص)، مرجفین آنقدر اخبار دروغ را پخش میکردند که گاهی اخبار واقعی را هم تحت تأثیر میگذاشتند.
بحث تضعیف روحیه مردم و اینکه چندین بار یک خبر دروغ بیان شود، در اینجا مطرح هست. طوری شد که مردم در آن زمان برای تشییع پیکر پیامبر(ص) نیامدند و وفات اول شخص عالم را باور نکردند.
از همه این موضوعات که گذشتیم، بحث مسائل سیاسی روز و وضعیت سه ماه اخیر شد، همینجا دوباره حاج آقای طیبیفر گفت، در چند ماه اخیر چقدر اراجیف گفتند در خصوص سلامتی حضرت آقا؟! حالا ایشان میآمد در یک مراسم میگفتند بدل است، حتی چندین جا آقا ایستادند و سخنرانی کردند، بعضی هفتهها چند دیدار داشتند تا این اراجیف خنثی شد.
سخن دوست خوشتر است
اما همه بحثهای حاج آقای طیبیفر به کنار، اینجای سخنش به نظرم از همه موضوعات مهمتر بود. وقتی بحث تأسف از اغتشاشات اخیر مطرح شد، حاج آقای طیبیفر از قول یکی از بزرگان که محضر رهبر معظم انقلاب رسیده بودند، گفت: وقتی این بزرگوار از مسائل اخیر در محضر حضرت آقا سخن گفته و ابراز نگرانی کرده است، حضرت آقا گفتند این مسائل اصلاً چیزی نیست و مطمئن باشید حل میشود، اما مسئله اصلی که من گاهی شب به خاطر آن خوابم نمیبرد، «جمعیت» است، «جمعیت». باید برای مسئله جمعیت کاری کرد. اینجا بود که همه فکر و ذهنم رفت سمت موضوع جمعیت و اینکه آیا من خبرنگار و اهل رسانه و پژوهش، آن مدیر و فرمانده، آن کاسب و تاجر، آن کارگر و کارمند، آن زن خانهدار، آن دانشآموز و دانشجو، آن مادر و خانواده شهید، آن وزیر و نماینده و قاضی دادستان و... دغدغههایمان چقدر همراستا با امام جامعه است؟ و برای این موضوع مهم چکار کرده ایم؟
یادی از سردار شهید صفری
حرف آخر یادی باشد از همرزم یکی از پسران شهید این مادر که در دو دیدار قبلی حضور داشت، سردار جانباز شهید حسین صفری، مشاور امور ایثارگران فرمانده کل سپاه.روحش شاد.