باید اذعان کنیم که رئیس جمهوری روسیه در مواردی هم درست فکر می کرد. دولت بایدن امیدوار بود که تهدید "تحریم های بی سابقه" پوتین را از تهاجم باز می دارد و سپس امیدوار بود که اعمال این تحریم ها، ماشین جنگی او را به چاله می اندازد، به نارضایتی مردمی دامن می زند و او را مجبور می کند که تغییر مسیر دهد. پوتین هم با این اطمینان به جنگ رفت که روسیه می تواند از هرگونه تحریمی که اعمال شود، جان سالم به در ببرد و تا به اینجا ثابت شده که برداشت او درست بود.
هنوز هم اشتهای کافی برای مواد خام (از جمله انرژی) روسیه وجود دارد تا بتواند اقتصادش را با کاهشی اندک در تولید ناخالص داخلی سرپا نگه دارد. شاید پیامدهای درازمدت تحریم ها شدیدتر باشد اما این برداشت پوتین درست بود که تحریم ها به تنهایی، فعلا نتیجه جنگ را تعیین نمی کند. همچنین پوتین به درستی ارزیابی کرده بود که مردم روسیه هزینه های بالا را تحمل می کنند و پسرفت های نظامی هم منجر به سرنگونی او نمی شود.
شاید او جنگ را با این امید آغاز کرد که سریع و ارزان خواهد بود، اما تصمیم او به ادامه جنگ در پی پسرفت های اولیه- و سرانجام بسیج ذخیره ها، بازتاب این باور او بود که بخش بزرگتر مردم روسیه با تصمیم او همراهی خواهند کرد و او می تواند هر مخالفتی را پشت سر گذارد.
شاید با معیارهای ما، بسیج نیروهای اضافی، یک کار نمادین بوده باشد، اما روسیه توانست به رغم تلفات انسانی سنگین و بدون تضعیف سلطه پوتین بر قدرت، شمار بزرگی نیرو را در جبهه ها حفظ کند. البته که این وضعیت می تواند تغییر کند، اما تا به اینجا، برداشت وی در این باره هم درست بوده است.
سوم، پوتین فهمید که دیگر کشورها در پی منافع خودشان هستند و او به خاطر کردارهایش با یک محکومیت جهانی روبرو نخواهد شد. از واکنش تند و محکم اروپا، آمریکا و برخی از دیگر کشورها که بگذریم، اعضای اصلی جنوب جهانی و برخی از دیگر کشورهای برجسته همچون عربستان سعودی و اسرائیل، اینگونه واکنشی نداشتند. این جنگ به وجهه جهانی روسیه کمکی نکرد، اما مخالفت ملموس تر، به زیرمجموعه ای از کشورهای جهان محدود ماند.
استفان والت