خادمان و خائنان به پوراحمد
جواد محرمی
تاریخ تصویر ایران به خاطر «قصههای مجید» به مرحوم کیومرث پوراحمد مدیون است. اصلیترین دلیل آن هم، این است که او خالق یک اثر ناب ایرانی است با همه مشخصههایی که باید داشتهباشد. این ایرانی بودن البته چیزی است که پوراحمد دستکم در آثار دو دهه پایانی عمرش به آن وفادار نماند.
تقریباً هیچکدام از آثار او در ۲۰ سال اخیر به طور مشخص پس از فیلم شب یلدا دیگر رنگ و بوی ایرانی نداشت. انگار او به شکلی خودآگاه و شاید هم ناخودآگاه تصمیم گرفتهبود از ریشههایش جدا شود و به آن پشت کند. با این حال «قصههای مجید» کافی است تا از او به عنوان فیلمسازی که در برههای از تاریخ این مرز و بوم وجهی از زیستبوم فرهنگی ایران را مقابل ما گرفت، به نیکی یاد شود. پوراحمد جزو معدود فیلمسازان ایرانی است که از فضای شهری و داشتههای معماری و میراث ملی در «قصههای مجید» به نحوی مناسب سود جست. کمتر فیلمساز ایرانی را میتوان یافت که نسبت به نمایش معماری و فضای تاریخی در آثارش این اندازه اهتمام داشته و موفق عمل کردهباشد. قصههای مجید از این منظر میتوانست الگویی برای همه فیلمسازان ایرانی باشد، اما اینکه چرا در سینما و تلویزیون تبدیل به یک الگو نشد، بلکه برعکس سبک و سیاق آن با پایان پخش آن از تلویزیون در بایگانی قرار گرفت و دیگر هیچ فیلمسازی به سمت الگوبرداری از آن نرفت، از عجایب است.
حقیقت ماجرا این است که هرگاه در عرصه سینما و تلویزیون ایران یک اثر موفق ساختهشده، دستکم تا یک دهه بسیاری از فیلمسازان سعی کردهاند به تقلید از آن، دست به خلق آثاری مشابه در سبک و اجرا بزنند، اما سبک و سیاق کاملاً ایرانی پوراحمد چنین بایستهای را به چشم ندید. این را میتوان از نافهمی و بیعرضگی مدیران فرهنگی دانست که نسبت به داشتههای ملی تا این اندازه بیتوجه بوده و نتوانستهاند قصههای مجید را تبدیل به یک جریان کنند. آنچه همواره در محافل رسانهای سینمایی این مرز و بوم با عنوان سینمای ملی از آن یاد شده، مقولهای است که قطعاً قصههای مجید در آن جایگاهی ویژه و ممتاز دارد. اگر دستکم در دو دهه اخیر مقام مادر در بسیاری از آثار سینمایی ایرانی دچار خدشه شد و جایگاه عظیم آن پشت هالهای از کج فهمیهای سینمایی قرار گرفت، قصههای مجید ادای دینی بزرگ به مقام مادر در عرصه هنرهای نمایشی هم بود. با این حال کیومرث پوراحمد خود نیز راهی را که زمانی به درستی با انتخاب یک سینمای ناب آغاز کردهبود و از فیلم زیبای بیبی چلچله آن را در دهه ۶۰ عیان کردهبود، ادامه نداد. تغییر و تحول درونی او آنقدر در میان آثارش مشهود و عجیب و غریب است که نمیتوان از مقطعی به بعد درک دقیق و درستی از خط سیر آثار او به دست داد. پوراحمد با خواهران غریب نوعی ادای دین سینمایی به ساحت موسیقی انجام داد و به طرزی هوشمندانه این کار را در قالب سینمای کودک صورتبندی کرد.
خواهران غریب و بیبی چلچله باعث میشود تا پوراحمد را از منادیان سینمای کودک ایران آن هم در طلاییترین دوره آن بدانیم. نغمههای مرحوم خسرو شکیبایی که نقش یک آهنگساز را در فیلم ماندگار خواهران غریب بازی میکرد، جزو آثار ماندگار موسیقی کودک ایران است. خواهران غریب در لیست پرفروشترین آثار تاریخ سینمای ایران هم جایگاهی ویژه دارد. مادر، موسیقی و شعر در این اثر جایگاهی ویژه دارند و نشان میدهد دغدغههای فکری پوراحمد در زمانهای که این آثار را تولید کرده تا چه اندازه اصیل بودهاند. این مسئلهای بود که در آن مقطع مشام متعهدانه سید مرتضی آوینی به درستی آن را تشخیص داد و از پوراحمد به درستی در همان زمان تجلیل و تمجید کرد.
شهید آوینی قطعاً اگر زنده بود، هیچگاه از پوراحمد نمیخواست تا از دنیایی که به آن تعلق داشت، یعنی فضای ایرانی شعر و موسیقی و کودک و مادر دل بکند و فیلم دفاع مقدسی بسازد! و اساساً پوراحمد هیچگاه به این فضا نزدیک هم نشدهبود تا شهید آوینی بخواهد به این اعتبار از نقش بیبدیل او به نیکی یاد و از وی قدرشناسی کند، اما پس از شهادت آوینی عدهای با کجفهمی اینگونه انگاشتند که اگر پای فیلمسازی، چون پوراحمد را به ساخت فیلمهای دفاع مقدسی باز کنند، کار درستی کردهاند، پس این کار را کردند و فیلمسازی را که شناختی از جنگ نداشت و احتمالاً علقهای هم به این ساحت نداشت، با سلام و صلوات راهی فضایی کردند که اساساً به آن تعلقی نداشت. نتیجه این کجاندیشی ساخت دو فیلم الکن شد. این آغازی بر روند شکستهای سینمایی پوراحمد هم بود. دیگر تا پایان عمر و نزدیک به دو دهه کیومرث پوراحمد حتی نتوانست به آن سینمای اصیل و شکیل و ایرانی و آن فضای ناب آثاری، چون قصههای مجید و بیبی چلچله حتی نزدیک شود. گویی آن آثار را شخص دیگری ساختهاست.
فرجام کار پوراحمد البته با تنفس در فضای شبهروشنفکرانه نشریاتی، چون مجله فیلم هم پیوند خورد. نشریاتی که جنسی از سینمای سیاه غیراصیل را حقنه میکردند و مرحوم پوراحمد دو دهه پایانی عمرش را در چنین فضایی به سر برد. در واقع دو جریان به پوراحمد خیانت کردند؛ یکی آن دسته که پای او را به سینمای دفاع مقدس کشیدند و یکی آنها که او را پای بساط سینمای شبهروشنفکری بردند و بلال سینمای بیهویت را برای او باد زدند.
شورای ششم در آزمون انتخاب دوم
سعيد برند
75 روز! سرانجام 75 روز پس از تعلیق ناگهانی عبدا... ارجائی شهردار قبلی مشهد، 14 عضو شورای ششم، پای برنامه 6 نامزد نهایی شهرداری نشستند تا در یک جلسه 7 ساعته بتوانند برای انتخاب نوزدهمین شهردار مشهد پس از انقلاب به جمع بندی برسند. جلسه ای که البته آن چه کم نداشت حاشیه بود، از غیبت دو نامزد نهایی برای اعلام برنامه بگیرید، تا ممانعت از حضور خبرنگاران و اصحاب رسانه در جلسه و همچنین قطع برنامه زنده مراسم از درگاه اینترنتی شورا هنگام سوالات اعضای شورای شهر از نامزدهای نهایی! اقدامی که منجر به عذرخواهی یکی از اعضا از جامعه رسانهای شد. البته حاشیه ها قبل از این نشست آغاز شده بود، از زمانی که نام 23 نفر از فهرست 29 نفره پیشنهادی شورا بر خلاف نظر اعضا رسانه ای شد تا همین روز گذشته که شایعه شد برادر ناتنی رئیس جمهور در میان گزینه های شهرداری است! یا این که از میان 8 نامزد نهایی، برخی افراد، تمام شرایط وزارت کشور برای تصدی شهرداری مشهد را ندارند! به هر حال با گذشتن از این حاشیه ها، مقرر شد کلیددار شهر بهشت 21 فروردین مشخص شود تا همچنان بازار گمانه زنی ها در فضای مجازی برای شهردار آینده مشهد داغ بماند؛ شهرداری که در بهترین حالت ممکن سر جمع حدود 2 سال فرصت دارد تا برنامه هایش را عملیاتی کند. تقریبا معادل نیمی از فرصت معمول یک شهردار در یک دوره 4 ساله! پس آن چه در وهله اول باید مورد توجه شهردار بعدی قرار بگیرد «کار و تلاش مضاعف» است تا بتواند این عقب ماندگی زمانی را جبران کند. واقعیت این که اکنون مشهد، یک شهردار به اصطلاح کت و شلواری پشت میز نشین لازم ندارد، آن کس که می تواند یاریگر شهر باشد باید دو شیفته و جهادی در میدان حضور فعال داشته باشد، به شهر به مثابه موجود زنده بنگرد که در کنار عمران و آبادی به حیات و شادابی هم نیاز دارد. شهرداری که صرفا با عینک سیاسی به شبکه مسائل شهر بنگرد، حداقل در شرایط فعلی، نمی تواند گرهی از مشکلات شهر بگشاید. موضوعی که البته مستلزم همراهی اعضای شورای شهر است. 14 نفری که بد نیست به این 6 نکته در انتخاب شهردار آینده توجه بیشتری داشته باشند:
1) در برنامه برخی نامزدها سخن از تعریف مگاپروژه دیده می شد. به نظر می رسد اکنون با توجه به وضعیت بودجه، پروژه های بر زمین مانده و البته فرصت کم باقی مانده، زمان مناسبی برای برداشتن کلنگ تازه ای نباشد. خوشبختانه در برنامه نامزدها برخلاف سال های گذشته حرف و سخنی از جنس پوپولیسم همچون حذف الیت، رایگان کردن برخی خدمات شهری و... نشنیدم، اما دوری از شعارزدگی و پرهیز از طرح های ماورائی با وضعیت فعلی جیب شهر همخوانی ندارد و در خوشبینانه ترین حالت در مرحله مطالعات خواهد ماند، ضرب المثل «سنگ بزرگ نشانه نزدن است» را یادآوری می کند. آن چه در گوشه و کنار شهر زیاد یافت می شود، پروژه های ناتمام دوره های گذشته است، اتفاقا در میان آن ها ابر پروژه هایی همچون قطارشهری، تصفیه خانه های کشف رود، سامان دهی بافت پیرامونی حرم رضوی و... هم یافت می شود. همت بگمارید برای به سرانجام رساندن آن پروژه ها، هر چند تمام و کمال به نام شما تمام نشود! سامان دهی ترافیک در ورودی ها و معابر اصلی شهر، تعیین تکلیف ارتفاعات جنوب و البته توجه به مقوله فرهنگ و تسهیل زیارت از جمله مسائلی است که باید در برنامه نامزدها جدا از کلی گویی ها، به درستی تشریح و بررسی شود. حاشیه شهر مشهد، توسعه متوازن شهر وتوزیع عادلانه امکانات نیز به تنهایی مثنوی هفتاد من است. هر مدیری که آمده بر اساس احساس تکلیف خود، گوشه ای از کار را گرفته است، اما زخم کهنه حاشیه شهر با لکه گیری و اقدامات مقطعی درمان نمی شود و پیش از هر کاری به یک برنامه جامع نیاز دارد.
2) بالا بروید، پایین بیایید، شهرنیاز به درآمد دارد، آن هم شهری مانند مشهد که بسیار گران اداره می شود، تامین منابع مالی و درآمدهای پایدار و جذب ردیف بودجه های ملی از جمله موضوعاتی است که اعضای شورا باید به آن توجه کنند. بسته های حمایتی از سرمایه گذار باید آن قدر جذاب باشد که بتواند سرمایه گذاری را که طی سال های نه چندان دور از مشهد رانده شده است، دوباره به این شهر بازگرداند. تامین منابع مالی جز با بهره گیری از توان بخش خصوصی محقق نخواهد شد و گرنه تخلف فروشی و شهر فروشی تا امروز جواب می داد!
3) تقریبا می توان گفت تمامی نامزدها بومی محسوب می شوند و از شبکه مسائل مشهد آگاهی و شناخت لازم را دارند و نیازی نیست از ب بسم ا... شهر را دوباره برایشان تعریف کرد، هر چند انتظار می رفت گزینه های قوی تر و در تراز ملی نیز در میان گزینه های شهرداری مشهد، به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام مطرح شوند، اما آن چه اکنون باید مورد توجه قرار گیرد، قد و قواره شهردار آینده مشهد در ارتباط موثر و سازنده با بدنه دولت، مجلس و قوه قضاییه است. غیر از این باشد مشهد گوی رقابت را در جذب بودجه های ملی به کلان شهرهای خوش رابطه واگذار خواهد کرد و روزهای کاری مدیران شهر در رفت و آمد به وزارتخانه ها، سپری خواهد شد.
4) تجربه نشان داده است که تعامل سازنده و همکاری مشترک شهرداری با دیگر دستگاه های ذی نفوذ از جمله آستان قدس رضوی، اوقاف و دیگر نهادها و دستگاه های اجرایی در پیشبرد طرح ها و پروژه ها، اگر حرف اول را نزند، تاثیر بسزایی دارد. بدون تردید دود یکه تازی و نداشتن روحیه تعامل، قبل از همه به چشم مردم شهر خواهد رفت. با انتخاب شهردار اهل دیپلماسی، از برافروختن این دود جلوگیری کنید.
5) تغییر و انتصابات جدید اگرچه حق یک مدیر است، اما با توجه به زمان باقی مانده از دوره ششم مدیریت شهری، تغییرات و انتصابات گسترده و غیرکارشناسی در سطح مدیران آن هم در مجموعه عریض و طویل شهرداری مشهد، خطری است که اعضای شورا می توانند با جلوگیری از برخی سهم خواهی ها و فشارها آن را به خوبی مدیریت کنند.
6) آن چه روز گذشته از 6 نامزد شهرداری مشهد شنیدم و خواندم، صرفا برنامه های کلی بود، در خبری که یکی از خبرگزاری ها از این جلسه منتشر کرده بود، کلمه «باید» را جست و جو کردم، حدود 100 بار این کلمه در سخنرانی 6 نامزد تکرار شده بود، باید بسازیم، باید انجام دهیم، باید تجمیع کنیم، باید، باید و باید... اما شما بهتر از هر کسی می دانید که شهر با باید و نباید اداره نمی شود، البته در یک سخنرانی یکی دو ساعته انتظار بیشتری نمی توان داشت اما در 75 روز گذشته و چند روز باقی مانده این انتظار از 14 عضو شورای شهر وجود داشت و دارد که شب و روز نشناسند و در جلسات تخصصی با حضور کارشناسان و صاحبنظران به تشریح این «بایدها» و برنامه های عملیاتی نامزدها بپردازند. اعضای شورای شهر باید از فرصت باقی مانده استفاده کنند تا رقابت اصلی بر سر «برنامه ها» باشد نه «لابی ها». حتی اگر به این جمع بندی رسیدند که هیچ کدام از این نامزدها، از پس مسئولیت خطیر شهرداری مشهد برنمی آیند، جلوی ضرر را از هر کجا بگیرند، منفعت است و می توانند روی گزینه های قوی تر هم فکر کنند. به هر حال بار این انتخاب سنگین است و به یکی دو جلسه نمی توان اکتفا کرد. هر چند امیدوارم اکنون که این یادداشت را می نویسم، شهردار بعدی انتخاب نشده باشد!