بحث درباره رسانه و تأثیر آن در تعیین سیاستهای یک کشور موضوع بسیار مهمی است که توجه به آن میتواند نحوه برخورد با رسانه را مشخص کند. به نظر میرسد، شناخت جامعه از رسانه و اهمیت آن سبب خواهد شد که افکار عمومی خود پیشتاز در امر ساماندهی به فضای مجازی در کشور باشند؛ از این رو برای آگاهی مخاطبان نوشته را با این سؤال ادامه میدهیم: «تاکتیکهای جنگ شناختی دشمن در فقر سواد رسانهای در کشور چطور میتواند در برهههای مختلف، جامعه و اتفاقات آن را تحت تأثیر قرار دهد؟»
اگر بخواهیم بدانیم که نقش و تأثیر فضای مجازی چگونه در برهههای گوناگون بر جامعه اثر میگذارد، باید انتخابات سال 2016 و 2020 آمریکا را کامل مطالعه و سپس بررسی کنیم که در برهههای گوناگون چه ضربههایی از فضای مجازی متحمل کشور شده است؟!
در سال 2016 در انتخابات آمریکا، اتفاقی جالب افتاد که چند بار ترامپ را پای میز استیضاح کشاندند. در آن ماجرا اطلاعات 50 میلیون نفر آمریکایی عضو فیسبوک به مؤسسهای به نام کمبریج آنالیتیکا در انگلستان داده شد. هدف این بود که اطلاعات در این اندیشکده تحلیل و دادهکاوی شود تا ذائقه 50 میلیون نفر از اتباع آمریکایی را در ایالات گوناگون به دست آورند. مرحله اول این فرآیند ذائقهسنجی نام دارد؛ یعنی بیابند که مردم به چه چیزی فکر میکنند؟ طبیعی است که اگر به ذائقه مردم دست یابند که جامعه هدف به چه فکر میکند یا چگونه فکر میکند و عادات و کنشهای آن چیست، راحتتر میتوانند با تکنیکهای رسانهای، عملیات روانی و جنگ شناختی و رسانههای گوناگون رفتار جامعه هدف را عوض کنند.
آمریکاییها مدعی هستند اطلاعات 50 میلیون آمریکایی در انتخابات 2016 به دست روسها افتاد و روسیه به ترامپ برای پیروزی در انتخابات کمک کرد و توانست براساس ذائقه 50 میلیون آمریکایی به نحوی طراحی رسانهای را انجام دهد که ترامپ رأی بیاورد.
اما در سال 2020 آمریکاییها که از سال 1991 میلادی شبکه زیرساخت ملی اطلاعات دارند و همه سرویسهایشان، مانند گوگل، فیسبوک، اینستاگرام، واتساپ و تمام سرویسهای خدماتی که استفاده میکنند بومی کشور و ذیل حکمرانی خودشان است، دیدیم که در انتخابات تا جایی پیش رفتند که صفحات توئیتر، اینستاگرام و فیسبوک رئیسجمهور مستقرشان را با آن همه قدرتی که در داخل خاک آمریکا داشت، بستند و برای انتخاباتشان قانونی گذاشتند که طبق آن، هفت رسانه به اضافه توئیتر فقط در حالت کاملاً مدیریت شده میتوانستند درباره انتخابات آمریکا بحث کنند و از طرف دیگر با فیلترینگ حبابی جلوی تمام تلاشهایی را که از بیرون از آمریکا برای اثرگذاری بر انتخابات آمریکا صورت میگرفت، گرفتند. فیلترینگ حبابی نوعی فناوری فیلترینگ است که کشور یا منطقهای را براساس IP درون یک پلتفرم فیلتر میکند و درون حباب قرار میدهد؛ برای نمونه، مردم آمریکا در بسترهای فیسبوک، اینستاگرام، واتساپ و توئیتر و تمام شبکههای اجتماعی و ارتباطی فیلترینگ حبابی شدند و شاهد بودیم که خود آمریکاییها و برخی کشورهای دیگر اعتراف کردند، به اندازه حتی یک توئیت از خارج از خاک آمریکا درباره انتخابات آمریکا به آمریکاییها نرسید.
اما در درون کشور ما در انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 قصه بسیار تلخی اتفاق افتاد، همچنین در سال 1399 و پاییز ۱۴۰۱. فتنهای از بستر گوگل، فیسبوک، توئیتر، اینستاگرام و تلگرام علیه کشور ما درست شد. چون بستر انقلابهای رنگی انتخابات ریاستجمهوری است، دیدیم که انقلاب رنگی را با اسم رمز جنبش سبز داخل کشور ما راه انداختند و به واسطه رها بودن فضای مجازی در داخل کشور با اینکه فیسبوک و توئیتر فیلتر شده بودند، اما چون فیلترشکن رایگان درون کشور توزیع شده بود، توانستند با تکنیکهای رسانهای و دادههایی که از خود مردم ما جمعآوری کرده بودند، مردم را با دروغ بزرگ تقلب فریب دهند و فتنهای را در داخل ایران به راه انداختند که هشت ماه به طول انجامید. خانم «هیلاری کلینتون» در کتاب «انتخابهای سخت» که پس از فتنه 88 و در سال 1393منتشر شد، میگوید که اجازه ندادیم توئیتر برای تعمیرات تعطیل شود و اشاره میکند این تصمیم را دقیقاً در نیمهروزی گرفتند که براندازان مشغول استفاده حداکثری از توئیتر برای براندازی جمهوری اسلامی ایران بودند. اگر فضای مجازی همچنان رها بماند، همان اتفاقی که در فتنههای 1388، 1398 و ۱۴۰۱ اتفاق افتاد، رخ میدهد و این بار دشمنان با طراحی پیچیدهتر با بهرهگیری از این فضا کشور را دچار آشوب خواهند کرد.
دیدیم که در انتخابات ریاستجمهوری 1396 «آمدنیوز» به شکل مستقیم در تلگرام و بیش از 2 هزار کانال تلاش کردند جای جلاد و شهید را به نفع یک جناح سیاسی در داخل کشور عوض کنند.
فضای مجازی رها و نداشتن سواد رسانهای درست میتواند در بستری، مانند اینستاگرام، فضایی را برای برخی از سلبریتیهایی فراهم کند که با استفاده از پول سیاه اجیر شده، انواع فعالیتها و کمپینها را ضد ارزشهای کشور راهاندازی کنند و برخی از آنها به شوالیههای ناتوی فرهنگی تبدیل شوند. نشانه گرفتن هویت نوجوانها، تغییر سبک زندگی، بستر جنگ نرم و جنگ شناختی و حتی تهمت زدن به نظام و وارونه نشان دادن حقایق و اخبار جعلی در فضای سایبر در حال رخ دادن است که از آسیبهای فقر سواد رسانهای بوده و همین امر هم لزوم آموزش سواد رسانهای را در کنار حکمرانی فضای مجازی دوچندان میکند.