صفحه نخست >>  عمومی >> پرسمان
تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۵:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۴۹۰۶۶
یادداشت لیلی نقولا، تحلیلگر لبنانی؛

چرا سیاست آمریکا در قبال چین تغییر کرد؟

هرچند اهداف راهبردی آمریکا برای مهار چین همچنان ثابت، روش‌های تشدیدکننده دموکرات‌ها در حال تغییر و فضای گفت‌وگو جای جنگ و تنش اقتصادی را گرفته است، اما به دو دلیل عمده سیاست آمریکا در قبال چین تغییر کرد، اینکه فرضیه جنگ دومینووار آمریکا شکست خورد و نیز آمریکا به دلیل بحران اقتصادی تلاش کرد رویکرد منطقی در پیش بگیرد.

 جان کری، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا که در حال حاضر فرستاده ویژه این کشور در امور آب و هواست، برای انجام رایزنی های دوجانبه وارد چین شد. این سفر نشان‌دهنده تغییر اساسی رویکرد آمریکا نسبت به چین است و در راستای سفر مقام های آمریکایی به پکن ازجمله آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه و جانت یالن، وزیر خزانه داری آمریکا انجام شد.
با وجود اعلام مواضع مثبت آمریکایی‌ها در این سفرها نمی‌توان تصور کرد آمریکایی‌ها راهبرد «مهار چین» را رها کرده‌اند، زیرا نگرانی آمریکا در زمینه ایستادگی مصمم چینی ها از زمان ورودشان به سازمان تجارت جهانی در سال 2001 از بین نرفته است و نمی توان تصور کرد در حال حاضر کم رنگ شده باشد.
راهبرد مهار چین از دوره بوش تا بایدن
از زمانی که باراک اوباما، رئیس جمهور اسبق آمریکا راهبرد «گرایش به آسیا» را اعلام کرد، آمریکایی ها چین را تهدید بالقوه ای برای خود می دانستند و آن را در راهبردهای مختلف امنیت ملی خود نشان داده اند.
راهبرد اعلام شده اوباما برای مقابله با چین را می توان در ترکیبی از مهار و همکاری یا آن چیزی که برخی پژوهشگران آمریکایی « congagement» می نامند، خلاصه کرد
طبق اسناد طبقه بندی و افشا شده از انگلستان، جورج بوش پسر رئیس جمهور اسبق آمریکا در فوریه 2001 در جریان سفر تونی بلر، نخست وزیر انگلیس به واشنگتن، نسبت به پیشرفت و توسعه چین ابراز نگرانی کرد.
بوش گفت: چین در 50 سال آینده قدرت بزرگ بین المللی و صاحب یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان خواهد شد، اما نوع این قدرت همچنان مشخص نیست.
در این اسناد ذکر شده است، بوش و بلر بر لزوم بررسی دقیق چگونگی مهار قدرت چین توافق کردند.
راهبرد جدید اوباما برای گرایش به اقیانوس آرام با اعلام طرح ابتکار «یک کمربند، یک جاده» از سوی چین همزمان شد. در این میان راهبرد اعلام شده اوباما برای مقابله با چین را می توان در ترکیبی از مهار و همکاری یا آن چیزی که برخی پژوهشگران آمریکایی « congagement» می نامند، خلاصه کرد.
در راهبرد امنیت ملی ای که به وسیله دولت ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا در سال 2017 منتشر شد، رویکرد قبلی (نسبتاً آرام) نسبت به روسیه و چین تغییر کرد و این دو کشور تهدید راهبردی برای آمریکا تلقی شدند که باید با آن مقابله شود.
خصومت آمریکا با روسیه و چین در راهبرد امنیت ملی دولت جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا که اکتبر 2022 منتشر شد، خود را نشان داد. طبق این سند، چین و روسیه دولت‌هایی خوانده شدند که ارزش‌های دموکراتیک را رد می‌کنند و صلح و ثبات بین‌المللی را به چالش می‌کشند.
در راهبرد آمریکا، چین تنها رقیبی توصیف می‌شود که قصد دارد نظام بین‌المللی را تغییر دهد و به افزایش قدرت اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی و فناوری خود برای دستیابی به این هدف ادامه ‌دهد و وارد فضای رقابت سنتی مورد حمایت آمریکا در بازارهای جهانی ‌شود.
در این راهبرد آمده است: گرچه رقابت با چین در منطقه هند و اقیانوس آرام بیشتر خواهد شد، اما بُعد جهانی نیز خواهد داشت؛ زیرا رقابت بر سر نگارش قوانین جهانی و شکل دادن به نظام بین‌المللی است.
 افزایش تنش آمریکا علیه چین
در اجرای راهبرد مهار چین که به وسیله ترامپ آغاز شد و در دوره بایدن ادامه یافت، افزایش تنش تجاری، اقتصادی و نظامی علیه پکن افزایش یافت. دولت بایدن به اعمال تعرفه های گمرکی بر برخی کالاهای چینی که دولت ترامپ آغاز کرده بود، ادامه داد و محدودیت هایی را بر صادرات تراشه های الکترونیکی، تجهیزات ساخت تراشه و نرم افزارهای دانش بنیان اعمال کرد.
دولت بایدن قانون کاهش تورم را تصویب کرد که به شرکت های سرمایه گذار در آمریکا کمک می کند، اما شرکت های چینی از این قانون مستثنی شدند و شرکت هایی که این کمک ها را دریافت می کردند از سرمایه گذاری در چین منع شدند.
در اجرای راهبرد مهار چین که به وسیله ترامپ آغاز شد و در دوره بایدن ادامه یافت، افزایش تنش تجاری، اقتصادی و نظامی علیه پکن افزایش یافت
واشنگتن در زمینه نظامی چین را با ائتلاف ها و پایگاه های نظامی محاصره کرد، اتحاد اکاس را تشکیل داد، زیردریایی های هسته ای استرالیا را تأمین، ارتش آمریکا را در اقیانوس آرام مستقر و پایگاه های نظامی اش را در ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین و ... مستقر کرد.
راهبرد بایدن در قبال چین تغییر کرده است؟
بی تردید اهداف راهبردی آمریکا برای مهار چین همچنان ثابت، اما روش‌های تشدید‌کننده دموکرات‌ها در آمریکا در حال تغییر و فضای گفت‌وگو جای جنگ و تنش اقتصادی را گرفته است.
دلایل تغییر رویکرد ممکن است موارد زیر باشد:
شکست فرضیه جنگ دومینووار
شاید آمریکایی‌ها معتقد بودند می‌توانند سناریوی تقابل روسیه و اوکراین را در اقیانوس آرام میان چین و تایوان تکرار کنند. راه را با محاصره نظامی و انزوای چین ببندند و آن ها را برای حمله به تایوان تحیرک کنند.
لوید آستین، وزیر دفاع اسبق آمریکا در همایش دفاع ملی ریگان که دسامبر 2022 برگزار شد گفت، تصور می شود آمریکا در حال فراهم کردن فاجعه ترین تقابل در اقیانوس هند و اقیانوس آرام است. واشنگتن اجازه نخواهد داد چین بر آن منطقه تسلط یابد.
در واقع آمریکایی‌ها چین را با پایگاه‌های نظامی محاصره کردند، درست همان کاری که ناتو در اطراف روسیه انجام داد.
اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها معتقد بودند روسیه به دلیل تحریم‌های اقتصادی و خروج شرکت‌های غربی و در نتیجه نارضایتی داخلی از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور این کشور فرو می‌پاشد و اوکراین با حمایت نظامی نامحدود ناتو می‌تواند ارتش روسیه را شکست  دهد و تجربه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را تکرار می کند.
محاسبات میدانی با محاسبات ذهنی آنها مطابقت نداشت و عملیات «ضدحمله اوکراین» شکست خورد. اوکراینی ها متحمل خسارت های هنگفتی شدند، انبارهای تسلیحات ناتو خالی شد ولی روسیه تجزیه نشد.اتخاذ رویکرد منطقی (هزینه-فرصت)
برداشت دیگر از روند اتخاذ آتش بس در قبال چین که به وسیله بایدن آغاز شد، این است در حال حاضر اقتصادهای آمریکا و جهان قابلیت تحمل هزینه جنگ بزرگ با چین را ندارند؛ به ویژه با توجه به رکود و تورمی که جهان در نتیجه جنگ اوکراین از آن رنج می برد. علاوه بر این اعمال تحریم ها علیه چین ممکن است به ورشکستگی شرکت های آمریکایی منجر شود.
آمریکایی ها به این نتیجه دست یافته اند باید با رویکردی کار را دنبال کنند که سیاست مهار چین آرام ادامه یابد تا زمانی که در آینده امکان افزایش تنش فرا برسد، زمانی که اقتصاد غرب برای همه احتمالات آماده شده باشد. 
منبع: راهبرد معاصر

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات