این روزها مقامات چینی از رویکرد محتاطانه قبلی خود در نظام بینالملل تا حد زیادی فاصله گرفته و تهدیدات مستقیم و غیر مستقیم آمریکا علیه حاکمیت ملی و منطقهای این کشور را با صراحت و قدرت بیشتری پاسخ میدهند. بخشی از رفتارهای اخیر مقامات چینی، ناظر بر تهدیدات تاکتیکی و کوتاهمدت آمریکا علیه امنیت ملی کشورشان است، اما بخش مهمتری از آن، ناظر بر نقشه راهی است که واشنگتن و متحدان آن در شرق آسیا با هدف مهار همهجانبه پکن طراحی کردهاند. اصرار آمریکا بر تنشزایی در تایوان، تبت، هنگکنگ و دریای جنوبی چین ناظر بر همین موضوع صورت میگیرد.
هشدار صریح پکن به واشنگتن
شی جین پینگ، رئیسجمهوری چین، تنها چند روز پس از آن که هشدار داد این کشور توسط یک کارزار به رهبری ایالات متحده به «محاصره و سرکوب» تهدید شده است، در یک سخنرانی خواستار ارتقای هرچه سریعتر نیروهای مسلح کشور به سطح استانداردهای جهانی شد. بر اساس گزارش یورونیوز، آقای جین پنگ روز چهارشنبه ۸ مارس (۱۷ اسفند) در اینباره گفت: «چین باید یک سیستم قوی متشکل از نیروهای بازدارنده استراتژیک ایجاد کند، حضور نیروهای رزمی را در حوزههای جدید و با کیفیتهای جدید افزایش دهد و آموزشهای نظامی جنگی را عمیقاً توسعه بخشد.»
بودجه دفاعی چین در دهه گذشته تقریباً دو برابر شده است. پکن عظیمترین ارتش ثابت جهان را با ۲ میلیون عضو داراست و از بیشترین تعداد کشتی در دنیا برخوردار است. این کشور همچنین بزرگترین نیروی موشکی و هوایی حاضر در اقیانوس هند و آرام به شمار میرود. برخی از ناظران آمریکایی میگویند منظور واقعی چین از طرح چنین موضوعاتی، زمینهچینی برای تصرف بخش خودگردان تایوان در آینده نزدیک است. آقای جین پینگ در سخنرانی خود که برای گروهی از نمایندگان انجام میشد با اشاره به تهدیدات طرح شده از سوی آمریکا اضافه کرد: «کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده سیاست مهار، منزویسازی و سرکوب همهجانبه چین را اجرایی کردهاند که چالشهای بزرگ بیسابقهای را برای توسعه کشور ما به همراه داشته است.»
در سالهای اخیر تنش میان آمریکا و چین شدت گرفته است و دو کشور عمدتا بر سر تایوان، رفتار پکن با هنگکنگ و همین طور در خصوص نوع مواجهه با جنگ اوکراین با یکدیگر اختلافات اساسی دارند. اما به نظر میرسد این اختلافات بیشتر از حدتصور قابلیت بسط و گسترش دارند.
دروغپردازی همیشگی آمریکا
در مقابل، آمریکا میگوید قصد سرکوب چین را نداشته و هدف واشنگتن «همزیستی مسئولانه در تجارت جهانی و نظام سیاسی» بوده است. این دروغپردازی مقامات آمریکایی در حالی صورت میگیرد که در دکترین دولتهای جمهوریخواه و دموکرات آمریکا، چین به عنوان اولین یا دومین تهدید سیاست خارجی این کشور (بنابر رویکرد کلان دوحزب آمریکا) محسوب میشود. فراتر از آن، تحرکات مستمر اخیر مقامات آمریکایی و شرکای راهبردی آن در شرق آسیا و اقیانوس آرام را میتوان مشابه استراتژی "گسترش ناتو علیه روسیه" قلمداد کرد! این تحرکات ناظر به مهار قدرت رقیب آمریکا یعنی چین صورت میگیرد. بدیهی است که پکن در برابر این بازی همه جانبه تبلیغاتی، روانی و نظامی نمیتواند بیتفاوت بماند، خصوصا آنکه در دوران ریاستجمهوری جوبایدن، نشانههای مداخلهگرایی آمریکا در شرق آسیا حتی نسبت به دوران ریاستجمهوری ترامپ نیز افزایش یافته است.
در چنین شرایطی، ادعای مقامات آمریکایی مبنی بر عدم تمایل آنها نسبت به مهار چین در نظام بینالملل، نوعی دروغپردازی آشکار محسوب میشود! ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، در اینباره اظهار نموده است:
«این در مورد مهار چین نیست. این در مورد سرکوب چین نیست. این به معنای عقب نگه داشتن چین نیست. ما میخواهیم رقابت سازندهای داشته باشیم که منصفانه باشد و به تقابل کشیده نشود.»
پیشتر چین گانگ، وزیر امور خارجه چین، گفته بود اگر آمریکا مسیر خود را تغییر ندهد «تعارض و تقابل» اجتنابناپذیر خواهد بود. آقای جین پینگ هچنین اعلام کرده است که چین باید «با به روزرسانیهای مداوم، قدرت کشور برای مقابله با خطرات استراتژیک، حفاظت از منافع استراتژیک و تحقق اهداف استراتژیک ملی را به حداکثر برساند.»
رهبر چین تسریع در امر خوداتکایی در علم و فناوری، تقویت تواناییهای استراتژیک در زمینههای اضطراری، انعطافپذیری بیشتر زنجیرههای صنعتی و تامین و ایجاد ذخایر ملی را از برنامههایی دانست که باید برای اهداف امنیت ملی انجام شود.
تعارضات راهبردی آمریکا و چین
جدال واشنگتن -پکن که روز به روز شاهد تعمیق و گسترش ابعاد آن هستیم، خروجی تعارض راهبردی و استراتژیک طرفین میباشد. بخشی از برنامه استراتژی ملی که توسط شی جین پینگ ارائه شده است هماکنون در حال انجام است. از جمله این برنامهها میتوان به کارزار «ساخت چین ۲۰۲۵» برای تسلط چین در ۱۰ زمینه کلیدی از مدارهای یکپارچه گرفته تا هوافضا، و همینطور یک کارزار دیگر چند دههای برای ادغام بخشهای غیرنظامی و نظامی در اقتصاد اشاره کرد.
پکن این اهداف را به عنوان اهدافی مثبت میبیند و از ضرورت دستیابی به آنها تا صدمین سالگرد تاسیس جمهوری خلق چین سخن میگوید، با این حال مقامات آمریکایی چنین اهدافی را تهدید تلقی میکنند. به گفته آنان برنامههای توسعه چین دستکم تا حدی بر اساس «سرقت» یا «تحت فشار گذاشتن شرکتهای خارجی» برای واگذاری فناوری قرار دارد! اما به نظر میرسد این ادعا بیشتر ناظر بر واقعیتی دیگر به نام تسریع حرکت چینیها مبنی بر تبدیل شدن به قدرت اقتصادی اول دنیاست. این هدفگذاری کلان، منجر به آشفتگی آمریکا گردیده و انگیزه دو حزب سنتی این کشور برای اتخاذ راهبرد مهار همهجانبه چین را افزایش داده است.
تبدیل شدن چین به هژمون اقتصادی دنیا، قطعا قدرت مانور واشنگتن را در بسیاری از پروندههای بینالمللی محدود خواهد کرد. فراتر از آن، مقامات آمریکایی در دوران ریاست جمهوری ترامپ نهایت تلاش خود را در جنگ اقتصادی مستقیم با چین به کار گرفتند، اما در نهایت بار دیگر شاهد افزایش کسری تجاری ناشی از مراودات تجاری با این کشور آسیایی بودند. همین مسئله، آمریکاییها را بر آن ساخته است تا از روشهای دیگری غیر از جنگ تجاری و اقتصادی در ضربه زدن به چین استفاده کنند که مهمترین آن، افزایش سطح مداخلهگرایی در شرق آسیاست.