در شرایطی که جامعه بینالملل نیاز اساسی به آرامش و امنیت همهجانبه دارد، ناتو بعنوان بازوی غرب، همواره بدنبال بحرانآفرینی بوده است که نمونه آخر آن بحران اوکراین است. تبیین فلسفه تشکیل ناتو و یا علل تلاش عدهای برای ایجاد یک ناتوی دیگر در نقاط دیگر جهان برای بحرانآفرینی و تضعیف امنیت و پایدارسازی ناامنی، یکی از کلیدیترین روش برای آشناسازی مخاطب در جهت شناخت هرچه بهتر غرب و ابزارهای جنایت آنها علیه بشریت میباشد.
مدل رفتاری غرب نشان میدهد که آنها برای امتداد سیاست لیبرالیستی در جهان، در مرحله اول نظریهسازی میکنند و سپس با بسترسازی رسانهای، تصویری غیرواقعی را برای ایجاد میکنند و در آخر نیز ایده خود را عملی میسازند. به طوری که مفهوم امنیت تعاونی را مطرح کردند و سپس ناتو را از دل آن بیرون آوردند. امنیت تعاونی را همکاری میان قدرتهای بزرگ تعریف نمودهاند و نوعی هماهنگی میان آنها را در نظر داشتند.
این کار برای جلوگیری از پیشرفت کشورهایی که در راستای منافع لیبرالیسم نبود، درگیریها و منازعاتی که، منافع آنها را دچار چالش و بحران میکردند، انجام دادند. حضور ناتو در افغانستان در راستای سیاستهای آمریکایی، تلاش ناتو برای گسترش در شرق و... همگی در جهت ایده هژمون برتر آمریکا قابل تفسیر و تحلیل است؛ بنابراین ناتو بازوی عملیاتی آمریکا محسوب میشود که بدون شک افزایش و گسترش آن برخلاف ایده جهان آزاد تصور میگردد.