صفحه نخست >>  عمومی >> تیتر اول
تاریخ انتشار : ۰۵ آبان ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۵  ، 
کد خبر : ۳۵۲۳۸۱

گفتمان سازش چگونه منهدم شد؟ / جهنم واقعی برای بزک‌کنندگان صهیونیسم

گفتمان سازش در طول سال‌ها و دهه‌های پس از تشکیل رژیم اشغالگر قدس، مصادیق گوناگونی داشته است: از پیمان صلح اسلو تا کنفرانس آناپولیس و پیمان عادی‌سازی روابط اعراب و رژیم اشغالگر قدس.
پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/ حسین یاری

وقوع عملیات غرورآفرین توفان‌الاقصی علاوه بر آثار میدانی و امنیتی، مولد مناسبات و آثار گفتمانی عظیمی در منطقه بوده که مهم‌ترین آنها، انهدام منظومه سازش با دشمن صهیونیستی و متعلقات آن از جمله پیمان ابراهیم و طرح دو دولتی می‌باشد. گفتمان سازش در طول سال‌ها و دهه‌های پس از تشکیل رژیم اشغالگر قدس، مصادیق گوناگونی داشته است: از پیمان صلح اسلو تا کنفرانس آناپولیس و پیمان عادی‌سازی روابط اعراب و رژیم اشغالگر قدس.

این پیمان‌های ننگین، در ذیل دکترین و نگاه کلان دولت‌های آمریکایی نسبت به منطقه غرب آسیا طراحی و تنظیم شده و اساساً نسبتی با صلح واقعی در منطقه ندارند. در اینجا به برخی از چارچوب‌ها و فرامتن‌هایی که زیست گفتمان سازش در سایه آن‌ها صورت گرفته اشاره می‌شود. شکست رسمی آمریکا در افغانستان و عراق، نقطه آشکارساز شکست طرح «خاورمیانه بزرگ» بود. در عراق آشفته و افغانستان چند تکه نه «لیبرال‌دموکراسی» نه «آمریکای قدرتمند»، هیچ‌یک ظهور و بروزی نداشتند. حتی حضور اوباما در کاخ‌ سفید نیز نتوانست آمریکا را از این گرداب رها سازد. کار به جایی رسید که دولت اوباما خود نیز نسبت به «چندجانبه‌گرایی» به‌مثابه یک «حقیقت تلخ» در حوزه سیاست خارجی آمریکا تن داد، اما در عین‌حال اوباما در یک بازی خطرناک، تلاش کرد با خلق تروریسم تکفیری و به‌صورت خاص گروه داعش، درصدد تغییر نظم منطقه‌ای غرب آسیا و متعاقباً، تغییر نظم جهانی برآید. جو بایدن، معاون وقت اوباما نیز در این‌خصوص با تکیه بر طرح «تجزیه عراق» براساس قومیت و مذهب، تلاش کرد تا به فرمول ترکیبی و خطرناک «یکجانبه‌گرایی در دل چندجانبه‌گرایی» معنای جدیدی بخشد! قرار بود تا سال ۲۰۱۵ میلادی، تروریسم تکفیری مورد حمایت پشت‌پرده آمریکا، حکومت‌های عراق و سوریه را نابود کرده و سپس زمین‌سوخته‌ای به‌نام «شامات» را تحویل کاخ‌سفید و رژیم‌صهیونیستی دهد، اما پایداری همه‌جانبه مقاومت، محاسبات غرب و صهیونیست‌ها را در بغداد، دمشق و متعاقبا منطقه غرب آسیا برهم زد.

با حضور ترامپ در راس معادلات اجرایی آمریکا، وی سخن از «بازگشت به آمریکای قدرتمند» به میان آورد. او جهت احیای هژمونی ازدست‌رفته و غیرقابل‌بازگشت آمریکا دست به هر اقدامی زد: از تکروی در ناتو تا برهم‌زدن قواعد سازمان تجارت جهانی. او از همه پیمان‌های چندجانبه خارج شد تا به قول خود، آمریکا را «قدرتمند» و «منحصربه‌فرد» کند. از سوی دیگر، ترامپ حمایت‌های واشنگتن از داعش و دیگر گروه‌های تروریستی -تکفیری را به نقطه اوج خود رساند تا بلکه بتواند شکست و استیصال استراتژیست‌های دولت اوباما درمقابل جبهه مقاومت را جبران کند، اما در سال ۲۰۱۸ میلادی علی‌رغم حمایت همه‌جانبه آمریکا، خلافت خودخوانده داعش به‌طور کامل درهم‌شکست و رزمندگان مقاومت، معادلات قدرت در منطقه را در مغایرت مطلق با «گفتمان سازش» بازتولید کردند. ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۲۰ و در رقابتی جنجالی با بایدن شکست خورد. او زمانی که کاخ‌سفید را ترک کرد، نه از «هژمونی آمریکا» و نه از «احیای یکجانبه‌گرایی آمریکا در دل چندجانبه‌گرایی» خبری نبود. متعاقبا، نظم نوین جهانی مد نظر آمریکا نیز بیش از پیش به یک «مفهوم انتزاعی» تبدیل شد.

جو بایدن در حالی وارد مسند قدرت شد که به واسطه شکاف‌های سیاسی - اجتماعی ایجادشده در دوران ترامپ، خطر جنگ داخلی بیش از هر زمان دیگری آمریکا را تهدید می‌کرد. رئیس‌جمهور جدید آمریکا در این میان، به دکترین‌های شکست‌خورده یا محکوم به شکستی فکر می‌کند که تا قبل از تحولات اخیر در نظام بین‌الملل، سعی داشت بازی خود را بر آن‌ها استوار سازد. اما در اینجا قاعده‌ای کلان وجود دارد که دست و بال بایدن ودیگر مقامات کاخ سفید را بیش از پیش بسته است:اینکه آمریکا در مقامی قرار ندارد که بخواهد میان «کنش خود» و «واکنش دیگران» نوعی توازن ایجاد کرده و این توازن را مبنای نگاه و عمل خود در نظام بین‌الملل قرار دهد. از سوی دیگر، انتخاب دکترین‌های «مداخله‌گرایانه» مانند دکترین یا طرح دوستونی نیکسون-کیسینجر یا دکترین مداخله محدود آیزنهاور نیز نمی‌تواند به مبنای عملکرد دولت آمریکا در جهان امروز تبدیل شود. آمریکا امروز در وضعیتی قرار ندارد که بتواند دست به «خلق دکترین تهاجمی جدید» زده یا حتی دکترین‌های سابق را بازتعریف کند. جمهوریخواهان و دموکرات‌های آمریکا هردو، دچار نوعی ابهام ساختاری، راهبردی و حتی تاکتیکی شده‌اند که در حال تبدیل‌شدن به گره‌ی کور در سیاست خارجی این کشور هستند. باز کردن این گره‌های کور قطعا از عهده دولتمردان کنونی آمریکا (فارغ از تعلق خاطر به هریک از دو حزب سنتی) خارج خواهد بود؛ و اکنون گفتمان سازش!

در شرایطی که آمریکا حتی توان آینده‌پژوهی و آینده‌نگاری تحولات منطقه را از دست داده و حمایت مطلق آن از رژیم اشغالگر قدس تبدیل به پاشنه آشیل امنیتی، منطقه‌ای و بین‌المللی واشنگتن شده است، سخن گفتن از گفتمانی که زاییده و مولود دکترین‌های مداخله گرایانه غرب در منطقه می‌باشد، سطحی نگرانه و بی‌مایه تلقی می‌شود. عملیات توفان الاقصی نقش بسیار مهمی در دوری گزیدن اقشاری خاکستری منطقه نسبت به گفتمان سازش و اجزای آن ایفا نموده است. اکنون استراتژیست‌های آمریکایی و اروپایی متفق القول هستندکه دوگانه ایجاد شده میان گفتمان مقاومت و اشغالگری پررنگ‌تر از هر زمان دیگری بوده و حتی امکان بازتولید گفتمان سازش بر اساس الگو‌های جدید وجود نخواهد داشت.

در نهایت اینکه رژیم اشغالگر قدس در سال‌ها و دهه‌های ابتدایی حضور نامشروع خود در سرزمین فلسطین، همواره تلاش کرده از قدرت نظامی خود در مسیر ترویج و تثبیت گفتمان سازش (گفتمان مبتنی بر پذیرش اشغالگری به مثابه یک واقعیت!) بهره ببرد. قبل از تشکیل حزب‌ا... لبنان، ارتش اسرائیل به لبنان حمله کرد، وارد این کشور شد و بیروت را تسخیر کرد، اما پس از شکل‌گیری و افزایش قدرت حزب‌ا...، ارتش متجاوز صهیونیستی سال۲۰۰۶ با تانک‌های منهدم شده مرکاوا و ناوچه درهم شکسته ساعر مواجه و متعاقبا، ناچار به عقب‌نشینی در برابر فرزندان مقاومت شد. از تابستان سال۲۰۰۶ میلادی تاکنون، گفتمان سازش روز به روز ضعیف‌تر شده و تنفس مصنوعی آمریکا و اتحادیه‌اروپا به این گفتمان نیز نتوانسته منجر به احیای آن شود. اکنون، در سال۲۰۲۳ میلادی عملکرد جبهه مقاومت فلسطین در عملیات طوفان‌الاقصی و پشتوانه گفتمانی و معنوی این حماسه بزرگ، ضربه نهایی را به گفتمان سازش وارد ساخته‌است. معادلات قدرت در منطقه اکنون شفاف‌تر از همیشه رقم خورده و ترسیم شده‌است. در یک سوی این معادله، جبهه‌ای قرار دارد که برای جلوگیری از اضمحلال رژیم‌صهیونیستی به آب‌و‌آتش می‌زند، اما در مقابل، گفتمان مقاومت در منطقه با قدرت و صلابت روی پیروزی نهایی بر رژیم کودک‌کش اسرائیل متمرکز شده‌است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات