به باور «مانوئل کاستلز» جامعهشناس اسپانیایی(1942)، پیشرفت فناوریهای رسانهای، جوامع امروزی را با تغییرات و دگرگونیهای بسیاری مواجه کرده است. امروزه، رسانهها با گسترش مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی، هویت انسان معاصر را تحت تأثیر قرار دادهاند، به گونهای که میتوان هویت انسان امروزی را هویت «رسانهای» نامید. در جوامع امروزی، روابط شهروندان مبتنی بر میکروالکترونیک در حول محور شبکهها و بستر فناوریهای اطلاعاتیـ ارتباطی دیجیتال شکل میگیرد و در نتیجه چنین وضعیتی، شهروندان با مشارکت همدیگر و فارغ از دخالت و کنترل دولتها پدیدهای به نام «خود ارتباطی توده ای» را شکل دادهاند. کاستلز برای نامگذاری چنین وضعیتی از تعبیر «جامعه شبکهای» استفاده میکند.
جامعه شبکهای و نظامهای سیاسی
در جامعه شبکهای، مفاهیمی همچون دولت ملی و حکمرانی درون مرزی که در گذشته به عنوان مفاهیم اصلی قلمداد میشدند یا اینکه صبغه رفاهی دولتها پیششرط اصلی ماندگاری نظامهای سیاسی به شمار میآمد، از محوریت ساقط و به موضوعات دیگری همچون دولت مجازی، حکمرانی رسانهای، هویتهای فراملی طبقاتی، فرهنگ سیاسی نوین بر پایه ارزشهای جهانی، گسترش جنبشها و حرکتهای نوگرایانه، جنبشهای جدید اجتماعی و ظهور شهروندان دیجیتالی یا شهروندان موسوم به نسل زد، اولویت بخشیده شده است.
به زعم اندیشمندان این حوزه(رسانه و سیاست)، امروزه، رسانهها به ویژه رسانههای ارتباط جمعی به مثابه شبکه تار عنکبوت در فراسوی مرزهای ملی و جغرافیایی، ضمن ایجاد تکثر در منابع کلاسیک قدرت، در آن سهیم شدهاند و سیاستگذاریهای حاکمان را بسته به اهداف گردانندگان خود(صاحبان رسانه) متأثر میکنند.
واقعیت آن است که فناوریهای نوین رسانهای و تحقق جامعه شبکهای به همان اندازه که نظامهای سیاسی را در موضوعاتی، از جمله جهتدهی به افکار عمومی، آگاهیبخشی و اطلاعرسانی، ایجاد انسجام و تعلق اجتماعی، تسریع در روند بروکراسی اداری، تقویت فرآیندهای آموزشی، صرفهجویی در وقت و هزینه، اطلاعرسانی و غیره یاری رسانده است، به همان اندازه یا حتی بیشتر از آن، به ظهور مسائل و مشکلاتی برای دولتهای امروزی منجر شده است.
از دیگر تحولات و مسائل شکل گرفته در مسیر حکمرانی نظامهای سیاسی در جوامع شبکهای میتوان به اغتشاشات، اعتراضات و جنبشهای اجتماعیِ رسانه پایه اشاره کرد که امروزه قادرند با استفاده از فناوریها و امکانات نوین ارتباطی، جریانهای مقاومت علیه نظامهای سیاسی مستقر را تقویت کنند.
مسئله دیگر آنکه، امروزه رسانهها به منزله نقطه ثقل در بطن جوامع شبکهای، لزوماً در زمینه رسالت اصلی و فلسفه وجودی خود که همان انعکاس واقعیتهاست، عمل نمیکنند و در بسیاری موارد فاصله بین حقیقت و مجاز را از بین بردهاند. توضیح آنکه، امروزه یک واقعیت و حقیقت در رسانهها بنابر هدف گردانندگان آنها آنقدر پردازش میشود که از شکل حقیقی خود خارج شده و به شکل دیگری درمیآید. شاید بر همین مبناست که «ژان بودریار»(1929) فیلسوف پست مدرن فرانسوی، معتقد است رسانهها نه تنها امروزه پیام را منتقل نمیکنند، بلکه خود خالق امر واقع شدهاند. از این منظر، رسانهها در دنیای جدید هر آنچه را بخواهند، نه انعکاس؛ بلکه خلق میکنند. امروزه، رسانه میتواند با خارج کردن واقعیتها از صحنه، زیستجهان انسانی را به دنیایی از نشانههای معلق و خودبنیان(بدون ارتباط و نیاز به واقعیت خارجی) تبدیل کند و در همین چارچوب، نشانهها را بر جای واقعیتها بنشاند. از این رو، رسانهها با کنترل روابط اجتماعی و ایجاد ساختار كلان و نامحسوس، ذهن انسانها را به تسخیر درآورده و به صورت و محتوای مناسبات اجتماعی جهت میدهند. به دلیل همین ویژگی است که رسانهها توانایی تولید هرآنچه مطلوب مراكز قدرت است، دارند. در چنین وضعیتی، رسانه میتواند هر پدیده و رویدادی را با هدفهای از پیش تعیین شده نه انعکاس، بلکه خلق کند و موضوعات مهمی همچون دانش، نگرش، هنجارها، ارزشها و ایدئولوژیها، فرهنگ سیاسی، افکار عمومی و اعتماد سیاسی را فارغ از هر گونه واقعیت خارجی یا فاقد هر گونه منشأ واقعی، در راستای خاصی تثبیت و هدایت کنند.
جامعه شبکهای در نظام جمهوری اسلامی ایران
در جمهوری اسلامی ایران نیز منطبق با نتایج پژوهشهای صورت گرفته و شواهدی، همچون حضور بیش از 60 درصد شهروندان جامعه ایران در شبکههای اجتماعی، ظهور پدیده اعتیاد به اینترنت در بین شهروندان، روند رو به رشد مجازی شدن آموزشها و... از نفوذ و نقش رسانهها در تار و پود فرهنگ و سیاست جامعه و در نتیجه تحقق شبکهای شدن جامعه ایران حکایت دارد. ضمن آنکه در سالهای اخیر، متأثر از تحقق جامعه شبکهای، نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزه حکمرانی سیاسی با مسائلی، از جمله آشوبها و اغتشاشاتِ رسانه پایه، مواجه شده است.
نتیجهگیری
ضمن آنکه شبکهای شدن جوامع امروزی، واجد مزیت و مطلوبیتهایی برای نظامهای سیاسی و شهروندان شده است، غفلت از بایستههای جدید حکمرانی و کیفیت سیاستورزی در این نوع از جوامع، میتواند مسائل جدی را متوجه حیات سیاسی کشورها کند. در این راستا، تقویت بسترهای رسانهای، متناسبسازی آموزشها و نگرشها با ملازمات جامعه شبکهای و شهروندان دیجیتالی، نهادینهسازی سواد رسانهای، آموزش معلمان و مربیان درباره ارتباطگیری با شهروندان نسل دیجیتال، تقویت هدفمند مؤلفههای جامعهپذیری سیاسی و... میتواند ضمن بهرهگیری از مزایا و بسترهای شرایط جدید، نظامهای سیاسی را تا حد ممکن از آسیبهای جامعه شبکهای در امان نگه دارد.