جنگ روایتها به عمیق بودن یا سطحی بودن دید افراد بستگی دارد؛ هرچقدر دید افراد درخصوص مسائل سطحیتر و قشریتر باشد، جنگ روایتها به هدف خود نزدیکتر شده است. بنابراین در هر مسئلهای، اگر به جریانها توجه نداشته باشیم، ممکن است گرفتار داستانهای خودساختهای شویم که در جهتی برعکس از منطق اصلی قرار بگیریم. «جنگ روایتها» مسئله جدیدی در این چند دهه نیست؛ بلکه ریشهای به قدمت تاریخ بشری دارد. شناخت جنگ روایتها از مهمترین موانع انحراف و کجروی است. ازاینرو میتوان گفت پاشنه آشیل تمامی اعتقادها و بینشهای دینی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی سیاسی هر جامعه که در زاویه دید ما قوت و ضعف ایجاد میکند، «جنگ روایتها» است.
برای نمونه دشمنان امام علی(ع) شایعه کردند که آن حضرت از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است. این خبر به فاطمه زهرا(س) رسید و درنهایت رسول خدا نیز از جریان آگاه شد. آن حضرت روی منبر درباره جایگاه حضرت فاطمه(س) فرمودند: «فَاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنِي ،فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي: فاطمه پاره تن من است؛ هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.» اما واقعیت چیست؟ امام صادق(ع) در روایتی مفصل که در منابع شیعه آمده، اصل داستان خواستگاری از دختر ابوجهل را ساختگی، جعلی و تهمتی از سوی دشمنانش خواند؛ اما اینکه رسول خدا چنین سخنی را در حضور جاعلان این قضیه بیان کرده است، حقیقت دارد. بهعبارتی، حضرت به جاعلان داستان گوشزد میکند دیگر با ساختن این افسانهها فاطمه را نیازارید.
برداشتهای گوناگونی که جهان اسلام درخصوص زندگی حضرت زهرا(س) دارد، برگرفته از همین جنگ روایتهاست. مثلاً اینکه آیا حضرت فاطمه زهرا(س) شهید شده یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتهاند؟ آیا ایشان مظلومه مغصوبه هستند یا خیر؟ جنگ روایتها در زندگی حضرت فاطمه(س) چنان اهمیت دارد که پیش از ورود به آن، چند نکته را در این خصوص مطرح میکنیم:
۱ـ در جنگ روایتها از لحاظ زمانی، مکانی و تعداد افراد محدودیت وجود ندارد. به نوعی در هر لحظه و در هر نقطه در حال ادامه پیداکردن است و هیچگاه در آن آتشبس رخ نمیدهد. یعنی از نقطهای که آغاز شد تا بیانتها ادامه پیدا میکند. آدمی باید خیلی سادهلوح باشد که به این بیان که «این بحثها قدیمی شده است» بخواهد از میدان پا پس بکشد.
۲ـ آنچه در جنگ روایتها مهم است، تغییر نگاه، تفکر و رویکرد هر جامعه درخصوص موضوع روشنی است که پس از بازی روایتها غبارآلود و محو شده است. اگر امروزه بسیاری جنایات دوران دیکتاتوری پهلوی را نادیده میگیرند یا جنایات وحشیانه آمریکاییها را در عراق، افغانستان، ویتنام، ژاپن و حتی در مقابله با قبایل اصیل آمریکا و سیاهپوستان به باد فراموشی میگیرند و قلم و دوربین به حمایت از آمریکا برمیدارند، ریشه در جنگ روایتها و ارائه دادههای غلط و گمراهکننده در اذهان جامعه دارد که انحراف فکری را به همراه دارد.
۳ـ هر غاصب و ستمگری که به جایی یورش میبرد، لزوما نمیتواند تا قرنهای متمادی نیروی نظامی پشت تاریخنویسان و روشنضمیران بگمارد تا آنچه میخواهد یادداشت کنند؛ بلکه باید به گونهای فضای فرهنگی و تاریخی آن برهه را مشوش و غبارآلود کند که کسی ذرهای به جنایات وی خرده نگیرد. به بیان دیگر، قدرت نظامی برای شروع یک «جنگ روایت» است و بعد دیگر باید مدام کار فرهنگی صورت داد تا روایت بماند. برای نمونه، یزیدیان برای اینکه دستهای خونآلود خود را در تاریخ محو کنند و تاریخ را به شکل وارونه به خورد جامعه مسلمین بدهند، شروع کردند به تبلیغ اینکه روز عاشورا روز عید است؛ چراکه در این روز کشتی نوح بر کوه جودی نشسته، موسی در این روز دریا را شکافته، عیسی در این روز عروج کرده و توبه آدم در این روز پذیرفته شده؛ پس با این اوصاف این روز یومالله و روز پیروزی حق بر باطل است. بنابراین چون عید است، باید روزه گرفته شود. برنامه بنیامیه در این جنگ روایتها، ساقطکردن دست مسلمین از توجه به امام حسین(ع) بود. آنچه در جنگ روایتها مهم است، تغییر تفکر جامعه امروزی و تامین خوراک فکری آیندگان است.
حال اگر بخواهیم حرکت حضرت زهرا(س) را در مقابله با جنگ روایتها بیان کنیم، میبینیم تمام فعالیتها و تحمل سختیهای زندگی و سخنان حضرت به گونهای است که نهتنها برای افراد حاضر در آن روزگار بلکه گستره تاریخ را در بر میگیرد. برای نمونه سخنرانی عمومی حضرت که موجب انقلاب عاطفی و فکری جامعه از آن زمان تا به امروز شده است و دستور به تدفین شبانه و غریبانه که تا ابدیت این سؤال را در ذهن و فکر هر منصفی ایجاد میکند که چرا غریبانه و شبانه؟
برخی از مؤلفههای رفتاری حضرت فاطمه(س) درخصوص جنگ روایتها که در خطبه ایشان مشهود است، از این قرار است:
۱- واکنش سریع به رخداد سقیفه. حضرت معتقد بود هر کسی روایتش را زودتر و مستدلتر ارائه دهد، پیروز است. در منابع نقل شده است ایشان بلافاصله پس از ماجرای سقیفه به همراه جمعی از زنان خویشاوندش به مسجد رفت که خلیفه و گروهی از مهاجران و انصار در مسجد نشسته بود. میان حضرت فاطمه(س) و حاضران، چادری آویختند. دختر پیامبر(ص) نخست نالهای کرد که حاضران به گریه افتادند. سپس قدری خاموش ماند تا مردم آرام گرفتند و آنگاه دفاعیه خود را ایراد کرد.
۲ـ استفاده از زبان هنر؛ از آنجایی که زبان هنر روایتگر را ماندگارتر میکند، حضرت تلاش کرد روایت خود را از خلافت پس از پیامبر(ص) در قالب یکی از هنرهای گفتاری، یعنی خطابه ارائه دهد.
۳ـ حضرت برخی واژهها را به مخاطب القا میکند که حاوی هویت است؛ واژگانی مانند «پدرم، محمد بنده خدا»، «برادر پیامبر، علی(ع)»، «گرگهای عرب»، «سرکشان اهل کتاب.» همچنین آن حضرت با نقل گذرای تاریخ از زندگی عربان از جاهلیت تا دوره اسلامی، بار دیگر هویت اسلامی را به رخ مسلمانان کشیدند.
۴ـ بیمدادن و مژدهدادن که در قرآن نیز بسیار به کار رفته است، در کلام آن حضرت هم جایگاه ویژهای دارد تا روایت خود را تثبیت کند.