«نفوذ» امری عصری است. نفوذ در هر عصری بر اساس تحول و تکامل جوامع از حیث دانش، ابزارها و فناوریهای ارتباطی متکامل شده است. آنچه نگاه الگوواره قدرت در هر عصری را متفاوت کرد، توسعه و پیشرفت علوم رفتاری است. با ظهور و پیشرفت فوقالعاده علوم رفتاری، شناخت انسان و جوامع و چگونگی تأثیر و تأثر انسان با محیط و چیستی، چرایی و چگونگی اندیشهها و ادراکات، تمایلات و عواطف، رفتارها و کنش و واکنشهای انسان و تأثیرات متقابل آنها محققان را به ایدههای راهبردی درباره چگونگی تغییر یا تقویت اندیشهها و ادراکات، عواطف و تمایلات و رفتارها رهنمون کرد که از درون این ایدهها، تئوریهای قدرت بروز و ظهور یافتند. در همین راستا، الگویهای نفوذ و زیر الگوهای آنها در عصر نوین و فرانوین بسیار متنوع و متکثر شده است. بازیگران قدرت نیز از ارتباط اندامواره بین الگوهای نفوذ غفلت نکردهاند. طراحی قدرت هوشمند برای این منظور بوده است که از همه انواع نفوذ به اقتضا و به صورت ترکیب هوشمندانه به منظور حداکثرسازی تأثیرگذاری بر بازیگر مقابل استفاده کنند. بنابراین، عقلهایی که نفوذ تحول و تکامل یافته را درک نمیکنند، نمیتوانند منکر آن شده و برچسب توهم توطئه بر آن بزنند.
با وجود این، نفوذ با هر شکل و الگویی، زمانی قابلیت رخنه و اثرگذاری دارد، که خاکریزها و محافظهای حاکمیت سیاسی در مقابل آن مستحکم نباشد. خاکریزها و محافظهای حاکمیت سیاسی دارای جنبههای فیزیکی، مانند نهادهای حاکمیتی و جنبههای نرم، مانند باورها و اعتقادها و گرایشها و عواطف است. از این رو، استحکامبخشی خاکریزهای معرفتی، نگرشی، ایمانی، بصیرتی و معنوی به مثابه محافظ قدرت در همه عصرها و به ویژه در دوره پنهانتر شدن سیاست، اصل راهبردی در مواجهه با نفوذ است و مستلزم جهاد کبیر با توجه به اقتضائات نوین است. آیه مبارکه «فَلا تُطِعِ الکافِرينَ وَ جاهِدهُم بِه جِهادًا کَبيرًا»(فرقان/ 52) توصیف شرایط امروز است و در برابر نفوذ دشمن باید «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار»ِ(فتح/ 29) بود؛ یعنی سخت و مستحکم و نباید مثل خاکریزِ نرم بود که دشمن از هرجا خواست امکان نفوذ داشته باشد.