در شرایطی که تبلیغات ریاست جمهوری در جریان است و در این میان صدا و سیما بیشترین نقش را ایفا می کند، در میزگرد سیاسی یکی از نمایندگان که از شبکه سه در حال پخش بود، محمد جواد ظریف بعنوان کارشناس در برنامه حضور داشت و در ادامه نیز که باید بعنوان کارشناس باید نظرات علمی و مستند می داد تلاش کرد با آمار سازی و بعنوان وزیر دولت روحانی مطالبی را مطرح کند. در نگاه اول به نظر می رسد که آقای ظریف بعنوان کارشناس ظاهر نشد و بلکه تلاش کرد ذهنیت منفی جامعه را نسبت به خود و دولت روحانی را با مغلطه کاری تغییر دهد. این رفتار ظریف به سبد رای پزشکیان نیز ضربه زد و با واکنش منفی مردم مواجه شد. مردم فراموش نمی کنند که برجام با نیت رفع نحریم ها برای کشور فاکتور شد در حالی امروز آقای ظریف بهانه های دیگری را مطح می کند که این خارج از واقعیت است. از سال 1392 تا 1398 برجام نه تنها هیچ کارگری برای جمهوری اسلامی ایران داشت بلکه در تصور آمریکا در این مدت توانست قدرت ابران را هم محدود کنند، حال آقای ظریف توضیح دهد که در مدت که قانون راهبردی مجلس نبود، چرا برجام اثر نداشت، حال که قانون راهبردی مجلس با تایید رهبری، جزو قانون راهبردی محسوب می شود، و توانست کشور را از بلاتکلیفی شش ساله نجات دهد، چرا ظریف آن را در خلاف منافع ملی تعریف می کند؟
نکته دوم نیز واقعیت های آماری است که ظریف آن را ندیده است. فایننشال تایمز اعلام کرد "در حالیکه در سال 2020 میزان فروش نفت تقریبا به صفر رسیده بود. در همین اواخر {در زمان دولت رئیسی} به فروش بیش از 1,5 میلیون بشکه در روز رسیده است. که در شش سال اخیر بی سابقه بوده است.
وقتی به نمودارهای نشان داده شده باز میگردیم مشخص میشود که عمداً یا در بهترین حالت سهواً عملکرد دولت رئیس جمهور شهید از این نمودارها حذف شده و نمودار یاد شده صرفاً تا سال ۲۰۲۰ یعنی ۱۳۹۹ را نشان میدهد. ناگفته نماند که هیچ یک از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری موافق تحریم نیست زیرا ادامه این روند به طور مستقیم بر معیشت مردم تأثیر گذار بوده و هست.
نکته حائز اهمیت در این است که مسئولان دولت یازدهم و دوازدهم در پی اعمال تحریمها نتوانستند راهی برای خروج از این بن بست پیدا کنند به همین دلیل به وضعیت اقتصاد کشور به مذاکرات گره زده شد و به اصطلاح کارشناسان اقتصاد کشور شرطی شد.
از این رو مقام معظم رهبری بارها در سخنانشان دهه ۹۰ را به عنوان یک دهه سیاه در اقتصاد ایران معرفی کرده اند زیرا عمده شاخصهای اقتصادی در این دهه روند نزولی به خود گرفته بود.
با روی کار امدن دولت شهید رئیسی کشور از این شرایط خارج شد و نتیجه آن رشد اقتصادی کشور بود بدون آنکه اقتصاد به مذاکرات گره زده شود.
همان طور که در نمودار زیر مشاهده میکنید روند رشد اقتصادی در دولتهای پیشین روند نزولی بود اما در طول تقریباً سه سال فعالیت دولت شهید سید ابراهیم رئیسی وضعیت رشد اقتصادی روند صعودی به خود گرفت.
ظاهراً برخی از مغرضان نمیخواهند واقعیتها را ببینند، این رشد اقتصادی در حالی رقم خورده است که از روی کار آمدن دولت شهید رئیسی کشور حتی با وجود بایدن دموکرات شاهد شدیدترین تحریمها بوده است اما در همین دوران هم فروش نفت افزایش یافت و هم بخش اعظمی از پولهای بلوکه شده به کشور بازگشت.
در همین سه سال گذشته شاهد وقوع حوادث مختلف بودیم که هرکدام از این حوادث میتوانست منجر به جهش چند برابری نرخ ارز در کشور شود از جمله اعتراضات سال ۱۴۰۱ و عملیات نظامی وعده صادق اما مشاهده شد حتی در این وضعیت نیز قیمت ارز ثبات نسبی خود را حفظ کرد و شاهد رشد حتی ۱۰۰ درصدی نرخ ارز هم نبودیم در صورتی که در سال ۹۷ در حالی که قیمت ارز در کانال ۳,۰۰۰ تومان بود فقط با خروج آمریکا از برجام به یکباره قیمت ارز روند صعودی گرفت و در مدت دو سال چیزی نزدیک به ۱۰ برابر رشد کرد.
مسئولان وقت اقتصادی دولت یازدهم و دوازدهم که عناوین ژنرال را یدک میکشیدند بارها اعلام کرده بودند نمیتوانند در شرایط تحریم کشور را مدیریت کنند.
کاهش تورم برآمده از انتظارات بود یا بهبود بخش حقیقی اقتصاد؟
اما سومین نکته ای که در نمودار های مورد استناد ظریف در روز گذشته وجود دارد، دلیل علت کاهش تورم در سال های 95-96 و پایداری آن است. در علم اقتصاد یکی از عواملی که می تواند منجر به پایین آمدن تورم در کوتاه مدت و به طور موقت شود، انتظارات تورمی است.
مشخصا برخی اقدامات سیاست گذار می تواند با تاثیر بر انتظارت تورمی جامعه، در کوتاه مدت و به طور موقت موجب کاهش تورم شود اما نکته ای که در اینجا از اهمیت برخوردار است، این است که این کاهش انتظارات اگر با بهبود در متغیرهایی که عوامل اصلی ایجاد تورم هستند، همراه نشود در کوارتر بعدی منجر به تورمی فزاینده تر از قبل خواهند شد. دقیقا اتفاقی که بعد از سال 96 برای اقتصاد ایران رخ داد از همین جنس بود.
لازم به ذکر است اگرچه تورم در سال های 95-96 صرفا به واسطه ی کاهش انتظارات، روندی نزولی به خود گرفت اما این پدیده چون با تغییر در متغیرهای کلان بخش حقیقی اقتصاد، همچون رشد تولید، افزایش سرمایه گذاری، کاهش روند رشد نقدینگی، کنترل اجزای پایه پولی و .... همراه نشد، در سال های بعد و به واسطه ی شوک خروج امریکا از برجام منجر به تورمی بسیار بیشتر از سطوح گذشته شد.