سرنوشت نظام سیاسی ایران پس از انقلاب مشروطه با پریشانیهای بسیاری رقم خورد و در فاصله كوتاهی به تغییر خاندان سلطنت و برقراری حكومت استبداد پهلوی انجامید. مردم ایران هنوز طعم حكومت مشروطه را نچشیده بودند كه ناخواسته درگیر مشكلات و عوارض جنگ جهانی شدند. فقر عمومی، ناامنی گسترده، مداخلات بیگانگان، تهدید استقلال و تمامیت ارضی كشور، اختلاف و دودستگی نخبگان سیاسی، تحولات جهانی و زمینههای نابسامانی داخلی، سرانجام قدرت را از احمدشاه قاجار گرفت و به دست رضاخان میرپنج سپرد. رضاخان نهتنها نظام مشروطه سلطنتی را استحكام و قوام نبخشید، بلكه بیسابقهترین دیكتاتوری تاریخ ایران را عملی کرد. پس از اشغال ایران در شهریور1320، حكومت رضاخانی نیز به پایان رسید و پسر ارشد او ــ البته پس از رضایت اشغالگران ــ بر تخت پادشاهی تكیه زد.
«دکتر جلالالدین مدنی» نویسنده کتاب تاریخ معاصر ایران در توصیف دوران آغازین حکومت یافتن محمدرضا پهلوی مینویسد: «مردم فریاد انتقام از عاملان فجایع دوره گذشته را سر دادند. به آنان قول داده شد حقوقهای ضایعشده جبران خواهد گردید و همچنین وعده محاكمه جنایتكاران، استرداد املاک غصب شده و نیز رعایت قانون اساسی داده شد و بدینسان فضای پرتلاطم كشور را برای پذیرش سلطنت جدید مهیا ساختند. زمامداران جدید گرچه خود را دلسوز ملت نشان میدادند، در واقع همان دستنشاندگان سیاست انگلیس بودند؛ چنانكه با امضای پیمان سهجانبهای كه به امضای اسمیرنوف سفیر شوروی، بولارد وزیر مختار انگلیس و علی سهیلی وزیر خارجه ایران رسید، این زمامداران عملاً به متفقین جنگ پیوستند و با این تعامل خود، باعث شدند اشغالگران كشور، دوست، همپیمان و متحد كشور معرفی شوند. در مقابل، روس و انگلیس متعهد شدند استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم بدارند. فروغی كه در این بین نقش واسطه را برعهده داشت، پس از انجام مأموریت استعفا داد و با نخستوزیری وداع نمود و در هیجدهم اسفند1320 علی سهیلی جای او را گرفت.
قحطی و گرسنگی، شیوع انواع بیماریها ــ از جمله تیفوس ــ و ناامنی مردم را به ستوه آورده بود. ارتش شاهنشاهی، علیرغم تمهیداتی كه رضاخان برای آن تدارک دیده بود، فرو ریخت. دولت اجازه یافت اسكناس منتشر كند؛ اما آن را در اختیار متفقین قرار داد تا به جای غارت آشكار مایحتاج مردم، هرچه را كه میخواهند با پرداخت پول در اختیار گیرند. محافظت راهها و وسایل نقلیه را اشغالگران متفق بهعهده گرفتند. تنها راه خشكی كه شوروی را به متفقین غربی پیوند میداد، ایران بود؛ اما استالین و مولوتف از حضور ارتش سرخ در ایران منظور دیگری نیز داشتند و آن راهیابی به اقیانوس هند بود.»