روزی بود که وقتی نام آزادگان و گروگانهای عزیز ما در دست دشمن برده میشد، دل را غبار غم و اندوه میپوشاند. یک فضای یأسآلود بر دلها حاکم بود. واقعاً انسان نمیدانست که سرنوشت این عزیزان، این جوانان پاکیزه و مطهر، این فداکاران میدان جنگ، در دست آن رژیم قسىّالقلب و دور از انسانیت، چگونه خواهد شد... فراموش نمیکنم در ماههای رمضان، وقتی دعای شریف «اَللّهمَفُکَّ کُلّ اَسیر» را میخواندیم، قلب من مورد هجوم غمهای گوناگونی قرار میگرفت.
غم اسیران، غم پدران و مادران و همسران و فرزندان، غم آن لحظههایی که ما به تفصیل نمیدانستیم چگونه است، اما میدانستیم چقدر تلخ است، قلبمان را میفشرد... فقط امید ما به معجزنمایی ذات مقدس احدیت جلّت عظمته بود. والّا اسباب عادی، روال قضایا را طور دیگری نشان میداد. اینکه اسیرانِ پاکنهاد و فداکار ملت ایران، به تعداد دهها هزار، بی حرف و بهانه، در مدتی کوتاه، آن هم با ابتکار دشمن و با شروع او، راه بیفتند و به داخل کشور بیایند، جزء رؤیاهایی بود که به نظر ما، جز با قدرت استثنایی خدا امکانپذیر نبود.
امام خامنه ای
بیانات در دیدار جمعی از آزادگان
۲۶ /۰۵ /۱۳۷۱