فراتر از آن، در حالی که فرانسوی ها و برخی دولتهای اروپایی دیگر حداقل در مواضع ظاهری خود، از قطع کمکهای تسلیحاتی خود به رژیم اشغالگر قدس سخن می گویند، دولت برلین اعلام کرده است که به حمایت تسلیحاتی از رژیم کودک کش صهیونیستی به بهانه تقویت قابلیت دفاعی این رژیم نامشروع ادامه خواهد داد.
پشت پرده یک سیاست
حمایت مطلق احزاب دموکرات مسیحی، سوسیال مسیحی و سوسیال دموکرات از رژیم اشغالگر قدس و اقدامات وحشیانه ای رژیم موضوع تازه ای نیست اما این روند در دوران صدارت اعظمی اولاف شولتس به نقطه اوج خود رسیده است.دولت کنونی آلمان می گوید برلین به دلیل آنچه علیه یهودیان در جنگ جهانی دوم (در دوران نازیها) رخ داده به تلآویو بدهکار است و حمایت مطلق خود از صهیونیستهای جنایتکار را به این شکل توجیه می کند!
با این حال، اصل ماجرا به دغدغه های اولاف شولتس جهت بقا در قدرت باز می گردد. واقعیت امر این است که لابی های صهیونیستی در برلین، کلن، دوسلدورف، فرانکفورت و مونیخ نقش بسیار پررنگی در تنظیم مناسبات قدرت داشته و حتی برخی تحلیلگران مسائل داخلی آلمان، صهیونیستها را برگزارکنندگان اصلی انتخابات در این کشور اروپایی قلمداد می کنند.از زمان حضور اولاف شولتس در راس معادلات سیاسی و اجرایی سرزمین ژرمنها، شاهد تشکیل دولتی ائتلافی و ناکارآمد در برلین بوده ایم.
دولت متشکل از سه حزب دموکراتهای آزاد، سوسیال دموکرات و حزب سبز روز به روز در انجام اهداف و ماموریتهای اقتصادی، رفاهی و اجتماعی خود ناکام تر از گذشته جلوه گر می شود. نظرسنجی های صورت گرفته در آلمان نشان می دهد که میزان محبوبیت دولت ائتلافی شولتس اکنون به حدود 25 درصد رسیده که به خودی خود، یک فاجعه است.از سوی دیگر، صدراعظم آلمان نسبت به ارتباطات گسترده و پشت پرده احزاب سوسیال مسیحی و دموکرات مسیحی (معروف به ائتلاف احزاب مسیحی) با رژیم اشغالگر قدس آگاه است. شولتس از اینکه لابی مشترک ائتلاف احزاب مسیحی و رژیم اشغالگر قدس در آلمان، از وضعیت کنونی (ناتوانی داخلی دولت برلین) در راستای تسریع سقوط دولت استفاده کنند، شدیدا نگران است. از این رو صدراعظم آلمان در مسیر تامین رضایت لابی های صهیونیستی و تبدیل آنها به سوپاپ اطمینانی برای بقای حداقلی خود در قدرت ، از احزاب مسیحی نیز پیشی گرفته است!
برلین و بازی غیریتسازی
در اینجا باید نسبت به مفهوم "غیریتسازی" در نظام بینالملل نیز توجه داشت. این غیریت سازی، معطوف به تحولات مهم در منطقه و جهان است. غیریتسازی، به این معناست که بازیگران در قبال بحرانهای به وجود آمده یا مستمر در جهان، تلاش می کنند تعریف و کارکرد متفاوتی از خود نشان داده و تلاش در کارآمد جلوه دادن خود نسبت به دیگر بازیگران (در قبال صحنه و بحران مذکور) نمایند. در حال حاضر، برلین متهم به همین غیریتسازی است. درست زمانی که دولت امانوئل مکرون حداقل در ظاهر، سخن از احتمال توقف صادرات تسلیحاتی فرانسه به اراضی اشغالی میگوید، اولاف شولتس بلافاصله بر تسریع صدور تسلیحات مخرب به تلآویو تاکید میکند. پیام غیرمستقیم این موضعگیری ژرمنها مشخص است: غیریتسازی با فرانسه و ایجاد حاشیهای امن برای دلالی سیاسی - تسلیحاتی ژرمنها در منطقه و نظام بینالملل.
با این حال به نظر میرسد برلین بازی غیریت سازی و ماهیت آن را به درستی درک نکرده است! این بازی، با هدف افزایش قدرت چانه زنی بازیگران در قبال بحرانهای گوناگون صورت می گیرد اما ثمره بازی ژرمنها در زمین تل آویو، تبدیل شدن برلین به "مهره بازی تل آویو " و نه یک "بازیگر فعال"در قبال بحران غزه شده است. فراتراز آن، غیریت سازی افراطی ژرمئنها و ناتوانی آنها در مدیریت این پروسه، منجر به "همسانی مطلق با تل آویو"شده است. به این ترتیب، برلین باید در آینده ای نزدیک با هزینه های ناشی از شکست رژیم منحوس و نامشروع صهیونیستی در جنگ غزه و لبنان نیز مواجه شود.
سوء سابقه ژرمنها
اگرچه ژرمنها معمولا در مواضع ظاهری خود تلاش می کنند خود را جزئی از درگیری نظامی در قبال بحرانهای بین المللی تلقی نکنند، اما نقش پشت پرده و غیراعلامی آنها در شدیدترین منازعات جهانی غیر قابل انکار است.
در سال 2003 میلادی، دولت وقت آلمان به صدارت اعظمی گرهارد شرودر مخالفت خود را با هرگونه مشارکت کشورش در اشغال عراق اعلام کرد اما بعدها مشخص شد که ژرمنها یکی از اصلی ترین شرکای اطلاعاتی واشنگتن در جریان این جنگ بوده و حتی در دوران پسا صدام نیز در روند احیای ساختارهای اطلاعاتی عراق به سود اهداف غرب فعالیت داشته اند. پایگاه تروریستی "رامشتاین" در خاک آلمان نیز طی یک دهه اخیر به صورت خاص، تبدیل به اتاق وضعیت آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در قبال رصد و اقدامات مخرب منطقه ای این دوتبدیل شده است.
ماجرا به اینجا ختم نمی شود! در جریان ظهور گروه تروریستی - تکفیری داعش در غرب آسیا، ژرمنها پررنگ ترین نقش را در حمایت تسلیحاتی از این گروه متوحش اعمال کردند. داعش در ماه در ژوئن ۲۰۱۴ توانست با استفاده از حجم انبوهی از تسلیحات آلمانی که ساخت شرکت "هکلر اند کخ "بودند شهر موصل را تصرف کند. مقامات آلمانی مدعی بودند که این تسلیحات به صورت اتفاقی و تصادفی به دست داعش رسیده و برلین اساسا مراوده ای تسلیحاتی با داعش ندارد! با این حال تبدیل شدن استفاده از تسلیحات آلمانی به یک "روند معمول"در طول حیات مسموم داعش در عراق و سوریه، نشان داد که ژرمنها این بار نیز به مانند همیشه به افکار عمومی دنیا دروغ گفته اند.
بدون شک این بار نیز طبل رسوایی ژرمنها زودتر از آنچه اولاف شولتس و همراهانش در برلین تصور می کنند به صدا در خواهد آمد. بدون شک بازی دولت برلین در زمین نتانیاهو و جلادان غزه،جایگاه آنها را به عنوان شریک جنایات غزه و لبنان رسمیت می بخشد. در آینده ای نزدیک، ما با "مجرمانی"در آلمان مواجه هستیم که هم قدرت سیاسی خود را از دست داده اند و هم به واسطه مشارکت آشکار در شهادت دهها هزار فلسطینی و لبنانی باید مورد محاکمه و مجازات قرار گیرند. شولتس بازی دوسرباخت و ناشیانه ای را طراحی کرده که فرجام آن چیزی جز تباهی نیست.