اخیرا رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای گفتگو با مقامات ایران وارد تهران شد. سفر او یک روز پس از آن صورت میگیرد که وی از تهران خواست تا به مسائل دیرینه مربوط به برنامه هستهای تهران رسیدگی کنند. پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری اخیر در کشورمان و پیروزی مسعود پزشکیان، رافائل گروسی چندین بار خواستار ملاقات مستقیم با رئیسجمهور منتخب در راستای حل و فصل (سیاسی) اختلافات باقیمانده با تهران شد. منابع رسانهای غرب نیز به جای تمرکز بر ریشه بحران در مناسبات ایران -آژانس، تلاش کردند تا ابراز تمایل گروسی برای گفتگو با مقامات دولت جدید را مصداق حسن نیت این سازمان ظاهرا بینالمللی در تعامل با تهران قلمداد کنند. به عنوان مثال شبکه یورونیوز در یکی از گزارشهای خود در این خصوص مینویسد:
"چندین ماه است که مدیرکل آژانس (IAEA) تلاش میکند تا ایران را برای بهبود همکاری در زمینه اعطای دسترسی بیشتر نظارتهای هستهای و همچنین روشن کردن منشاء آثار اورانیوم کشف شده در سایتهای اعلامنشده ترغیب کند. اما با وجود تلاشهای آقای گروسی، پیشرفت اندکی در این زمینهها حاصل شده است."
این رسانهها هرگز به ریشه اختلافات ایران و آژانس نپرداختهاند. از سوی دیگر، کمتر انسان عاقلی فراموش کرده که گروسی حتی زمانی که رژیم اشغالگر قدس تهدیداتی را در خصوص هدف قراردادن نیروگاههای هستهای کشورمان صورت داد، حاضر به صدور یک بیانیه یا موضعگیری در تقابل با تلآویو نشد. از سوی دیگر، اصرار خاص گروسی بر دیدار با مقامات سیاسی کشورمان، نشان میدهد او نسبت به اتخاذ راهکار سیاسی برای حل پروندهای که خود آن را ایجاد کرده، علاقه بیشتری تا راهکارهای فنی و حقوقی دارد! این رویکرد مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، منبعث از آگاهی قطعی گروسی در قبال ساختگی بودن بسیاری از پروندههای مطروحه علیه جمهوری اسلامی ایران، ازجمله بخشهایی مهم از پرونده موسوم به "موارد ادعایی" است.
در چنین شرایطی نباید سفر گروسی به ایران را مصداق حسن نیت مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی تلقی کرد. بهتر است گروسی نسبت به این قاعده مهم (که تبدیل به خط قرمزی پررنگ در سیاست هستهای ایران تبدیل شده) آگاه باشد که تا زمان عدم مختومه شدن پرونده موسوم به موارد ادعایی، خبری از پایبندی تهران نسبت به همکاریهای فراپادمانی با آژانس نخواهد بود. به عبارت بهتر، توپ اکنون در زمین آژانس است نه ایران! گروسی طی سالهای اخیر حداقل دو بار در سفر به ایران نقشه راه مشترکی را در این خصوص با مقامات سازمان انرژی اتمی کشورمان (آن هم با انعطاف پذیری حداکثری سازمان انرژی اتمی کشورمان) ترسیم کرد، اما حتی لحظهای نسبت به آن پایبند نماند.
گروسی و دستکاری فرامتنها
از طرفی، با توجه به اینکه دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب آمریکا احتمالاً مواضعی سلبی را در قبال ماهیت و شاکله فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران اتخاذ خواهد کرد، گروسی تلاش میکند از این فرامتن به مثابه یک فرصت برای تحمیل خواستههای غیرمتعارف آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران استفاده نماید. بنابراین، گروسی نه با تمرکز بر متن مذاکره (ابعاد حقوقی و فنی نهفته و آشکار در پروندههای مطروحه و ساختگی علیه جمهوری اسلامی ایران)، بلکه با تمرکز بر فرامتن مذاکره (ابعاد سیاسی حاکم بر حوزه روابط بینالمللی که میتواند بر رفتار ایران تاثیرگذار باشد)، به تهران سفر کرده است. بدون شک اصلیترین مسئولیت دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان، تاکید بر همان موضع همیشگی (حفظ تعامل با آژانس صرفا در سایه پایبندی ایران به خطوط قرمز) خواهد بود. ضمن آنکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید نقشه راه عملیاتی، زمانی و کاربردی خود را جهت "مختومهسازی" پروندههای ادعایی علیه جمهوری اسلامی ایران به تهران ارائه دهد. سنجش کارآمدی و منطقی بودن یا نبودن این طرح نیز بر عهده تهران خواهد بود. جملاتی که گروسی در آستانه سفر به ایران و در گفتگو با رویترز به کار برد، به وضوح نشاندهنده عدم تغییر خطمشی نخنمای این دیپلمات آرژانتینی شده است:
«در حال حاضر نمیتوانم به وضوح به جامعه بینالمللی بگویم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. این من را در موقعیت سختی قرار میدهد. مسئله این است که آنها [ایران] باید به ما کمک کنند تا به نوعی به خودشان کمک کرده باشند.»
بدون شک قرار نیست ایران کمکی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی یا خود کند! آنچه در این معادله موضوعیت دارد، بازگشت آژانس از مواضع ضد ایرانی، غیرحقوقی و غیر سازنده خود در قبال تهران است. در این معادله، گروسی نمیتواند با استناد به مولفههای فرامتنی، شاهد تغییر رویکرد کلان ایران در نحوه تعامل با نهادی عهد شکن مانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی باشد. راه تعامل با تهران، احراز اراده واقعی آژانس در بازگشت از مسیر شکست خورده و غیرقابل توجیه خود طی سالهای اخیر خواهد بود. اگر گروسی پیام آور این تحول باشد، میتواند نسبت به احیای مناسبات تهران و آژانس امیدوار باشد، اما اگر مجددا درب آژانس بر همان پاشنه گذشته بچرخد، بهتر است او وقت دستگاه سیاست خارجی و سازمان انرژی اتمی کشورمان را بیش از این تلف نکند. از سوی دیگر، گروسی باید بداند که شخصیت، پشتوانه و رویکرد واقعی وی در تقابل با تهران مدتهاست از سوی مخاطبان رفتار آژانس مورد مشاهده و تحلیل قرار گرفته است. اگرچه ممکن است برخی کشورهای دنیا چشمان خود را بر روی لابیگری خاص واشنگتن و همپیمانان آن در تسریع حضور گروسی در جایگاه مدیریت آژانس ببندند، اما ایران هرگز چشمان خود را بر روی این حقیقت تلخ نخواهد بست. مدیر کل آژانس در سفر به تهران باید متوجه این قاعده عقلانی و بینالمللی شود که اقدامات غیر حقوقی آژانس و مطالبات فراپادمانی و فراپروتکلی این سازمان از ایران، هر دو محکوم بوده و جایی برای توجیه آن از سوی سران این سازمان ندارد. انتخاب با گروسی است: اینکه او قصد دارد کماکان به مهره سیاسی بازی واشنگتن در تقابل با تهران تبدیل شود یا در کسوت مدیر یک سازمان بینالمللی، بر مسئولیتها و وظایف فراموش شده خود تمرکز کند!