به تازگی شبکه «یورونیوز» در یکی از گزارشهای خود مینویسد: «چندین ماه است که مدیرکل آژانس (IAEA) تلاش میکند ایران را برای بهبود همکاری در زمینه اعطای دسترسی بیشتر نظارتهای هستهای و همچنین روشنکردن منشأ آثار اورانیوم کشفشده در سایتهای اعلامنشده ترغیب کند؛ اما با وجود تلاشهای آقای «گروسی» پیشرفت اندکی در این زمینهها حاصل شده است.» این گزارش که به نوعی بیانکننده سیاست وارونهانگاری گروسی از برنامه صلحآمیز هستهای است، نشان میدهد غرب با محوریت آژانس همچنان بهدنبال متهمسازی ایران است؛ از این رو نباید سفر گروسی به ایران را مصداق حسننیت مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی تلقی کرد.
به عبارت بهتر، توپ اکنون در زمین آژانس است، نه ایران! گروسی طی سالهای اخیر حداقل دو بار در سفر به ایران نقشه راه مشترکی را در این زمینه با مقامات سازمان انرژی اتمی کشورمان (آنهم با انعطافپذیری حداکثری سازمان انرژی اتمی کشورمان) ترسیم کرد، اما حتی لحظهای نسبت به آن پایبند نماند.
از طرفی، با توجه به اینکه «دونالدترامپ» رئیسجمهوری منتخب آمریکا احتمالاً مواضع سلبی را در قبال ماهیت و شاکله فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران اتخاذ خواهد کرد، گروسی تلاش میکند از این فرامتن بهمثابه یک فرصت برای تحمیل خواستههای غیرمتعارف آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران استفاده کند. بنابراین، گروسی نه با تمرکز بر متن مذاکره (ابعاد حقوقی و فنی نهفته و آشکار در پروندههای مطروحه و ساختگی علیه جمهوری اسلامی ایران)، بلکه با تمرکز بر فرامتن مذاکره (ابعاد سیاسی حاکم بر حوزه روابط بینالمللی که میتواند بر رفتار ایران تأثیرگذار باشد)، به تهران سفر کرده است. بدونشک، اصلیترین مسئولیت دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان، تأکید بر همان موضع همیشگی (حفظ تعامل با آژانس صرفاً در سایه پایبندی ایران به خطوط قرمز) خواهد بود. ضمن آنکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید نقشه راه عملیاتی، زمانی و کاربردی خود را برای «مختومهسازی» پروندههای ادعایی علیه جمهوری اسلامی ایران به تهران ارائه دهد. سنجش کارآمدی و منطقیبودن یا نبودن این طرح نیز بر عهده تهران خواهد بود.
جملاتی که گروسی در آستانه سفر به ایران و در گفتگو با «رویترز» بهکار برد، بهوضوح نشاندهنده تغییرنکردن خطمشی نخنمای این دیپلمات آرژانتینی شده است: «در حال حاضر نمیتوانم بهوضوح به جامعه بینالمللی بگویم که چه اتفاقی در حال رخدادن است. این من را در موقعیت سختی قرار میدهد. مسئله این است که آنها [ایران]باید به ما کمک کنند تا به نوعی بهخودشان کمک کرده باشند.»
آنچه در این معادله موضوعیت دارد، بازگشت آژانس از مواضع ضدایرانی، غیرحقوقی و غیرسازنده خود در قبال تهران است. در این معادله، گروسی نمیتواند با استناد به مؤلفههای فرامتنی، شاهد تغییر رویکرد کلان ایران در نحوه تعامل با نهاد عهدشکن، مانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی باشد. راه تعامل با تهران، احراز اراده واقعی آژانس در بازگشت از مسیر شکستخورده و غیرقابلتوجیه خود طی سالهای اخیر خواهد بود. اگر گروسی پیامآور این تحول باشد، میتواند نسبت به احیای مناسبات تهران و آژانس امیدوار باشد، اما اگر بار دیگر درب آژانس بر همان پاشنه گذشته بچرخد، بهتر است او وقت دستگاه سیاست خارجی و سازمان انرژی اتمی کشورمان را بیش از این تلف نکند.